درامانقد-سینما: مسعود کیمیایی خالق برخی از بهترین شروعهایی است که سینمای ایران به خود دیده است. «خون شد» نیز نمونهای تر و تازه از این تبحر ویژه است.
اینبار علاوه بر موتیف و فضاسازی- که تنها دارایی باارزش آثار چند سال اخیر کیمیایی بوده است- در ورود به داستان و ایجاد زمینه دراماتیک نیز فیلم بسیار موفق است. فضلی(سعید آقاخانی) به خانه بازمیگردد و با کوبیدن در به دست او، آب زلال در کوچه روان میشود؛ همچون برکتی از وجود حمایتگر و با معرفت او، که به خانه ربوده شده پدری بازگشته است. تا انتها این باران ادامه دارد و انگار به پاس وجود فضلی، زمین حیاط خانه همواره خیس و تازه است. از اینگونه فضاسازیها و نشانهگذاریهای جذاب در سکانسهای متعددی از «خون شد» میتوان دید. بدیهی است که احساساتگرایی خاص کیمیایی برای ارزشهای اخلاقی مورد نظرش، همچون معرفت، وفاداری، گذشت و ایثار برای دیگری و… به اثرگذاری قابل توجه این نشانههای تصویری، قوام و پشتوانه دراماتیک و معنایی بخشیده است.
پس از آن پلان گیرا و زیبای ابتدایی، فضلی وارد خانه میشود و در سکانسی طولانی با پدر و نامادری خود به گفتوگو مینشیند. برادر و خواهرانش هر کدام به گوشهای از دوری و درد خزیدهاند، از بیمارستان روانی گرفته تا اعتیاد و دربه دری؛ یعنی همان بدبختیهای آشنای آدمهای آسیب پذیر و فقرزده کیمیایی. خانه توسط سوداگران ملک تصرف شده و حالا فضلی دوباره باید با خون، جنگ و قربانی کردن خود، «بلاگردان» خانواده شود، خانه را از چنگ تخریبگران نجات دهد، تا دوباره خانواده در خانه تشکیل شود.
این شاید واضحترین و تمیزترین داستانی است که کیمیایی در چند سال اخیر در قالب سینما تعریف کرده است. اما با وجود این داستان سرراست و قابل درک، آرام آرام معضل همیشگی انباشت اطلاعات و تراکم غلط آنها و عدم قانع کننده بودن ساختار اثر افشا میگردد.
در اولین قدم فضلی بهدنبال برادر خود میرود و همین سکانس آسایشگاه روانی آنچنان آشفته، غیر قابل درک و در فاصلهای نامفهوم میان واقعیت و وهم اجرا میشود که باز در آن چاله هرز گنگی و الکنی آثار کیمیایی متأخر میافتیم. هر چه فیلم جلوتر میرود این معضلات آشنا همچون مغشوش بودن، گنگی و زیادهگویی بیشتر میشوند و فیلم انسجام و اثرگذاری ابتدایی خود را ساده میبازد.
یکی از نکاتی که در «خون شد» بسیار بارز است نزدیکی بیشتر منطق فیلم به ادبیات داستانی است. موتیفها و دیالوگهایی که کیمیایی نوشته و طراحی کرده است در ادبیات قابل درک و حتی دلپذیر هستند، اما در سینما بهدلیل خاصیتهای ماهوی این گونه، قانع کننده نیستند. اینکه پس از مدتها پدری فرزند خود را ببیند و بدون هیچ شگفتی یا نگاهی تنها بگوید «مگر او هنوز زنده است» در ادبیات با توصیفات و فضاسازی زبانی قابل درک خواهد بود، اما در سینما مجموعهای از نشانههای قابل رؤیت و شخصیتپردازی دقیق نیاز دارد تا فهم پذیر شود. «خون شد» بیش از پیش نشان میدهد که گویی کیمیایی متأخر بیشتر از سینما، با زبان ادبیات به فیلم و بخصوص دیالوگها و ارتباطات شخصیتها فکر میکند و برای همین درکی متفاوت از منطق داستان گویی و زبان اثر دارد.
اما با همین فیلمنامه و همین کارگردانی، میشد به نتیجه بسیار منسجمتری رسید. اگر بسیاری از اضافات و یا ترتیب صحنهها در تدوین دگرگون میشد و داستان روی میز تدوین به شکلی تازه اما سرراستتر- شاید با ایدههای بدون دستکاری خود تدوینگر کاربلد فیلم یعنی هایده صفی یاری- بازتعریف و البته کوتاه میگشت. آنگاه شاید دقیقاً با همین مواد فعلی، «خون شد» بهترین فیلم کیمیایی پس از انقلاب میشد، نه یکی از میان چندین اثر ناقصالخلقه و الکنی که او در دستکم دو دهه اخیر ساخته است.
نقطه مثبت دیگر «خون شد» در سطح ایده و فیلمنامه، خودبسندگی داستان و عدم شعارزدگی آن است. کیمیایی بار دیگر همچون آثار پیشین نمیخواهد دغدغههای اجتماعی خود را از طریق دیالوگهای مطول و غیر مرتبط با داستان بازگو کند، بلکه برعکس، تلاش کرده زبان در سطح داستان باقی بماند و آشفتگی اجتماعی مورد نقدش در بافت فیلم قرار گیرد. او تصویری از جامعهای فرورفته در خودفراموشی ارائه میکند، که نسبت به تخریب زمینه زیستی و شهر خود حریص است و سوداگران فاسد را بهجای توسعهگران، در درون خود پرورش میدهد. اما این تصویر صرفاً در محدوده داستان خانه و خانواده فضلی ساخته میشود. کیمیایی دوباره آن قهرمان خواستنی و دوست داشتنی خود را به دل شهر فرستاده تا در میان این فراموشی جمعی، دنکیشوتوار علیه زمانه بشورد. همین مضمون و نگاه شریف است که گام به گام، مخاطب را به فضلی نزدیک و او را به قهرمانی به یادماندنی بدل میکند. در این میان همه چیز سهم فیلمنامه و کارگردان نیست، سهم بزرگی متعلق به سعید آقاخانی است که با اجرایی درخشان و انتخابهایی هوشمندانه در لحن، ژست و حرکت، شخصیتی فراموش نشدنی را خلق کرده و بخوبی و کمال شمایلی تازه از قهرمان همیشگی کیمیایی ساخته است.
منبع: روزنامه ایران