آنچه باید درباره «شاه آرتور: افسانهی شمشیر» جدیدترین فیلم گای ریچی بدانید
درامانقد-سینما: «شاه آرتور: افسانهی شمشیر» که قرار است اولین قسمت از یک مجموعهی ششفیلمی باشد، آن طور که باید مورد توجه منتقدان قرار نگرفته است و در سالی که تحلیلگران اقتصادی از ابتدا پیشبینی کرده بودند که یکی از ضعیفترین گیشههای دهههای اخیر را در فصل تابستان به خود خواهد دید (که یکی از دلایلش دلزدگی عموم تماشاگران از انبوه فیلمهای چندقسمتی یا بازسازی و… است) حتی به اندازه بودجهی اولیهاش هم نفروخت (فیلم با هزینهای 175 میلیون دلاری ساخته شد ولی در گیشه کمی بیش از 146 میلیون فروش کرد).
به هر حال این فیلم تاریخی/ افسانهای، کمتر به آثار مشابهی میماند که تا امروز تماشا کردهاید. در این خصوص اغلب منتقدان خارجی هم به سبک بصری و روایی منحصربهفرد گای ریچی در مقام یک فیلمساز مؤلف اشاره کردهاند و این موضوعی است که خود شما هم خیلی زود در فیلم با آن مواجه میشوید. ریچی در گفتوگویی به تغییر سلیقهی تماشاگران از دههای به دههی دیگر اشاره کرده و آن را مثل تغییر مُد ارزیابی کرده است؛ پس شاید مُد تازهی ساختن فیلمهای تاریخی فانتزی همین باشد و بهتدریج در سالهای آینده، به ذهنهای بسته و شرطیشدهی عموم مخاطبان خاص و عام راه پیدا کند. سینما و در کل هنر، همیشه بهواسطهی تجربههای نو به حیات خود ادامه داده است و بیشتر وقتها، تجربههای نو از همان ابتدا مورد نکوهش یا اعتراض قرار گرفتهاند که یک دلیل دیگرش، فقدان الگوی مناسبی برای برخورد و درکشان بوده است (در این مورد میتوانید در بخش خلاصه نقدها به سرنخهای جالبی برسید).
شاه آرتور: افسانهی شمشیر/ King Arthur: Legend of the Sword
کارگردان: گای ریچی، فیلمنامهنویسان: ریچی، جوبی هارولد و لایِنِل ویگرَم بر اساس داستانی از هارولد و دیوید دابکین، مدیر فیلمبرداری: جان ماتیسِن، تدوین: جیمز هربرت، موسیقی: دنیل پِمبِرتن، بازیگران: چارلی هانِم (آرتور)، آسترید برژهفریسبه (ساحره)، جایمن هانسو (بِدیوِر)، جود لا (وورتیگرن)، اریک بانا (یوتر)، اِیدِن گیلن (بیل) و… محصول 2017 آمریکا، ژانر: درام تاریخی، اکشن، 126 دقیقه.
خط داستانی
موردرِدِ جادوگر و سپاهیانش قلعهی کامِلات را محاصره میکنند و میخواهند غلبهی جادوگران بر انسانها را رقم بزنند. یوتر که پادشاه مردمان بریتانیاست، به مخفیگاه موردرد نفوذ و سرش را از بدن جدا میکند تا کاملات نجات یابد. اما همان شب، وورتیگرن – برادر خائن یوتر – که در طمع تخت پادشاهی است، کودتایی را ترتیب میدهد و همسرش السا را قربانی میکند تا به کمک اهریمن، یوتر و خانوادهاش را از سر راه بردارد. پسر یوتر در قایقی به رود سپرده میشود و دستآخر از لاندینیئم (نام رومی و باستانی لندن) سر درمیآورد. زنان خیابانی او را پیدا و بزرگ میکنند و نامش را آرتور میگذارند… آرتور به جنگجویی ماهر بدل میشود و به خاطر بدرفتاری گروهی از وایکینگها، در نهایت با شاه و مهمانانش درگیر میشود. او را دستگیر و به همراه صدها مرد دیگر سوار کشتی میکنند. آرتور متوجه میشود که در نزدیکی قلعهی وورتیگرن یک شمشیر جادویی در سنگی جای گرفته است. آرتور هم مثل خیلیهای دیگر تلاش میکند شمشیر را از دل سنگ خارج کند. او موفق میشود ولی از قدرت بیکران شمشیر از هوش میرود. وورتیگرن در زندان با آرتور دیدار و حقیقت اصلونسبش را فاش میکند.
واکنش منتقدان
«شاه آرتور: افسانهی شمشیر» با وجود همهی ویژگیهایش اصلاً به مذاق عموم منتقدان غربی خوش نیامده است. امتیاز میانگین فیلم در سایت «متاکریتیک» 41 از 100 (بر اساس 45 نقد) است و در «راتن تومیتوز» 46 از 100 (بر اساس 201 نظر). در ادامه نظر برخی از منتقدان سرشناس را مرور میکنیم.
ریچارد روپر، شیکاگو سانتایمز: «شاه آرتور…» در بهترین لحظههایش فیلمی بیامان، هوشمندانه و وجدآور است؛ و در بدترین حالت هم به یک فیلم درجه دو (بی مووی) بد با هیولاهای مضحک و لحظههای کمدی ناخواسته بدل میشود. با این حال، در مجموع فیلمی تماشایی است که ارزش دیدن را دارد.
گای ریچیِ کارگردان که برشهای سریع، تدوین خیرهکننده و طنز سیاه به امضای او در آثارش بدل شدهاند، آبوتاب منحصربهفردی به افسانهی شاه آرتور – که بارها و بارها روایت شده – داده است. این فیلم واقعاً راوی داستان شکلگیری یک ابرقهرمان و خاستگاه اوست که نشان میدهد آرتور به عنوان یک آدم گمنام، در کانون یک زندگی سخت و دشوار پرورش پیدا میکند. او برگزیده است و باید بزرگی و جلال را تجربه کند اما تا جای ممکن در برابر ندایی که او را میخواند مقاومت میکند…
ریچی بخش اعظمی از پردهی دوم «شاه آرتور…» را به مثابه یک فیلم سرقتی طراحی کرده است که مونتاژهای خارقالعاده و تندوتیزی از آرتور و گروهش را در حال نقشهکشی و رهبری نیروهای جوان علیه شاه وورتیگرن به تصویر میکشند…
جود لا که مثل میک جگر سال 1972 لباس پوشیده، بازی قابل قبول و با افتوخیزی دارد که تمام کردارهای شریرانهاش را جواب میدهد؛ به گونهای که از همان ابتدا از شخصیت آرتور سر به نظر میرسد. چارلی هانم نیز با یک بازی قوی و تمامعیار در نقش آرتور درونستیز، به صعودش به مقام یک ستارهی سینما ادامه میدهد؛ آن هم در نقش قهرمانی که همه چیز را برای نجات دوستان و خانوادهاش به خطر میاندازد و از پذیرش راه و سرنوشت خود به عنوان پادشاه مردم سر باز میزند تا اینکه راهی بجز قبول سرنوشتش باقی نمیماند.
ریچی و طراح صحنه و گروههای جلوههای ویژه و رایانهای دستبهدست هم داده و تابلوهای تماشایی را خلق کردهاند؛ از نماهای عمومی زیبای حومهی شهر گرفته تا بعضی فصلهای نبرد پیچیده در قلعهی پادشاه و خیابانهای پرپیچوخم لاندینیئم.
جیمز براردینلی، ریل ویوز: گای ریچی با این فیلم، قصد بازسازی یا اقتباس از اثر دیگری را نداشته است. این نسخهی او از داستان خاستگاه آرتور است و اگر هیچ ویژگی دیگری نداشته باشد، پرشور و پرانرژی و توجهبرانگیز است.
درو تیلر، پلیلیست: فیلم گای ریچی یک نمایش پرهزینهی خوشایند است که به گونهی غریبی با دلبستگیهای تماتیک فیلمسازش تطبیق یافته است و به طرز شگفتانگیزی با سبک پرزرقوبرق ویژهی او سازگار است. از این رو، ملالآورترین لحظههای فیلم آنهایی هستند که در راستای تحقق استراتژی جاهطلبانهی مجموعهای چندفیلمی قرار میگیرند و از سرگرمی موقعیتها میکاهند و تأثیرشان را به حداقل میرسانند.
پیتر بردشا، گاردیئن: فیلم ریچی اغلب وقتها واقعاً سرگرمکننده است و با وجود بعضی شکستهایش در گذشته، دوباره نشان میدهد که فیلمسازی با مهارت و انرژی او باید مورد توجه قرار بگیرد. با وجود این، فیلم گاهی از چشماندازهای دیجیتال ضربه میخورد و گاه دچار ایستایی روایی میشود.
مانولا دارگیس، نیویورک تایمز: آرتور و وورتیگرن در میان انبوهی از المشنگهها، بیراههها و مصالح پرکننده جای گرفتهاند که بعضی بد و برخی خوباند، اما در کل فیلمی را سروشکل دادهاند که یکبارمصرف است و میتوانید قیدش را بزنید.
تاد مککارتی، هالیوود ریپورتر: فیلم از یک سو چیزی به تماشاگرش میدهد و از سوی دیگر چیزی را دریغ میکند یا از او میگیرد؛ و این بدهوبستان در قالب فیلمی که میخواسته سرگرمکننده باشد، میتواند مأیوسکننده عمل کند.
دیوید ارلیش، ایندیوایر: فیلم گای ریچی بخشی مثل «بازی تاجوتخت» است و بخشی مانند «قاپزنی» و تقریباً در همه حال بد است. این یکی از آن بلاکباسترهای عمومی است که حرفی برای گفتن ندارد.
ترجمه و تألیف: رضا حسینی
منابع اصلی: آیامدیبی، ویکیپدیا، متاکریتیک