درامانقد-سینما: فصل دوم سریال «زخم کاری» به پایان رسید. سریالی که نتوانست نه توقع مردم و نه منتقدان را برآورده کند و باعث نارضایتی بسیاری از تماشاگران این مجموعه شد. هرچقدر «زخم کاری 1» توانسته بود مخاطبان را با خود همراه سازد، بخش دوم این مجموعه از همان قسمت‌های ابتدایی مایه عصبانیت و ناراحتی تماشاگرانش شد. کافی بود تبلیغات مربوط به قسمت بعدی این مجموعه بر صفحات دنیایی مجازی جا بگیرد تا سیل انتقادات و فحش و بدبیراهه‌ها زیر این پست‌ها سرازیر شود. همین حالا چند صفحه سینمایی اقدام به نظرسنجی از مخاطبان درباره فصل دوم این مجموعه کردند. بیش از 99 درصد کامنت‌ها ناشی از نارضایتی و عصبانیت مخاطبان است و عجیب اینجاست که حتی یک نظر مثبت هم در میان نظرات به چشم نمی‌خورد. این تعداد کامنت‌های ناشی از خشم و عصبیت به خوبی نشان می‌دهد که «زخم کاری 2» تا چه اندازه موفق بوده است.

حالا با این میزان نارضایتی مخاطبانی که حتی نمی‌خواهند و نمی‌توانند ناخوشنودی خود را از سریالی که در فصل اول محبوبیت زیادی برای‌شان داشته پنهان کنند، کارگردان این مجموعه اعلام کرده که سریالش مخاطب بسیاری داشته و آنها با تمامی انتقادهایی که داشتند به تماشای این مجموعه نشستند.

محمد حسین مهدویان کارگردان سریال «زخم کاری» در بخشی از یادداشتش همزمان با پایان فصل دوم این سریال نوشت:«اپیزود پایانی‌ این فصل با ششصد و پنجاه و دو هزار نمایش ثبت شده در روز جمعه رکورد تماشای آخرین قسمت یک سریال در روز اول نمایش‌اش در پلتفرم فیلیمو را شکست.»

اولا او در حالی به این آمار تکیه می‌کند و به آن می‌بالد که اصلا معلوم نیست چطور به چنین آماری دست پیدا کرده است. البته که برای کارگردان متوهمی که حتی انتقادات و فحش‌ها را هم جز امتیازات سریال خود حساب می‌کند، ساختن چنین آماری چیزی عجیبی هم نیست. اما حالا باید پرسید مرجع آمار او کجاست؟ آیا تماشاگران هم این آمارها را باور می‌کنند. سریال ضعیفی که از میانه‌اش بسیاری از تماشاگرانش را از دست داد، چطور به یک‌باره آن هم برای آخرین قسمت‌اش به این تعداد بیننده رسیده است؟

اینطور بالیدن کارگردان به آماری بدون مرجع، مخاطبان را به یاد آمارهایی می‌اندازد که مدیران دولتی هر از چندگاهی از اقدامات خود اعلام می‌کنند تا بگویند ما چقدر خوبیم و از همه بهتریم. مهدویان حالا دقیقا در چنین جایگاهی ایستاده است. فیلم آخرش «مرد بازنده» با شکست در گیشه سینماها روبرو شد، جایی که نمی‌توانست با چنین آمارسازی‌هایی از شکست‌اش به عنوان موفقیت یاد کند اما شبکه خانگی چنین امکانی به او می‌دهد که آمار تماشاگران سریالش را میلیونی اعلام کند و با آن فخر بفروشد!

او از این آمار بی‌منبع به عنوان واقعیات و فکت‌ها صحبت می‌کند. در حالیکه معلوم نیست چه چیزی واقعیت دارد؟ او کافی است به صفحاتی که یادداشت او را منتشر کردند سر بزند و نظرات خوانندگان این یادداشت را بخواند که البته خواهد خواند. آن وقت متوجه قضاوت و رای مردم نسبت به این آمار،‌ سریالش و یادداشت‌اش می‌شود که البته باز هم بعید است تا به امروز نشده باشد.

او از مسیری که این سریال از قسمت اول تا به اینجا پیموده هم به عنوان مسیری پرچالش و «باشکوه» صحبت می‌کند بی‌اینکه بخواهد به ضعف‌های خود و دیگر عواملش اشاره کند و باز هم به فکت‌ها و واقعیاتی که خود به آنها می‌بالد، پناه می‌برد. مهدویان با اینکه اذعان می‌کند تماشاگرانش از تماشای سریال عصبانی شدند، غر زدند، گله کردند و فحش دادند (باز خوب است که اینها را دیده و به روی خود می‌آورد) اما باز هم تکرار می‌کند که تماشاگر این سریال هر هفته بیشتر از قبل شده است!

این درحالی است که به طور طبیعی و متقن وقتی سریالی ضعیف باشد و نتواند تماشاگر پیگیر خود را راضی کند، با ریزش تماشاگر مواجه خواهد شد و این امری ناگزیر و اجتناب‌ناپذیر برای هر سریال و هر پلتفرمی است. اینکه مهدویان و سریا‌لش با چنین معجزه‌ای روبرو شد خود از عجایب روزگار است که احتمالا تنها شامل حال این کارگردان و سریال ضعیفش شده است.

واقعیت این است که هیچ کارگردانی در هیچ جای دنیا نیست که مدام شاهکار خلق کند و آثارش یکی پس از دیگری موفق و بی‌نظیر باشد. کارگردانان بزرگ در سراسر دنیا شاهکارهای محدودی خلق کردند و بیشتر آثارشان متوسط و یا ضعیف بودند. این شامل تمامی سریال‌های محبوب دنیا هم می‌شود. «بازی تاج و تخت» هم با آن همه مخاطب فراگیر در تمامی دنیا که حتی رییس‌جمهور قدرت‌های بزرگ و پادشاهان کشورها هم به تماشای آن می‌نشستند، در فصل آخر با انتقادات بسیاری از سوی تماشاگران تمامی دنیا مواجه شد اما سازندگان آن نه به تماشاگران این سریال در سرتاسر دنیا بالیدند و نه آن را امتیازی برای عدم موفقیت خود دانستند.

روزگاری نه چندان دور مسعود ده‌نمکی با اشاره به تماشاگر «اخراجی‌ها» آن را مهم‌ترین فیلم سینمای ایران می‌دانست که تعداد زیادی از مردم با رغبت به تماشای آن در سینماها نشستند. حالا مهدویان از این نظر به شدت به ده‌نمکی نزدیک شده است و رفتار او را تداعی و یادآوری می‌کند.

اگر به خاطر بیاوردید چهره‌هایی مانند ابراهیم حاتمی‌کیا، بهروز افخمی، مسعود ده‌نمکی و محمدحسین مهدویان در مقاطعی اظهارات و رفتارهای مشابه هم داشتند و عجیب اینجاست که این فیلمسازان همگی متعلق به طیف خاصی از کارگردانان سینما هستند که به مرور دچار تغییر و استحاله شدند اما همچنان در مقاطعی همان رفتار حق به جانب را از خود نشان می‌دهند.

مهدویان هم مدتی است که به راهی که همگی آنها رفته‌اند، قدم گذاشته است. او از روزهایی که یک کارگردان خوش‌قریحه و کاربلد می‌نمود، فاصله زیادی گرفته است و سریالش نشان می‌دهد که سر صحنه چیزهای دیگری جز کیفیت کار برایش اهمیت دارد و آنقدرها هم حواس‌جمع کارگردانی نمی‌کند. اصلا انگار دیگر کیفیت برایش مهم نیست،‌ دلش می‌خواهد به سرعت کار را تمام کند و دستمزدش را بگیرد و به سراغ کار تازه برود. دیگر از آن کارگردانی که برای هر اثری چند ماه صرف تحقیق و پژوهش می‌کرد، خبری نیست. فیلمسازی که حتی روی کوچک‌ترین حرکت بازیگرش هم وسواس داشت و برای آن دلیلی پیدا می‌کرد.

زخم کاری 2 در وهله اول از نبود فیلمنامه منسجم و داستان علت و معلولی درست و حساب‌شده ضربه خورد اما انقدر گاف‌ها و اشتباهات آن، آشکار و روشن بود که بعید است کارگردانی که می‌خواهد این فیلمنامه را جلو دوربین ببرد، متوجه آنها نشود. اما کارگردانی که حواسش به همه چیز غیر از کار خود باشد، دیگر به این گاف‌ها اهمیتی نمی‌دهد، چراکه هدف او از ساختن این سریال نه ارائه مجموعه‌ای استاندارد و تماشاگرپسند بلکه ساخت سریالی به هرجهت و آوردن بازیگرانی تازه‌کار و مطرح کردن آنهاست. اینها هم کارهای مهمی برای یک کارگردان به حساب نمی‌آید. نه نیاز به وسواس دارد و نه پرداختن به جزییات. بنابراین کار او ساده است و مهم دستمزدهایی است که جابه‌جا شده و قراردادهایی که با پلتفرم‌ها بسته می‌شود. این کارها برای مهدویانِ این سال‌ها بیشتر در اولویت است تا ساخت یک مجموعه قابل قبول که مخاطبش را راضی کند. چراکه در پایان او هم می‌تواند مانند بسیاری دیگر، آمارهایی را مطرح کرده، به آنها ببالد و عدم موفقیت‌اش را پیروزی با شکوهی قلمداد کند.

با این روندی که او در پیش گرفته، دیگر نخواهد توانست نه در سینما، نه در شبکه خانگی و نه هیچ مدیوم دیگری اثر موفقی را جلو دوربین ببرد و این ادعا را گذشت زمان و آثاری که او می‌سازد، به خوبی ثابت می‌کند. چنانکه بعد از «رد خون» چنین روند در سینما برای او رخ داد و برای «زخم کاری» هم چنین سرنوشتی رقم خورد.

منبع: روزنامه سازندگی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید