درامانقد-سینما: ویلیام اولدروید پس از سه فیلم کوتاه «سگ عیسی» (2011)، «بهترین» (2013) و «در میان شرارت» (2013) اولین فیلم بلندش را کارگردانی کرد که با استقبال عموم منتقدان همراه شد و به جشنوارهها و محافل هنری مختلفی راه یافت و جوایزی را هم به دست آورد. اولدروید که در لندن کارگردان تئاتر هم هست، برای کارگردانی نمایشهایی بر اساس آثار کلاسیک هنریک ایبسن، ژانپل سارتر، ساموئل بکت و ویلیام شکسپیر شهرت بینالمللی دارد. او با فیلم کوتاهش «بهترین» جایزه بخش رقابتی فیلم کوتاه ساندنس لندن را برنده شد. در ادامه بخشی از حرفهای او درباره ورود به دنیای فیلمسازی و انتخاب سوژهی اولین فیلمش را میخوانید:
در گذر از تئاتر به سینما
وقتی خودم را برای کارگردانی «بانو مکبث» آماده میکردم، برایم مهم بود که همچنان بازیگران و فیلمنامه را در مرکز کار قرار دهم. من به عنوان یک کارگردان تئاتر در هر پروژه با احترام ویژهای به سراغ نویسنده و نمایشنامه میروم و این کاملاً برایم معمول است که نویسنده در سراسر دورهی تمرین حضور داشته باشد. کار اصلی من هم این است که به بازیگران کمک کنم تا به بهترین شکل ممکن به اهداف و نیات نویسنده پی ببرند. حتی با اینکه در سینما اعتبار مؤلف بیش از همه به فیلمساز میرسد، فکر میکنم احمقانه است که وقتی با فیلمنامهای بهخوبی اثر آلیس برچ برای «بانو مکبث» روبهرو هستم، از وجود او استفاده نکنم و در پشت صحنه از چنین رویکردی سر باز بزنم.
تمرین و همکاری
پیش از شروع فیلمّبرداری تقاضای ده روز وقتِ تمرین کردم تا هرچه میتوانم اطلاعات بیشتری را در اختیار بازیگران قرار بدهم. این کار باعث شد تا سریعتر فیلمبرداری کنیم و من وقت بیشتری برای هدایت دوربین و دکوپاژ داشته باشم. بهعلاوه، همکاری عنصر بسیار مهم دیگری در کارهای تئاتریام است که خوشحالم در این فیلم هم توانستم آن را همان طور با همهی اعضای گروه تولید تجربه کنم.
ساختن فیلم کوتاه به مثابه آزمون و خطا
فیلم کوتاهم با نام «بهترین» کسب آمادگی سودمندی برای «بانو مکبث» بود و به من کمک کرد که با آزمون و خطا متوجه شوم که فیلم، یک رسانهی بصری است. من از این فیلم کوتاه برای تمرین در داستانگویی تصویری و اقتصادی بهره بردم.
حذف دیالوگها و روایت داستان با نگاهها
فیلمنامه کاملاً خلاصه و مفید بود اما باز هم در مرحلهی تدوین بعضی از دیالوگها را حذف کردیم چون مثلاً نگاهی داشتیم که بخشی از داستان را روایت میکرد و این اجازه را به ما میداد.
انتخاب «بانو مکبث» و علاقه به زنهای مقتدر
آلیس چند فیلمنامه برایم فرستاد که بیدرنگ شیفتهی این یکی شدم و در اولین ملاقاتمان، کتاب نیکولای لسکوف را هم از او گرفتم. من با آثار ادبی مشابهی از همین دوران – که بر شخصیتهای زن مقتدر متمرکزند – آشنا بودم و پیش از این، «اشباح» هنریک ایبسن را کارگردانی کرده بودم؛ اما آنچه این اثر را برای من متمایز میکرد، شخصیت زنی بود که بر خلاف نمونههایش در آن زمانه، نه کنشپذیر و متمایل به خودکشی، بلکه بیپروا و کنشگرا بود. از این رو خیلی فرحبخش و «امروزی» بود که شخصیت اصلی زنی را پیدا کردم که با جامعهی پدرسالار طاقتفرسای زمانه مقابله میکند، به جای اینکه در سکوت رنج ببرد.
ترجمه و تلخیص: رضا حسینی
منبع: فیلممیکر مگزین