درامانقد-تئاتر: انسان اسیر وجدان خود است.  دلبستگی و وابستگی، هر لحظه از گسست یا بی اعتنایی را، تبدیل به عذاب وجدان می‌­‌کند و عذاب وجدان، اندوه را در جان به جریان می­‌اندازد. اندوهِ فراغ دشوار است، اما گویی انسان را سبک و منزه می­‌کند، غم لذتی در خود دارد؛ گویی که آدمی را پاک می‌‌کند. اوج وابستگی تن و جان در روند رشد انسان و نهایت جراحت مهلک جدایی، در رابطه با مهر مادری است که خود را نشان می‌­‌دهد. مادران همان رُمی هستند، که همه راه‌­‌های کاویدن روان و بازگشایی قفل‌‌های ذهن، به آنجا ختم می‌شود. نمایش عروسکی «مامان» نوشته و کار الهام سلج­محمودی که مدتی است در تالار سایه تئاتر شهر به صحنه می­‌رود، قصیده لطیف و دل­‌انگیزی است که به عمق این غم در مخاطبش راه باز می­‌کند.

پسری جوان سرش را از شدت دردی که صداهای ذهنش پدید آورده در دستانش پنهان نموده است و بر چشمان درشتِ اندوهگینش تری اشک جاودان شده است. او دچار عذاب وجدان شدید است و نمایش نشان می­‌دهد که چگونه وجدان می‌­تواند به وهم بیامیزد و آدمی را به بیراهه ببرد. پسر از وجدان معذبش به روان­‌درمانگر خویش می­‌گوید. سرش سفر می­‌کند تا تکه­‌های تجربه او از مادر را کنار هم قرار دهد. نمایش به سادگی در زمان و جهان رؤیاها پرواز می­‌کند. نورپردازی متبحرانه کار، در فضاسازی و انتقال احساس بسیار مؤثر است. در بطن موقعیت ساده و سفرهای درونی شخصیت به گذشته و خیال، اضطرابی وجودی نهفته است. مرگی که باور نمی‌شود و هزاران لحظه خاطره، انکارش را فریاد می­‌زنند. اما مرگ سرنوشت زندگی و نقطه پایان عمیق‌­‌ترین و ماندگارترین وابستگی‌­‌هاست و تازه آنان که به واسطه مرگ از هم جدا می­‌شوند از بخت­‌ یارانند. حال پسر جوان باید رفتن مادر را باور کند و با عذاب درونی‌‌اش کنار بیاید. او که میان رؤیاهای فردی و وابستگی‌­‌های عاطفی‌­‌اش معلق بوده است حالا نه رؤیا دارد و نه وابستگی، تنها خود را دارد و دیگر از خود به دامان هیچ مهر و رؤیایی نمی‌‌تواند بگریزد.

صحنه خلاصه نمایش «مامان» دو نشانه اصلی دارد یکی صندلی چرخان مادر و دیگری تابلویی در انتها که نمایانگر رؤیاها و ماجراجویی­‌های پسر است. همین دو نشانه برای ساختن دوگانه ذهنی پسر و تمامیت جهان نمایش کافی است و به اندازه لازم، گویا و زیباست. باقی، صداهایی است که آن حس نرم و لطیف بر آمده از نور و روایت را یاری رسانده و به نمایش لحنی دلنشین بخشیده است. سازوارگی و هماهنگی عناصر نمایش، نشانگر شفافیت ذهنیت و تسلط گروه اجرایی به کار خود است و سادگی آن نتیجه تواضع و نگرش سرراست و پاکی که به درام خود دارند. «مامان» نمایشی کوتاه است چون نسیم، آرام است و محزون، اما صدایش همچون صدای ذهنی پسر بلند است و پژواکش در ذهن تماشاگر باقی می‌ماند.

علیرضا نراقی

این طلب پیشتر در روزنانه سازندگی نیز منتشر شده است.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید