درامانقد-موسیقی: در ۱۸ جولای ۲۰۱۷ وقتی کویین و آدام لمبرت (Adam Lambert) در سالن ایر کانادا سنتر (Air Canada Center) در تورنتو به روی سن رفتند، ۲۰۰۰۰ نفر برای یکی از اعضای گروه تولدت مبارک خواندند، کسی که تنها چند ساعت پس از کنسرت هفتاد ساله میشد: برایان مِی. رسیدن به چنین جایگاهی برای گیتاریست گروه کویین تجربه غریبی بوده، یادمان نرود: دکتر برایان مِی. او میگوید: «راستش نمیتونم باور کنم که هفتاد سالم شده، خیلی عجیبه.»
امسال برای دکتر سال پرمشغلهای بوده. تور کویین و آدام لمبرت از آمریکای شمالی شروع شد، در اروپا ادامه پیدا کرد و در پایان و در ماه نوامبر به انگلستان رسید. نسخه مخصوص چهلمین سالگرد آلبوم کلاسیک کویین، نیوز آو د ورلد (News of the World) منتشر شد، و البته کتابی که خودش منتشر کرد: کویین سه بعدی (Queen in 3D) که شامل صدها عکس بود که خود برایان با استفاده از دوربینهای قدیمی استریوسکوپ از گروه گرفته بود و شرحی از تاریخچه گروه کویین به قلم خودش که نزدیکترین چیز به یک زندگینامه خودنوشته محسوب میشود.
بیستوشش سال پس از مرگ خواننده کویین، فردی مرکوری (Freddy Mercury)، و بیست سال پس از کنارهگیری جان دیکن (John Deacon)، بیسیست گروه از دنیای موسیقی، هنوز مِی و درامر، راجر تیلِر (Roger Taylor)، برای پایاندادن به کار گروهی که سال 1970 با هم راه انداختند آماده نیستند. مِی با لبخندی بر لب میگوید «نمیخوام خودم رو بازنشست کنم و از اینکه تا همینجا رسیدم هم خوشحالم.»
برایان می با ما راجع به گذشته، حال و آینده کویین، فیلم زندگی فردی مرکوری، اکسل رز (Axl Rose)، التون جان (Elton John)، و اینکه چرا دوست دارد دکتر صدایش کنند صحبت میکند.
خیلی از هواداراتون مقاومت کردن، اما فکر میکنی آدام لمبرت خودش رو به عنوان خواننده گروه ثابت کرده؟
البته. آدام واقعا فوقالعادهست. همیشه با خودم فکر میکنم از کجا پیداش شد. چطور کائنات این اتفاق رو ترتیب دادن؟
فکر میکنی کویین با آدام آلبوم جدید ضبط بکنه؟
نمیدونم. از اجرای آهنگهای قدیمی لذت میبریم و فعلا تا همینجا پیش رفتیم.
این تور آخر چطور بود؟ سرگرمکننده، خستهکننده، یا کمی از هر دو؟
هنوز گرفتن این تصمیم که دو ماه از خونه و زندگی دور باشم سخته، اون هم چند بار در سال. اما ارزشش رو داره، چون اتفاق بزرگی میافته. جادوییه و شادی رو تو صورت مردم میبینی. همیشه همینطور بوده. ارزشش رو داره.
فیلم زندگی فردی مرکوری تموم شده؟
زحمتهامون بالاخره داره ثمر میده، البته نمیتونم چیز زیادی دربارهش بگم. الان هشت ساله داریم تلاش میکنیم که کار شروع بشه. من و راجر – تا حدی برخلاف میل باطنیمون – مجبور شدیم تمام این مدت منتظر بمونیم. اما بالاخره به جایی رسیدیم که کارگردان خوب و فیلمنامه خوب داریم و اوضاع خوب به نظر میرسه. به خوبی میدونیم که همین یک شانس رو داریم و اگه از پسش بر نیایم، یه نفر دیگه پیدا میشه که بیاد و کار رو خراب کنه. ما هیچچی رو نادیده نمیگیریم، تمام جنبههای فِردی رو مدنظر قرار میدیم. اما سعی میکنیم یه تعادلی برقرار باشه. فکر میکنم اگه موفق بشیم، راه خوبی میشه که دنیا تصویر درستی از فِردی داشته باشه.
چطور باید در یادها بمونه؟
فکر میکنم از دید خودش اول یه موزیسین و خالق بوده و این زاویهای هست که میخوایم حفظ کنیم. در وهله دوم عضوی از خوانواده ما بود و این رابطه خیلی قوی بود و دوست داریم درست به نمایش دربیاد. مسایل دیگه مرتبط باهاش در ردههای بعدی هستند اگرچه اهمیتشون کم نیست و نمیشه نادیده گرفتشون. نمیخوایم تصویری غیرواقعی ازش ارائه بدیم. مثل همه ما هم جنبههای خوب داشت و هم جنبههای نهخیلیخوب. به تعبیری مثل یه ابرقهرمان میمونه. اگه موفق بشیم، مردم دوباره این ماشین فوقالعاده رو از نو تحسین میکنن.
تو متن کتاب کویین سهبعدی، نوشتی فردی شخصیت متزلزلی داشت.
واقعا همینطور بود. دور خودش سپر حصار کشیده بود. خیلی از ماها اینجوری هستیم. و اینجوری تبدیل میشد به اون اجراکنندهای که روی سحنه میدیدین. وقتی شروع کرد آدم متزلزلی بود که رویاهای بزرگی داشت، و خودش رو تبدیل کرد به اونچیزی که شد.
راجع به تنش خلاقانه بین اعضای گروه هم صحبت کردی – حس رقابتی که برای نوشتن ترانه بینتون بود.
به نظرم کل زندگی همینه، نه فقط یه گروه که با هم آلبوم ضبط میکنند. حس بیرون رونده شدن از چیزی خیلی قوی و خطرناکه و فکر میکنم چهارتامون دائم این حس رو داشتیم. حوزههایی بود که واردش نمیشدیم…
یعنی چی؟
همه راجع به چیزهای دوروبرشون ترانه مینویسن، اما ناخودآگاه از درونشون هم خبر میدن. فکر کنم همه همینطور باشن.
وقتی فردی بوهمین رپسودی (Bohemian Rapsody) –که حالا شاهکارش حساب میشه- رو آورد، چقدر اجازه داد شما توش تغییر بدین؟
بیشتر اوقات زمینه ترانههای فِردی پیانو، بیس و درامز بودن که اسکلت کار رو میساختن. بچهها سازهاشونو ضبط میکردن و من تو اتاق کنترل گوش میکردم و نظر میدادم. از فِردی خواستم اون جا رو برای تکنوازی من خالی بگذاره. میخواستم یه بند خالی باشه تا بتونم اونجوری که میشنیدمش با گیتار روش بخونم.
بهترین کاری گروهیتون کی بود؟
یادمه دورانی که تو مونیخ بودیم، یه روز با فردی نشستیم و راجع به ایتس اِ هارد لایف (It’s a Hard Life) صحبت کردیم. روی تکتک کلمههای ترانه بحث میکردیم چون واقعا داشتیم راجع به معنی اون ترانه حرف میزدیم. فکر میکنم فِردی و جان به معنی درونی ترانه نزدیک شدن. فردی و جان روی اناذر وان بایتس د داست (Another One Bites the Dust) خیلی با هم کار کردن. جان نمیتونست خوب آواز بخونه برای همین ترانه رو به فردی میگفت و اون شروع میکرد به خوندن و فکر میکنم اونوقت بود که به حقیقت کاری که میکردن پی بردن.
آیا فردی در اواخر زندگیش، وقتی آلبوم اینوئندو (Innuendo) رو میساختین، بیشتر از هروقت دیگهای به شما احتیاج داشت؟
یادمه سر د شو ماست گو آن (The Show Must Go On) ساعتها با هم همفکری کردیم. اونموقع خیلی حالش بد بود اما برای چند خط ترانه چند ساعت وقت صرف کردیم. با هم روی داستان ترانه کار میکردیم. اما شاید هنوز یه بخشی از معنیش بود که بهش نپرداخته بودیم. حالش خوب نبود – ناپدید شد و من تا چند وقت ندیدمش – برای همین خودم ساختمون ترانه رو با همون آجرهایی که با هم ساخته بودیم بردم بالا. ستونهای اصلیش همونها بودن.
توی کتاب کویین سهبعدی، به خاطرهای از اولین اجراتون در مدیسن اسکوئر گاردن (Madison Square Garden) در نیویورک اشاره میکنی. انقدر سطح اجرا بالا بوده که احساس میکردی داری پرواز میکنی.
عالی بود. هیچوقت اون احساس یادم نمیره. واقعا انگار پاهامون روی سن بند نبود. تجربه فوقالعادهای بود. انگار واقعا رو هوا بودیم. غلو نمیکنم، احساساتی هم نشدم.
اما به نظرم بهترین اجرای کویین لایو اِید (Live Aid) 1985 بوده. اینطور نیست؟
واقعا برای ما لحظه بزرگی بود. به استادیومهای کوچیک آمریکای جنوبی که پر بود از آدمهایی که بلیت کویین رو خریده بودن عادت داشتیم. برای لایو اید، همه بلیت رو برای اون کسی که اول اعلام شد خریدن، نه ما. ما وقتی به فهرست اضافه شدیم که همه بلیتها فروش رفته بود. ناخودآگاه این همهش تو ذهنمون بود. قرار بود چه اتفاقی بیافته؟ مردم چه عکسالعملی نشون میدن؟ میتونن ارتباط برقرار کنن؟ هیچی نمیدونستیم. اما به محض اینکه رفتیم رو سن، احساس کردیم جمعیت مال ماست. خیلی عالی بود. انگار همه یک میلیون درصد با ما بودن.
و برای اون اجرا فردی بهترینش رو ارائه کرد.
اون تونست همه رو درگیر کنه، حتی آخرین نفر تو استادیوم. این رو میشد احساس کرد. تو ویدیوها هم مشخصه. نمیدونم فهمیدیم که اینطوری میشه یا نه، شاهد بودن این اتفاق خارقالعاده بود و اون روزها انجام اینکار هم خارقالعاده بود. اونموقعها کسی تو استادیوم اجرا نمیکرد و بیشتر هنرمندهایی که با ما اجرا کردن تا اون روز همچون شرایطی رو تجربه نکرده بودن. برای همین میگم که فردی مهارتهای خارقالعادهای داشت. همینطور کل گروه، اما بهخصوص فردی.
در 20 آوریل 1992، کمی بیش از یک سال بعد از مرگ فردی، کنسرت یادبود فردی مرکوری برای ایدز (Freddy Mercury Tribute Concert for AIDS) در استادیوم ویمبلی برگزار شد، همون جایی که لایو اید رو اجرا کرده بودین. کویین با خوانندههای متعددی اجرا کرد از جمله دیوید بویی (David Bowie) و رابرت پلنت (Robert Plant). و بوهمین رپسودی رو التون جان و اکسل رز با هم اجرا کردن…
جمع باشکوهی بود. ورود اکسل رو برای بوهمین رپسودی هیچوقت فراموش نمیکنم، مثل سماع دراویش بود. اکسل، انرژی خالص بود، همون چیزی که لازم بود و ما بهش امیدوار بودیم و حتی بیشتر. همه اعضای گانز ان رُزز (Guns N Roses) آدمهای خوبی هستن. اسلش (Slash) عالیه. خوشحالم که باهاش ارتباط دارم، هم سر موضوعات حیوانات و هم موسیقی. یکی از بهترین آدمهای دنیاست و از اینکه اکسل و اسلش باز دارن باهم اجرا میکنن خیلی خوشحالم. فکر میکنم دنیا هم همین رو میخواست.
در زندگی خودتون، به چه چیزی بیشتر از همه افتخار میکنید؟
راجع به موسیقی، آدم وقتی راضی میشه که بدونه بهترین چیزی رو که میتونسته ارائه داده، رویاهاش رو به واقعیت تبدیل کرده و همون چیزی شده که یک زمانی خوابشو میدید. همینکه اون چیزها رو خلق کردی، چیزهایی که کسی قبل از تو خلق نکرده و کسی هم نمیتونسته درست همونطوری که تو انجامشون داده، اونها رو انجام بده.
پی اچ دی شما در فیزیک نجوم از دستاوردهای بزرگتون بوده؟
یکی از سختترین کارهایی هست که تاحالا کردم. برای همین مردم وقتی پی اچ دی میگیرن دوست دارن «دکتر» خطاب بشن، چون به دست آوردنش سخت هست.
پس باشد شما رو «دکتر» خطاب میکردم؟
نه اشکالی نداره [میخندد]. اما وقتی بهت میگن «دکتر»، مثل نشانیه که به سینهت میزنی و نشون میده چه کار سختی کردی. خودت رو به چالش کشیدی و ازش سربلند بیرون اومدی.
زندگی خودت رو در کویین چطور خلاصه میکنی؟
فراموشنشدنی و تکرارنشدنی. باورنکردنی.
گفتگو: پال الیوت
منبع: مجله Classic Rock
ترجمه: محمدعلی برقعی