ایده نقد:  تولد در بروکسل از پدر و مادری فرانسوی-یونانی –هرچند او تقریباً نیم قرن ساکن خیابان دَگِر[1] در پاریس بود- از این پاریسی، کاوشگری می سازد علاقمند به زندگی روزمره و خوشه چین احساسات خاص و متفاوت، که عامدانه از شهری”پنهان” فیلمسازی می کند.

   و پاریس بیشتر مانند چاکرای شبکه خورشیدی در مرکز است، کمی مرتفع تر، نقطه ی حیاتی و نیرومند، محل مرکزی تنفس که منعکس کننده ی ضربان تمام فضاهای بااهمیت است.(آنیس واردا،1994)

رنگ آمیزی همه چیز

   با گذر از مدرسه لوور و تیاتر ملی دولتی ژان ویلار، که او را تبدیل به عکاسی حرفه ای کرد، رفت و آمدهای دائمی میان عکاسی و تصویرسازی، سینما و تلویزیون، مستند و تخیلی، فیلم کوتاه و بلند، فیلم های سفارشی و فیلم های شخصی، یادداشت ها و سفرنامه ها، درحالیکه هر مرزی را کنار می زد، نه تنها او را به عنوان طلایه دار حقیقی سینمامولف موج نو-دوره ای که ساخت فیلم های تجربی اش را آغار کرد- مطرح می کند، بلکه از او به عنوان یکی از پایه گذاران فمینیسمی که به هر حال برایش فیلمسازی کرده است، نیز، نام می برند.

این جستجوی مستمر تخیل در پس حقیقت یا حقیقت در پس تخیل، باعث می شود تا آثارش در تاملی دائمی بر روی تصاویر، ریشه بدواند.  از پاریس تا لس آنجلس، با گذشتن از هاوانا، بدون فراموش کردن نانت، شهر شریک زندگی اش ژاک دمی، آوینیون شهرستان بدون امتیاز خانه به دوش، واردا داوطلبانه خارج از محدوده فیلم می سازد، در شهری “پنهان”، پشت صحنه و هر جایی که “صحنه نمایش” نباشد.

شهر، مساله نظرگاه

چهار سال بعد از فیلمبرداری اولین فیلم بلندش قله ی کوتاه[2](1954) همراه ساکنین محله ماهیگیران سِت، و ساختن یک فیلم سفارشی در کاخ های لوآر(آه فصل، آه کاخ ها 58-1957)، واردا با سرمایه شرکت خود سینه-تارامیس داوطلبانه مستندی “موضوعی” می سازد، اپرا-موف[3]، که در ابتدا می خواست آلبوم عکس ساده ای از خیابان موفتار باشد.

لَ موف(موفتار)

    از میان دفترچه یادداشت زنی باردار، ساکن این محله در منطقه 5 پاریس، پشت پانتئون(مقبره مشاهیر فرانسوی)، میان کلیسای سن-اتین-دو-مون و سن-مدار، در این خیابان-بازار، سینماگر ما را با موسیقی  ژرژ دُلُرو همراه می کند که از اپرای چهار پنی برشت الهام گرفته شده، همان جایی که ناقوس ها برای جمعیت بی خانمان به صدا در می آیند.

دوبیتی های که خوانده می شود –اپرا-موف، عاشق ها، احساسات طبیعت، بارداری، آدم ها، عزیزان ناپدید شده، جشن های شاد، مستی، دلهره ها- مجموعه ای از موضوعاتی را کنار هم می چیند -عشق، زندگی، مرگ- که پیرامون تصاویری قدرتمند- پرتره های حقیقی یا خیالی از مست های بی حرکت، مشتریان پرحرف، طبق های روده پرشده خوک یا سبزیحات و کودکانی که در کارناوال شادی می کنند- به هم پیچیده می شوند.

این اتحاد تصاویر شبیه به تابلو مغازه آشفته بازار بانوان[4]، یک تغییر ساده ی نگاه نیست، همچنین برای این زن فیلمسازی که خود نیز باردار است، موقعیتی است تا موقتاً خود را از آشفتگی ها، خیالپردازی ها و ترس هایش رها کند.

کلئو، از مونپارناس تا مونسوری

“با شناختن آدم ها، مکان ها را بهتر می شناسیم و با شناختن مکان ها، شناخت بهتری از انسان ها به دست می آوریم(واردا)”

برای واردا، دومین فیلم بلندش کلئو 5 تا 7 (1962) تمرین دقیق اسلوب فیلمبرداری از لحظات واقعی در خیابان های مونپارناس و پارک مونسوری بود. او زن بودن در پاریس را دوباره تجربه کرد، همراه با ترسش از شهر و خطرهایش، ترس از تنهایی و مرگ.

“کلئو 5 تا 7 پرتره ثبت شده زنی است در فیلمی مستند در پاریس، ولی همچنین مستندی درباره یک زن و طرحی از پرتره پاریس(…) کلئو، کمی قبل از مردن، رنگ های عجیب اولین روز تابستان را کشف می کند، همان روزی که زندگی امکان پذیر می شود.(واردا)”

علائم نمادین

   این سرگردانی بی پایان در شهر، نه تنها کلئو را به سمت تحول خود، گویی در تعلیق زمانی باشد-که با تقسیم فیلم به سیزده بخش بیان می شود” کلئو 17:05 تا 17:08″،” کلئو از 17:08 تا 17:13 ” و غیره. و به این ترتیب به نظرگاه پرسوناژهای دیگر نیز اشاره می کند- سوق می دهد، بلکه سمت خودانگیخته ی سینمای احساسی و باریک بین را در معرض دید قرار می دهد.

حتی اگر مسیرهای کلئو با تاکسی و اتوبوس مسیرهای حقیقی باشند-خیابان مازارین، استودیوی بزرگ و سفید کلئو با دکوراسیون های امضا شده برنارد اویین، میدان ادگار کنه، کافه دُم، خیابان ویوَن،پارک مونسوری، اتوبوس میدان ورلَن و نهایتاً بیمارستان سَلپتریر- بازهم دور از سینما-حقیقت و فیلم مستند هستیم.

واردا اینجا فضایی ذهنی را به نمایش می گذارد، نگاه مسخ شده ای که کلئو به زودی به دنیا خواهد انداخت. تمام تفاسیر و علائم کشنده در پرواز، بیان کننده اضطراب کلئو در اولین گذرش به پاریس هستند: مواجهه ای با یک مراسم خاکسپاری، بوتیک ماسک های آفریقایی خیابان بوناپارت، عربده کش ها و فروشنده های دوره گرد محله ی مونپارناس و صحنه جدایی در کافه.

تابناکی مردم فروتن و فقیر

   شبیه به یک تردست، که در درون هر هنرمندی وجود دارد، واردا بیشتر مجموعه تصاویری از محله را به نمایش می گذارد: قصاب، نانوا، آهن فروش، آرایشگر زنانه و مردانه، بقال، فروشنده آکاردئون، زوج کافه دار، تمام اینها برخواسته از ولایت خودشان هستند، که اینک پرتره عجیبی را شکل می دهند. در حقیقت، آیا واردا نهایتاً، با نمایش اینکه چطور زندگی می کنند و آیا هنوز رویایی در سر دارند، علاقمند به بیرون کشیدن خود واقعی آنها بوده است؟

 

برگرفته از سایت “ http://www.pariscinemaregion.fr“،14  سپتامبر 2016

فرانسواز پوُ (François Puaux) مدرس دانشگاه در حوزه ادبیات و سینما، و سردبیر سینمااکسیون است. و همچنین مصحح و از نویسندگان مجموعه هنرهفتم(انتشارات سرف-کورله)

[1] -Daguerre

[2] -La pointe courte

[3] -L’Opéra-mouffe:عنوان ترجمه شده این فیلم در زبان انگلیسی دفترچه خاطرات یک زن باردار است.

[4] -Au fouillis des dames:مربوط به فیلم اپراموف

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید