نگاهی به نمایش «عنوان موقت: براش» به کارگردانی نرگس هاشمپور
درامانقد-تآتر: تن دادن به تبعید چه خودخواسته و چه ناخواسته هم نوعی اعتراض است و هم نوعی شکست در اعتراض؛ هم حرکت به سوی ساختن است و هم نوعی ویرانی. این وضعیت بحرانی و پر تناقض در زمانه و جامعه ما بسیار آشنا و قابل درک است اما همواره سرک کشیدن به تاریخ و یافتن موقعیت مشابه در نقطهای دیگر میتواند با فاصله ای منطقی و امن این موقعیت انضمامی را به تأمل آورد.
نمایش «عنوان موقت: براش» به کارگردانی نرگس هاشمپور که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر اجرا میشود، توسط کیوان سررشته و زهرا محسنی بر اساس رمانی اتوبیوگرافیک نوشته ماریون براش نوشته شده است. این اثر درباره خانواده ای روشنفکر در آلمان شرقی است که تحت ایدئولوژی سختگیرانه پدری کمونیست رشد یافتند، اما فرزندان هر یک با پدر و تربیت خود دچار مشکل هستند. یکی از پسران به دلیل مشکلات سیاسی مجبور به ترک آلمان شرقی و زندگی در آلمان غربی شده و حالا پس از سالها و اتحاد دو آلمان از زاویه دید تنها دختر خانواده یعنی ماریون روایت گسست رنجآور و از هم پاشیدگی ناامیدانه این خانواده را بر بستر سیاست میبینیم.
نمایشنامه مبتنی بر روایت است و همین مسئله عنصر زبان و ایده اجرایی را شکل داده است. هاشمپور با رویکردی مینیمالیستی در اجرا و تکیه بر عنصر سکون تلاش کرده است که سبکی انتزاعی همراه با شبکه نمادینی از معانی را به وجود بیاورد. در ابتدا همین سبک اجرایی و قراردادهایی که به آرامی شکل میگیرند باعث میشود نمایش با نوعی ابهام همراه باشد اما وقتی نظم صحنه تبدیل به نظم ذهنی مخاطب اثر میشود آنگاه علاوه بر فرم اثر، مضمون آن نیز وضوح پیدا می کند و با شرایط حقیقی و واقعیت جاری زیست مخاطب ارتباط مییابد.
درست است که خانواده ماریون نویسنده و روشنفکر هستند و به سبب موقعیت پدر در آلمان شرقی و شرایط خاص تاریخی از سیاست گریزی ندارند، اما خود عنصر گسست اجباری پسر بزرگ، غربت درونی او و اختلاف نظر فرزندان با پدر و قربانی شدن آنها یکی پس از دیگری، سیاست را در درون این خانواده با شدتی مضاعف بازنمایی کرده است. این وضعیت به زندگی خصوص آنها بعدی سیاسی داده و به همین دلیل در نمایش «عنوان موقت: براش» رنج های فردی معنایی جمعی پیدا میکنند و وضعیت اجتماعی به طور کلی ساختار عاطفی زندگی آدمها را بحرانی ساخته است. در سبک اجرا سکون و نوع بیان همراه با فشار دیالوگها، گویای این بحران است؛ فریادها اغلب فروخورده است و گویی ترس و غربت مداوم در صحنه ای که با امساک نور بر آن میتابد، جریان دارد.
جداافتادگی و انزوای کلی یک جامعه منتهی به جداافتادگی و انزوای ذهنی و بیمار گونه افراد آن جامعه خواهد شد و این مانع ارتباطی، روی صحنه «عنوان موقت: براش» تبدیل به سکوهایی مکعبی شده که شخصیت ها را در خود زندانی کرده است. اتاقک یا سنگ قبرهایی که حتی برای روایت ذهنی ماریون و صحنهای که بازتابی از ذهن اوست به دشواری شکسته میشود. در میان تمام ارزشهای اجرایی و مضمونی این نمایش آنچه اهمیتی مضاعف دارد ضد جریان بودن فرم آن نسبت به چیزی است که امروز در تئاتر ایران به جریان اصلی تبدیل شده است.
…
عکس از تیوال