درامانقد-سینما: ابراهیم حاتمیکیا با ساخت فیلم «خروج» سعی کرد تا وضعیت سیاسی فعلی کشور و انتقادات و اعتراضات به آن را از منظری که خود در پی آن است نشان دهد. البته حاتمیکیا کارگردان آثاری است که اغلب در ژانر جنگی ارائه شدهاند اما وقتی با انتقاد مواجه شدهاند، عصبی شده است. فیلم «خروج» نیز محصول عصبانیت کارگردان در حوزه سیاست و وضعیت بغرنج اجتماعی مردم است. مردم تهیدست که بسیاری از آنان دلبسته نظام هستند و در میان آنها خانواده شهدا نیز به چشم میخورد.
«خروج» تعدادی کشاورز را نشان میدهد که اعتراضشان به زیانی که به آنها وارد آمده، بیثمر بوده و مسؤولان محلی و استانی به درد آنها رسیدگی نمیکنند و لذا به سراغ رئیسجمهور در پایتخت میروند. ساختار فیلم با چنین قصهای به انتها میرسد. اما حاتمیکیا سعی کرده است با نگاهی فرمگرا، قصه فیلم را با دیالوگهایی شعاری که هرکدام در ذهن مخاطب بارها شنیده یا دیده شدهاند به جلو ببرد.
او نگاهی تلخ و هم زمان طنزآمیز به اوضاع دارد؛ مانند سکانسی که هلیکوپتر رئیسجمهوری در مزرعه پنبه فرود میآید و محافظان او به سراغ پیرمردی به نام رحمت بخشی (نقش اول فیلم) میروند و درخواست عرق نعناع و چایی نبات میکنند، گویا رئیس جمهوری تهوع داشته است. از این دست سکانسهای طعنه آمیز در فیلم بسیار است.
کارگردان نقد سیاسی را در ساختار سینما درآورده و بیش از آن که بخواهد راوی قصه باشد، نمادپردازی را به خدمت دیدگاه خود گرفته است. او به خوبی نشان میدهد که سینما میتواند وسیلهای برای اهداف و آرمانها و باورهایش باشد. بر این اساس، فیلم در تلاقیگاه سیاه و سفید قرار گرفته و مخاطبان یا با او همراهی میکنند یا اصلا آن را نمی پسندند. چرا که قصه فیلم در قامت سینمایی ننشسته و ما بیشتر شاهد روایت سیاسی و حتی یک یادداشت یا گزارش سیاسی هستیم. او این بار با نقد رئیسجمهوری سعی کرده تا با تکه روایتها، او را به مسلخ بکشد؛ مسلخی که انتهایش مخاطب را در دوگانه حق و باطل قرار میدهد و قطعاً کسی که حق را برگزیند رستگار و آن که راه باطل میرود گمراه است.
اما رئیس جمهور کیست؟؟ ما او را می شناسیم یا اصلا این رئیس جمهور موجودی تخیلی و بر ساخته ذهن کارگردان است؟ قطعا پاسخ منفی است. ما او را به خوبی می شناسیم و می دانیم در کدام دوران رئیس جمهور بوده و چه شعارهایی داده و چه وعده هایی به مردم داده است. با چنین مختصاتی قطعا کارگردان قصد سینمایی نداشته و او وارد رویارویی با رئیس جمهوری شده که وعده هایی داده و این وعده ها مانند نمک در زمین کشاوری بوده است. کارگردان اما تنها نیست. او طرفداران و حامیانی دارد، فیلم او را کسانی حمایت کردند تا بتواند آن را بسازد. اما آنها کیستند؟ آیا ما آنها را می شناسیم؟ بله آنها را هم خوب می شناسیم.
پس ما با فیلم مواجه نیستیم ما با رویارویی مواجه هستیم که میان دو جناح، دو قدرت و دو نهاد جریان دارد. کارگردان این بار به جای ساخت فیلم، مواجهه ای داشته که این مواجهه قصد دارد پیامی به مخاطبان بفرستد. آنها که از این فیلم بدشان بیاید باید این پیام را به خوبی دریافت کنند و آنها که خوششان بیاید نیز نباید پیام حاتمی کیا را فراموش کنند. حاتمی کیا خروج نکرده است، او همچنان پای گفته ها و عصبانیتش ایستاده است. او سخنی از جنس سیاست زده و مخاطبان نیز باید این پیام را درک کنند. سینما به مسلخی برای قربانی کردن فیلم تبدیل شده و ما نیز بخشی از این مسلخ هستیم!