در ابتدا سعی کرده بودیم که در «درامانقد» در قالب «فیلم هفته» به مخاطبان خود فیلم خوب معرفی کنیم. این راه را ادامه دادیم و نزدیک به 30 فیلم مهم سال 2017 در این سایت به طور مفصل و گاه همراه با مصاحبه با کارگردان و بازیگر فیلم تهیه و ترجمه شد. اما با توجه به تنوع فیلم هایی که در این سایت نقد می شوند و همچنین مشاهده اینکه برخی از فیلم ها پس از معرفی هفتگی، در وبسایت ها و نشریات دیگر هم معرفی می گردند، تصمیم گرفتیم که به شکلی گزیده تر فیلمهایی را معرفی کنیم که به ماهیت و سلیقه درامانقد و مخاطبان آن نزدیک تر باشد، لذا از این پس بجای فیلم هفته، فیلم ماه خواهیم داشت که در کنار آلبوم ماه، سریال ماه و نمایشنامه ماه به شما معرفی می گردد.

درامانقد-سینما: دهه دوم قرن بیست و یکم دوره اوج گرفتن سریالها در صنعت سرگرمی بود و در رأس آن، سِمَت اجرایی خاصی تعریف شد با عنوان «Creator»  و یا آفریننده. سمتی که به نویسنده اصلی سریال اطلاق می شود، حالا نویسندگان همه کاره، قسمت بزرگی از صنعت سرگرمی آمریکا شدند، از این سو هم که مارتین مکدونای نمایشنامه نویس سه فیلم ستایش شده را در کارنامه خود به عنوان نویسنده و کارگردان جای داده، حالا موج تازه ای از اعتماد تهیه کنندگان برای سپردن پروژه به دست خود نویسندگان مولف در حال شکل گرفتن است.

دهه هشتاد کمپانی ها، کارگردانی چند اثر علمی خیالی را به مایکل کرایتون (نویسنده پارک ژوراسیک) بر اساس چند رمان خودش سپردند و نتیجه فاجعه آمیز بود، اما آن دوران گویا سپری شده، در چند سال اخیر ابتدا استفن چوبوسکی اقتباسی سینمایی از رمان خودش «فواید گل پیچک بودن» را ساخت و نتیجه فیلمی درخشان از کار درآمد و حالا کری فینلی به سمت کارگردانی نمایشنامه اش گمارده شده، فینلی سال 2016 با انتشار نمایشنامه تحسین شده «the feasts»  به عنوان «Young blood»  (عنوانی که هر ساله در آمریکا به تعداد محدودی از نمایشنامه نویسان برجسته زیر 30 سال و نوظهور اطلاق میشود) رسید. حالا اولین فیلم بلند سینمایی اش را بر اساس یکی از نمایشنامه هایش که قبلا به صحنه برده است، کارگردانی کرده و نظر مثبت اکثر منتقدین و مخاطبان را جلب کرده.

 

 

اصیل ها/ Thoroughbreds

کارگردان:کری فینلی، نویسنده:کری فینلی، مدیرفیلمبرداری:لایل وینسنت، موسیقی:اریک فرایدلندر، تدوین:لوییس فورد، بازیگران:اولیویا کوک(آماندا)،آنیا تیلور جوی(لیلی)، آنتون یلچین(تیم)، پائول اسپارکس(مارک) و… محصول 2017 آمریکا 92 دقیقه. پخش: فوکوس فیچرز

خلاصه داستان: دو دوست دوران کودکی که سالهاست مسیرشان از هم جدا شده دوستی اجباری ای را دوباره آغاز میکنند، بعد از مدتی دوستی دوباره شکل میگیرد و تصمیم میگیرند مشکلاتی که هردو درگیر آنها هستند را از میان بردارند، به هر قیمتی.

اصیل ها ریشه ای تئاتری دارد، نمایشنامه ای که فینلی کارگردان فیلم خودش روی صحنه هم برده، حالا نشانه های این رگ و ریشه تئاتری در فیلم هم نمود پیدا کرده اند، بازیهایی بدیع و متنی گفتگو محور و مبتنی بر روابط مابین کاراکترها، مینیمالیسم جغرافیایی ای که در لوکیشنهای محدود فیلم نمود پیدا می کند، جدا از همه این نکات، قراردادی تئاتری مبنی بر ارائه اطلاعات در بطن دیالوگها وجود دارد که در نتیجه ما مخاطب روایت شدن (و نه مشاهده) بعضی از اتفاقات مهم فیلم هستیم.

اما این بن مایه تئاتری در همه لحظات فیلم به نفع آن تمام نشده، سر باز زدن کارگردان از به تصویر کشیدن صحنه هایی مثل جنایت انتهایی فیلم یا لحظه ورود کاراکتر آنتون یلچین به خانه و منصرف شدن اش از انجام برنامه اش، ماجرای بعد از قتل و دستگیری و البته دو صحنه بسیار مهم دیگر که از پیشینه دخترها آگاهمان می سازند چیزهایی است که به طور طبیعی در بسیاری ازاجراهای تئاتری (البته که در مورد اکثریت صحبت می کنیم وگرنه امروزه در برادوی شاهد به اجرا رفتن نسخه تئاتری spider man با تمام آن جست و خیزها و اتفاقات عجیبش هستیم)  به دلیل محدودیت ها حذف شده و صرفا با ارائه اطلاعات در دیالوگها خبر از وقوع آن اتفاق می دهند. اتفاقا ایده بدی هم نیست که برای این ادای دین تئاتری و حفظ حال و هوای آن چند مورد از این صحنه ها حذف شده و صرفا با دیالوگهایی تماشاگر را از خلاصه وقایع مطلع کنند، اما حذف شدن هر آنچه که نمایش آن در تئاتر سخت است در مدیوم سینما بیش از آن که تشبیه به سبک تئاتری و انتخاب کارگردان شود شائبه ریسک ناپذیری و راحت طلبی کارگردان می دهد.

اما از این نکته که بگذریم «اصیل ها» فیلم خوب و در اجرا تمیزی از آب در آمده. چهار بازیگر اصلی دارد که اجرایی کم نظیر ارائه می دهند، فینلی در مصاحبه ای به تکنیک بازیگردانی اش یعنی لحظه و درنگ(moment and pause) اشاره کرده که گاهی سکوت های کوتاه میان بازیگران، بیش از هر دیالوگی روابط مابین آنها را به  تصویر می کشد.

فینلی همچنین از پس کارگردانی لحن پیچیده متن اش و شخصیتهای متفاوت فیلمش (نوعی از علاقه و نفرت که حداقل نمونه سینمایی از آن کم سراغ داریم) برآمده و حتی به طور نسبی حائز یک لحن در تصویرش هم شده، او در قاب بندی بسیاری از صحنه های گفتگو یا تک شاتهای کاراکترهای اصلی از شیوه shortsiding   (شیوه ای مبتنی بر قرار دادن سمت نگاه کاراکتر در گوشه کادر با نگاه داشتن فضای خنثی در خلاف جهت نگاه یا دیالوگ گفتن کاراکتر که به عنوان نمونه در سریال Mr. Robot  بسیار شاهد این شیوه هستیم) استفاده کرده تا شاید به خفقان پیرامون شخصیتهایش بیش از این دامن بزند، موزیک و فیلمبرداری هم درخشان هستند و فیلم را تبدیل به هزارتویی از افکار شوم، دوستی و فرصت طلبی کرده اند و تمام اینها خبر از آن می دهند که کری فینلی فیلمسازی است که به طور حتم به زودی نامش را با فیلمی پرآوازه در جریان سینمای امروز خواهیم شنید.

 

 

نظر منتقدان: اصیل ها از سایت IMDB  امتیاز 7 از ده را کسب کرده و در سایت متاکریتیک امتیاز 75 از صد را به دست آورده.

 

 

پیتز دبروگ منتقد Variety: فینلی قلابش را به اعماق روان آماندا و لیلی میفرستد و در نقطه ای همه چیز به شکل هنرمندانه ای به اوج می رسد که مهمترین دیالوگها نیازی به گفته شدن ندارند و ترسناکترین وقایع بیرون از قاب فیلم اتفاق می افتند، جایی که مدام و ملتمسانه این سؤال در ذهن شما تکرار می شود: کدام یک از این دو نفر زودتر آن دیگری را از رنجی که می برد خلاص می کند.

 

اندرو لاوری منتقد Empire: تنش و پیچش های داستانی نکته اصلی فیلم نیستند،دخترها از گفتگو استفاده می کنند تا تاریکی را درون یکدیگر گسترده تر کنند، چیزی که منجر به آن پایانبندی تئاتری می شود، خروج از صحنه، افکتهای صوتی در هم پیچیده و بازگشت به محل قبلی در صحنه، که ممکن است برای بعضی غیر جذاب یا کم هیجان باشد یا با کنترلی که روی مخاطبش داشته، ممکن است قطعه ای هولناک از پازلی بی نقص به نظر برسد.

 

اولیور لایتلتون منتقد The Playlist: فیلم به شکلی باور نکردنی تحت سیطره دو بازیگر زن اصلی آن است، بازی هر دوی آنها چشمگیر است و هر دو پیش از این نیز با بازی در فیلمهای «جادوگر»(آنیا تیلور جوی) و «من، ارل و دختر در حال مرگ» (اولیویا کوک) نوید بخش ظهور بازیگران بزرگی بوده اند، اما هر دو شیوه متفاوتی در خلق کاراکتر خود داشته اند، اجرای اولیویا کوک از آماندا میتوانست یک بازی تخت، ساده و سرد باشد، اجرایی صحیح و استاندارد برای شخصیتی که طبق متن هیچ عواطفی ندارد، اما اجرای فعلی کوک از آماندا شخصیتی بسیار تراژیک تر و شکننده تر ساخته، تیلور جوی هم مسیر دیگری را رفته، لیلی شخصیت با ثبات و نرمال داستان است اما آنیا تیلور جوی با ظرافت و بدون آنکه از شخصیت لیلی یک هبولا بسازد به مرور نشانه های جامعه ستیزانه کوچکی را در بطن بازی اش جای میدهد.

 

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید