درامانقد-موسقی: نویسنده‌ای که در آخرین روزهای زندگی جان لنون با او هم‌نشینی و مصاحبه کرده بود درباره این نماد کم نظیر جهان هنر می‌گوید:«او بسیار سرزنده بود و احساس می‌کرد که در مورد تربیت کودک و ازدواج خود حرف مهمی برای گفتن دارد. فکر می‌کنم این داستانی بود که می‌خواست از او گفته شود.»

هشتم دسامبر(18 آذر) چهلمین سالگرد ترور جان لنون ترانه سرا، آهنگساز و خواننده بزرگ موسیقی قرن بیستم است. اما علاوه بر موسیقی، زندگی لنون تصویر جالبی از روند خلاقیت او و دیدگاه‌های این «متفکر راک» ارائه می‌کند. تصویری که در سال‌های آخر به کلی دگرگون شد و از او مردی تازه با افکاری متفاوت از زمینه‌های شغلی و حرفه‌ای‌اش ساخت. 

در سراسر دهه 1960 و اوایل 1970 جان لنون با اشعار ادیبانه، جاذبه منحصر به فرد یک راک استار و عینک گرد آفتابی‌اش به چهره‌ای جهانی بدل شده بود. او با افکار فلسفی و شوخ طبعی خاصی که داشت به «مرد متفکر» بیتل‌ها معروف بود. اما گویی لنون در 5 سال آخر عمرش به خوابی زمستانی رفت! او به بازسازی خانوادگی در آپارتمان خود در ساختمان مشهور داکوتا در شهر نیویورک پرداخت و عملاً خودش را وقف تربیت فرزندش، شان، و سر و سامان دادن به زندگی با همسرش یوکو اونو کرد. 

قطعاً در آستانه چهلمین ساگرد ترور جان لنون در 8 دسامبر(18 آذر) مانند هرسال ستایشگران این اسطوره موسیقی به ستایش از کار هنری بی‌بدیل او و فعالیت‌های اجتماعی و ضدجنگ‌ش خواهند پرداخت. اما در این میان بعضی از روزنامه‌نگاران و زندگینامه‌نویسان، فصل آخر زندگی او را که به آرامی در کنار خانواده گذشت، بیش از پیش مورد توجه قرار داده‌اند.

دیوید شف نویسنده‌ای که برای مصاحبه، سه هفته از ماه‌های آخر زندگی لنون را در کنار او و خانواده‌اش گذراند، می‌گوید:«اگر لنون می‌دانست که به زودی خواهد مرد و می‌توانست یک دوره از زندگی‌اش را انتخاب کند که آیندگان روی آن متمرکز شوند و او را با آن به یاد بیاورند، همین دوره را انتخاب می‌کرد.»

شف که برای نوشتن کتابی درباره خاطرات نبرد پر رنج پسرش با اعتیاد شدید به مواد مخدر، با عنوان «پسر زیبا» بسیار ستایش شده است و فیلمی نیز از روی کتابش در سال 2018 ساخته شد، درباره لنون در ماه‌های انتهایی زندگی‌اش می‌گوید: «او بسیار زنده بود و احساس میکرد که در مورد تربیت کودک و ازدواج خود حرف مهمی برای گفتن دارد. فکر می‌کنم این داستانی بود که می‌خواست از او گفته شود.»

جان لنون به همراه یوکو اونو و فرزندشان شان
در پاییز 1980 نشریه لوس آنجلس تایمز از لنون درباره تصمیم‌ش مبنی بر رها کردن ضبط آلبومی جدید پرسید و لنون در پاسخ گفت او تشخیص داده که خود را بیش از اندازه وقف ضبط آهنگ در شرکت‌های مختلف کرده و باید این کار را دیگر متوقف کند. «یوکو بهم گفت برای آرامش خودت بهتر است این کار را متوقف کنی. من ابتدا شوکه شدم، تابه حال به این فکر نکرده بودم. از خودم پرسیدم آیا جهان بدون آلبومی دیگر از جان لنون می‌تواند ادامه دهد؟ و مهمتر از آن آیا خودم با این واقعیت که دیگر آلبومی منتشر نکنم می‌توانم ادامه دهم؟ و پاسخ هر دو سؤال مثبت بود.»
از پاییز 1976 تا پاییز 1980 که آن ترور شوم رخ داد، لنون خود را وقت مسئولیت‌های کوچک و ساده یک پدر ایده‌آل کرد. او  که خود را شوهر خانگی می‌نامید، نان می‌پخت و شان را برای بازی و پیاده‌روی به پارک مرکزی نیویورک می‌برد. در این مدت مسئولیت مسائل مالی و مدیریت تجاری خانواده لنون با همسرش یوکو اونو بود.
لری کین نویسنده آثاری چون زندگینامه «لنونِ آشکارشده» و «بلیط برای سواری»(شرحی بر اولین تور بیتل‌ها در امریکا) می‌گوید:«او احتمالا برجسته‌ترین پدر خانگی آمریکا در آن سالها بود.»
به گفته‌ی کین این یک چرخش اساسی برای یکی از نمادهای کلیشه سکس، مواد مخدر و راک اندرول بود. طبق آماری که در سال 2013  مجله رفتار خانوادگی منتشر کرد بین سالهای 1976 تا 1979 تنها دو درصد از مردان میانسال امریکایی پدرِ در خانه بودند که به تربیت تمام وقت فرزندان خود می‌پرداختند.
گویا در آن زمان لنون کمک‌هایی نیز از پرستار بچه می‌گرفت، اما در همه نوشته‌ها و زندگینامه‌ها او پدری سرزنده، شاد، مسئول و ثابت قدم توصیف شده است. دیوید شف می‌گوید: لنون شان را قلقلک می‌داد،با حوصله و کودکانه با او صحبت می‌کرد و مدام مشغول بازی آموزشی و ایجاد انگیزه برای فرزندش بود. لنون به عنوان یک پدر نه تنها اشتباهی انجام نداد بلکه برای پسرش مادری هم می‌کرد.
اما این بخشی از تصویر لنون به عنوان مرد خانواده بود. تصدیق شده است که او با همسر اولش سینتیا پاول که سال 2015 مرد، بدرفتاری جسمی و کلامی می‌کرد و با فرزندش جولیان که حاصل آن ازدواج بود دور و سرد برخورد می‌کرد. جولیان لنون که کمتر تن به گفت‌و‌گو درباره زندگی خانوادگی خود داده است، در مصاحبه‌ای که سال 1998 با دیلی تلگراف کرد، پدرش را مردی دورو و ریاکار خواند. او به دیلی تلگراف گفت: «پدرم می‌توانست با دنیا درباره صلح و عشق با صدای بلند حرف بزند، اما هرگز نمی‌توانست این احساسات را به افرادی که ظاهراً بیشترین معنا را برای او داشتند، یعنی همسر و پسرش نشان دهد. چطور می‌توانید درباره صلح و عشق حرف بزنید در حالی که خانواده شما در بی ارتباطی، زنا و طلاق دست و پا می‌زد و نابود می‌شود. اگر انسان با خودش صادق باشد نمی‌تواند چنین رفتاری داشته باشد.»
جان لنون و فرزند اولش جولیان 1968
اما به نظر می‌رسد لنون در سا‌ل‌ها آخر زندگی‌اش به بدرفتاری خود آگاه شده بود و به شدت از خود انتقاد می‌کرد. به نظر می‌رسید او به این نتیجه رسیده که با تعهد به همسر و فرزند دوم خود راهی برای توبه و طلب بخشایش از گناهان گذشته‌اش پیدا کرده است.
شف با اشاره به آخرین گفت و گوهایی که با لنون داشته می‌گوید:«لنون بیرحمانه به خودانتقادی می‌پرداخت و از خودش در گذشته بسیار منزجر بود و تمام تلاشی که می‌کرد برای این بود که به نوعی گذشته خود را جبران کند.»
لنون در ماه‌های آخر زندگی خود می‌خواست فصل جدیدی از فعالیت هنری‌اش را آغاز کند. او با همسرش شروع به ضبط آلبوم «رؤیای مضاعف» کرد که یک جشن شورانگیز  برای ستایش از خانه و خانواده بود. آلبومی 14 قطعه‌ای که با آهنگ «دقیقاً مثل همان» شروع می‌شود و با «پسر زیبا» به اوج احساسی خود می‌رسد. لنون درباره این آلبوم در 9 نوامبر 1980 می‌گوید: «به نوعی ما مشغول یک تجربه خاص هستیم. اینکه آیا خانواده بجای الکل و مواد می‌تواند الهام بخش خلق اثر هنری باشد؟ من مشغول کشف این مسئله هستم.»

 

ترجمه اختصاصی از درامانقد
منبع:NBC

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید