درامانقد-سینما: «برگ های افتاده» آخرین ساخته آکی کوریسماکی با مقیاس متوسط ​​و از نظر لحن کامل، در یک جهنم ملال‌انگیز آغاز و با تصویری شبیه به بهشت ​​به پایان می‌رسد. در این بین، شب‌های تنهایی، شادی‌های زودگذر، تحقیرهای معمول، کار پرزحمت، خوشگذرانی‌های هم‌آوازی، سیگارهای زیاد و نوشیدنی‌های بسیار وجود دارد. بسیاری از نوشیدنی‌ها توسط مردی با عجله و اغلب به صورت پنهانی سرکشیده می‌شود، در حالی که در جاهایی دیگر، زن به آهنگ‌های غمگین گوش می‌دهد. از نظر ظاهری، این دو زندگی‌هایی با آرام همراه با ناامیدی دارند، اگرچه از آنجایی که این یک فیلم از آکی کوریسماکی است، ناامیدی آنها با وقفه‌های عالی کمیک همراه است.

کوریسماکی نویسنده و کارگردان فنلاندی مرد محبوب جشنواره‌ها («برگ‌های افتاده» برنده جایزه بزرگ کن ۲۰۲۳ شد) فیلم‌هایی می‌سازد دقیق، سخت‌گیرانه و دردناک که در برابر تقسیم‌بندی‌های ژنریک و سبکی مقاومت می‌کنند. از اوایل دهه 1980، او سبک بصری مینیمالیستی و حساسیت طنزآمیز خود را در بیش از 20 فیلم که معمولاً به عنوان درام‌های کمدی، تراژی کمیک یا سایر ترکیب‌های خط فاصله‌دار ژنریک طبقه‌بندی می‌شوند، تقویت کرده است. فیلم‌ها گاهی اوقات تلخ توصیف می‌شوند، اگرچه، برای من طعم در طول زمان بیشتر شیرین است تا تلخ.

«برگ های افتاده» در هلسینکی معاصر با انسا(آلما پویستی) شروع می‌شود. او یک کارگر سوپرمارکت با سن نامشخص است که کم و با خست لبخند می‌زند، با بی حوصلگی مشغول پر کردن قفسه‌های سوپرمارکت است. این تابلویی واضح از پیش پاافتادگی روزمرگی است. مشتریان بی‌حوصله، نورپردازی دلگیر و ریتم یکنواخت کار، بیگانگی آدم‌ها را به تصویر می‌کشد. تحقیرهای کوچک و مداوم محیط کار، توسط نگهبان یونیفرم پوش سوپرمارکت که به طرزی جنگ‌طلبانه آنسا را ​​تماشا می‌کند تجسم می یابد. گویی زن یک زندانی است که لحظه‌ای او را نباید به خود رها کرد.

این نگاه خصمانه، بعدتر باعث می‌شود مدیر سوپرمارکت آنسا را ​​به دلیل برداشتن مقداری غذای تاریخ مصرف گذشته- که هر شب دور ریخته می‌شود اخراج کند. اما کوریسماکی به این وضعیت ظالمانه با عصبانیت تأکید نمی‌کند. خشونت دنیای بی‌رحمی که آنسا در آن غیرمنصفانه اخراج می‌شود و مدیر خود تنها خدمتگذار آن است به موازات وحشتی است که در هر گزارش خبری از اوکراین که آنسا مرتباً می‌شوند آشکار است. در عوض، آنسا با چند کلمه مهار شده و چهره آرام یک شخصیت معمول آثار کوریسماکی، خونسردی خود را حفظ کرده و چشمانش را خیره به مدیر نگه می‌دارد و سکوتش به نوعی مقاومت با وقار تبدیل می‌شود که منجر به شکستن مدیر می‌شود.

اندکی پس از آن – فیلم فقط 81 دقیقه است، بنابراین همه چیز به سرعت در اینجا اتفاق می‌افتد – آنسا در یک بار با مرد دائم الخمر، هولاپا (جوسی واتانن) ملاقات می‌کند. آنسا و هولاپا در میان خوش و بش طنزآلود دوستانشان، نگاه‌های دزدکی حاکی از جذب و علاقه مبادله می‌کنند. اما آن‌ها آن شب صحبت نمی‌کنند، ولی وقتی بعداً با هم برخورد می‌کنند، هولاپا آنسا را ​​به کافه و سپس سینما دعوت می‌کند. آن‌ها در سینما زامبی‌های «مردگان نمی‌میرند» ساخته جیم جارموش را بدون لبخند تماشا می‌کنند. (جارموش و کائوریسماکی به عنوان دوقلوهای کمدی‌های سیاه و مرگ، با شباهت‌های زیبایی‌شناختی بسیار، با هم دوست هستند) پس از آن، آنسا و هولاپا توافق می‌کنند که دوباره همدیگر را ببینند، اما هولاپا همان لحظه شماره‌ آنسا را از دست می‌دهد و گویی که این مساوی است با اینکه هرکدام شانس خوشبختی را از دست می‌دهند.

«برگ‌های افتاده» یک کمدی خنده‌دار بی وقفه است، اما خنده‌های ناشی از آن کوچک و بدون هیاهو است. فیلم با آرامش در مسیر صحنه‌های متقارن از لحظات جزئی، برخوردها و ملاقات‌های نامتعارف، مراودات کم‌سخن، مکث‌های طولانی و نیش و کنایه‌های دوستانه حرکت می‌کند. در بارهایی که مملو از مردان مسن با قیافه‌های غریب و مغموم است که حتی وقتی کنار هم هستند، به شدت تنها به نظر می‌رسند، گویی هولاپا آینده خود را به نظاره نشسته است.

برای مدت طولانی آنسا و هولاپا راه‌های جداگانه‌ای را طی می‌کنند، تنها با تدوین آرام، برخی شباهت‌های بصری و آهنگ‌های کنایه‌آمیز و گاه خنده‌دار میان آدم‌ها پلی زده می‌شود. در طول فیلم احساساتی جاری است که آدم‌ها از بیان آن عاجزند. درون آنها باعث شده چه از نظر فیزیکی و چه از نظر کلامی شکست خورده، سلطه‌پذیر و فقط مبهوت زندگی به نظر برسند. کوریسماکی با سبک سینمایی خود و با خودداری از نمایش احساسات، به تماشاگر چیزی را تحمیل نمی‌کند، بلکه به او فضایی می‌دهد تا خود این شخصیت‌ها را کشف کند و احتمالاً به آن‌ها علاقه پیدا کند.

جدایی عاشقان یک قائده کلاسیک در داستان‌های رمانتیک است، که حسرت را به تعلیق تبدیل می‌کند. شکی نیست که آنسا و هولاپا دوباره همدیگر را در «برگ‌های افتاده» پیدا خواهند کرد. در پس لذت اینکه کوریسماکی چگونه آنسا و هولاپا را از هم جدا می‌کند و به چه ترتیب داستان آن‌ها را برای ایجاد تنش عاطفی بی‌سر و صدا بیان می‌کند، لذتی بیشتر و پایدارتر وجود دارد که چگونه – علیرغم بی‌ثباتی و خشونت این دنیا، که می‌تواند مردم را از یکدیگر دلزده و منزوی نماید – این دو با مهربانی به سوی هم روانه می‌شوند.

منبع: نیویورک تایمز

ترجمه: ع.ن

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید