درامانقد-کتاب: کتاب‌ها به ما نشان می‌دهند که همچون دیگری بودن چگونه است و همزمان ما را به ژرفای خود باز می‌گردانند. ما می‌خوانیم تا یاد بگیریم چگونه زندگی کنیم، عشق بورزیم و چگونه رنج بکشیم، غصه بخوریم و شاد باشیم. ما می خوانیم تا خود را شفاف سازیم و ارزش‌های خود را بیازماییم و پحته سازیم. ما برای اطمینان خاطر می‌خوانیم، برای درک این حقیقت که دیگران در آنچه ما تجربه می‌کنیم، زیسته‌اند. جیمز بالدوین در یکی از شخصی‌ترین مصاحبه‌های خود می‌گوید: «شما تا پیش از اینکه کتاب بخوانید، فکر می‌کنید درد و دل‌شکستگی‌تان در تاریخ جهان بی‌سابقه است».

اما با وجود اینکه ممکن است کتاب‌ها به ما جای پایی برای برون رفت از سرگردانی در هستی و پادزهری برای تنهایی وجودی‌مان به ارمغان آورند، اما تناقض زندگی در این است که هیچ مثال، هیچ حکمت مشابه، هیچ خرد عاریتی، جایگزینی برای خود زندگی نیست. داستان زندگی ما فقط در صفحه خالی زندگی خودمان نوشته شده است، ذخیره خرد ما فقط در حقیقت عمیق تجربه خودمان یافت می‌شود.

در سال 1918 یک دهه پیش از آنکه هرمان هسه(2 ژوئیه 1877 – 9 اوت 1962) مقاله باشکوه خود را در مورد جادوی جاودانه کتاب بنویسد و سه دهه قبل از دریافت جایزه نوبل ادبیات، وقتی وارد چهل سالگی شده بود، این پارادوکس -تجربه زیسته و تجربه وجودی در ادبیات را- در شعر کوتاهی در مجموعه «فصول روح: راهنمایی‌های شاعرانه و حکمت معنویِ هرمان هسه» پس از مرگش جمع‌آوری شد، به تصویر کشید.

تمامی کتاب‌های دنیا
برایت خوشبختی نمی آورند،
اما کوره‌راهی می‌سازند
به سمت قلبت

آنچه تمنا داری در توست
خورشید، ستاره ها، ماه،
آن نور که در پی آنی
از درونت می‌درخشد

جستجوی دانایی
سبب شد کتابخانه‌ها را بیارایی
اکنون هر صفحه گویای حقیقتی است
که از درون تو می‌تابد

پروست جوان در تأملات خود در مورد چرایی کتاب خواندن به همین نتیجه رسیده بود و مشاهده می کرد که “پایان حکیمانه‌ای که از پس خواندن یک کتاب بر ما آشکار می‌شود، آغازی است از خودمان ” چرا که در هر یک از ما ” آن کتاب بنیادین، آن تنها کتاب واقعی … از قبل وجود دارد.”»

مترجم: ع.ن

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید