سجاد افشاریان با اجرای «بک تو بلک» پرفروش‌ترین و پرتماشاگرترین تئاتر سال را رقم زد

درامانقد-تآتر: «بک تو بلک» تا همین امروز پرفروش‌ترین نمایش تئاتر ایران است. شاید تا آخرین روز اجرایش لقب پرتعداد‌ترین اجرا را هم به خود اختصاص دهد. سجاد افشاریان به عنوان نویسنده، ‌طراح، کارگردان و تنها بازیگر نمایش، اجرا را از زمانی آغاز کرد که هنوز محدودیت‌های کرونایی در تئاتر وجود داشت و اجرایش با تمام ظرفیت روی صحنه نرفت اما «بک تو بلک» مانند بیشتر اجراهای این کارگردان و بازیگر از همان روز اول پرتماشاگر بود. استقبالی که تا  همین روزها هم ادامه دارد، سالن‌اش همچنان پر از تماشاگر است و عده‌ای برای بار دوم یا چندم به تماشای آن می‌نشینند. اما چرا سجاد افشاریان می‌تواند این تعداد تماشاگر را به سالن اجرایش بیاورد؟ کاری که نمایش‌‌هایی با وجود چندین بازیگر شاخص و چهره از انجام آن عاجزند.

«بک تو بلک» بیش از ۲۲۰ اجرا در این مدت داشته و تقریبا شبی هفتصد تماشاگر به تماشای این نمایش در دو سانس می‌نشینند. یعنی اجرای افشاریان هر شب به اندازه یک تالار وحدت تماشاگر دارد. نمایش تک نفره با بازی خودش بدون هیچ طراحی صحنه و لباس و  آکسسوار عجیب و غریبی. «بک تو بلک» قصه یک زندانی را روایت می‌کند که برای مدت کوتاهی از زندان مرخصی می‌گیرد و در آن مدت با زنی که مدرس آواز است آشنا شده و با او ازدواج می‌کند. قرار است در دادگاه تجدیدنظر درباره او تصمیم‌گیری شده و شاید حکم آزادی‌اش صادر شود اما پرونده‌اش به ناگاه گم شده و او دوباره به انفرادی برمی‌گردد!! همسرش باردار می‌شود اما او که نمی‌تواند از زندان خلاص شود به فکر خودکشی می‌افتد….

این همه‌ی داستان «بلک تو بلک» است. نه قصه عجیب و غریبی که نوشتن‌اش وقت زیادی بخواهد نه ایده درخشانی. اما سجادیان می‌داند چطور باید احساسات تماشاگر تحریک کند. چطور دست روی شاهرگ احساسی تماشاگر بگذارد. با یک چهارپایه تمام اجرا را پیش می‌برد. از رفاقت و عشق می‌گوید. عناصری که این روزها کمیاب است و او به جذاب‌ترین شکل آنها را روایت می‌کند. او در تئاتر این روزهای ایران بهترین روایت‌گر داستان‌های عاشقانه‌ است. آنقدر با صدا، موسیقی و آوا اتمسفر عجیبی می‌سازد که تماشاگر همه آنچه را که می‌گوید باور می‌کند، دیگر برایش مهم نیست که منطق داستانی در آن رعایت می‌شود یا نه،  زندانی انفرادی چطور به هواخوری می‌رود؟ چطور با بیرون از زندان تلفنی صحبت می‌کند؟ و اصلا چطور مرخصی می‌گیرد؟ می‌دانید که اینها هیچکدام با وضعیت یک زندانی انفرادی جور درنمی‌آید. تماشاگر حتی بر او خرده نمی‌گیرد که چطور به عنوان یک عاشق به معشوق‌ دروغ می‌گوید و وضعیت زندان‌اش را از ابتدا برای او بازگو نمی‌کند. افشاریان انقدر تماشاگر را در فضایی که می‌آفریند، غرق می‌کند و یا اگر بخواهیم بهتر بگوییم، سحر می‌کند که تماشاگر این گاف‌های او را نمی‌بیند. مخاطب تنها به تماشای قصه عاشقی می‌نشیند که در این روزها نمی‌بیند و نمی‌شنود. او با صدایش، آوازش، ترانه‌هایش، لطیفه‌هایش، سیگارکشیدن‌اش و حرکاتش، تماشاگر را به دنیای عاشقانه‌ای می‌برد که مدت‌هاست از آن فاصله پیدا کرده و با این ترفند او را جادو می‌کند. به همین خاطر هم هست که برخی از تماشاگران‌اش نه دوبار بلکه چند بار به تماشایش می‌نشینند و به دیگران هم دیدن نمایش را توصیه می‌کنند. حالا هرچقدر هم ما بر افشاریان ایراد بگیریم که متن منسجمی ندارد، کارگردانی‌اش ایراد دارد، نمایش مطول است و…. فایده‌ای ندارد. چون او به خوبی و درستی از ذائقه تماشاگر امروزی و کبودهای احساسی و عاطفی او خبر دارد و می‌داند چطور می‌تواند داستانی بسازد که او را در آن غرق کند و مهم‌تر از همه چطور بتواند نمایش تک‌پرسوناژ‌ی‌اش را به فروش بیش از شش میلیارد برساند.

 

منبع: سازندگی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید