شاهکارها از آن جهت ستوده می­‌شوند که راه به درون می‌­گشایند. قلب را لمس می­‌کنند و در درون ذهن و ضمیر مخاطب خود جا باز می‌­کنند. این آثار زنده می‌­مانند، درست مثل یک سلول زنده در قلب و ذهن مخاطب خود تکثیر می‌­شوند، همچون خاطره­‌ای شخصی و عزیز، پر ز عاطفه و شور. اینگونه است که آثار هنری به زندگی دست پیدا می­‌کنند و کتاب آفرینش را به سخن وا می­‌دارند. مهمترین کار یک اثر هنری، خلق زندگی است و دادن این امید که خلق کردن دوباره خود، در بستر زندگی ممکن است. اینجا شور آفرینندگی یک هنرمند در لحظه خلق یک اثر، به تحول، شکوفایی و شور مخاطب نیر تبدیل می­‌شود و مخاطب و مؤلف در یک یگانگی مقدس یکدیگر را بازیابی می‌­کنند. این دستاورد معجزه‌­گون که عمیق‌­ترین احساسات را فرا می­‌خواند و گمگشته‌­ای در درون آدمی را آشکار می‌­سازد، همان تزکیه‌­ای است که بهترین آثار هنری بر آن متکی هستند. اینجاست که درد در خنده می‌­خزد و اشک­‌ها به لبخندها می­‌آمیزد، چرا که اثر هنری خود یک نمونه کامل از زندگی شده است با اشک­‌ها، دردها، لبخندها و لذت‌­های گذرا و ناپایدارش. فیلم «جاماندگان» آخرین ساخته الکساندر پاین می­‌تواند با همه سادگی و داستان سرراست و سرحال و سرگرم کننده‌­اش از با هم بودن، در چنین جایگاه رفیعی قرار گیرد.

«جاماندگان» درباره سه روح زخمی و غمگین است. معلمی تنها، غیر محبوب و سخت­گیر با بازی درخشانِ پل جیاماتیِ دوست‌داشتنی که به دلیل تعهد به کارش و شرافت در برخورد مساوی با دانش­‌آموزی سفارش شده و مردود کردن او، تنبیه می­‌شود تا از تعطیلات کریسمس بی­‌بهره بماند؛ که البته چه بهره‌ای برای او که تنهاست و اندوهگین و تنها همدم‌ غم‌خوارش چیزی جز بطری نوشیدنی سکرآورش نیست؟ دیگری زنی که فرزند جوان خود را که آرزوی رفتن به کالج و ادامه تحصیل داشته از دست داده و حالا در مدرسه باقی مانده چرا که انگیزه‌­ای برای بیرون رفتن ندارد و چرا بیرون برود وقتی از در و دیوار این مدرسه خالی یاد فرزند رشیدش می‌بارد و حزن دلتنگی عظیم و در آخر نوجوانی که پدرش او را از خاطر برده و مادرش در پی در انداختن یک زندگی جدید، فرزندش را رها کرده تا تعطیلات را در مدرسه سرد و خالی با دو انسان کسل‌­تر و تنهاتر از خودش بگذراند. شادی‌­آفرینی از اندوه، احساسی بزرگ و متعالی است؛ البته اگر حقیقی، اصیل و قابل درک رخ دهد. الکساندر پاین پیشتر برآوردن شادی از غم، امید از دل بدبینی را در شاهکارهایی چون «درباره اشمیت» و «راه‌­های جانبی» به چنگ آورده بود و پس از سال­‌ها خلق آثاری متوسط، دوباره به این ارتباط پر دستاورد و فراموش نشدنی با مخاطب دست یافته است.  اندوه «جاماندگان» به شگفتی و شور ارتباط و درک متقابل مبدل می­‌شود. امیدی اصیل از میان اشک‌­ها، تلخی‌­ها و جدایی‌­ها و دلشکستگی­‌ها عیان می‌­شود؛ درست مثل سپیده صبح که حتی به تاریک‌­ترین لحظه شب روشنایی و طلوع هدیه می‌­کند، اندوه نیز در «جاماندگان» به مانند زندگی بسیاری از آدمیان چنین صورتی پیدا می­‌کند، اندوه است، اما لطافت بر جان می‌نشاند و از این لطافت، شادی و انس و الفت از درونش تراوش می‌­کند.

«جاماندگان» در میان هیاهوی فیلم‌های بزرگ و موفق این سال، همچون شکوفه‌ای بهاری است که نرم و ساده سربرمی‌آورد و از میان برف‌های یخ‌زده‌ی لطیفِ تنهایی، صمیمیت و تحولی درونی را همچون سرودِ حقیقت آواز می‌دهد.

نسخه کوتاه شده این نوشته پیشتر در روزنامه سازندگی نیز منتشر شده است.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید