درامانقد-سینما: می توان گفت حاصل اصلی و درونی یک فیلم( یا هر اثر داستانی و دراماتیکی) چیزی جز رویش نیست. رویشِ چیزی جدید؛ هم روی پرده و در درون شخصیت اصلی اثر؛ هم روی صندلی سینما و در درون تماشاگر. رویش حاصل تحول است، تحولی که در روند رشد اثر به وجود می آید و شناختی را سبب می شود که یک انسان از خود پیدا می کند. فیلم موفق این تحول و شناخت را به دریافتی حسی برای تماشاگر بدل می کند که گاه حتی بیان ناپذیر است اما میان تماشاگر و شخصیت فیلم پیوندی ناگسستنی ایجاد می کند. اینجا ارتباط تماماً انسانی است و به همین دلیل شخصیت پردازی در یک اثر داستانی و دراماتیک اصلی اساسی است. چرا که دیدن خودِ انسانی در موقعیت های ممکن، اصلی ترین پیوند جدی احساسی میان تماشاگر و هر اثری است.

«قصر شیرین» از همان ابتدا با تصویری که از جلال با بازی حامد بهداد می سازد در حقیقت بیشتر از همراهی، فاصله ای انتقادی میان ما و شخصیت ایجاد می کند. جلال بدخلق، بی پرده، بی وفا،  گاه کاسب کار و خشن به نظر می رسد. بچه هایش را نمی خواهد و کشمکش یک سوم ابتدایی فیلم بر سر همین نخواستن است. شیرین همسرش او را دوست داشته اما جلال سالها قید او را زده و حالا که روز مرگ شیرین است بجای عزاداری  و عذاب وجدان، در پی خالی کردن شانه از مسئولیت میراث و باقی مانده های زن است. اما شاید برای مخاطبی که بدون دقت بر روی روند روان و سرراست فیلم میرکریمی و ریتم مطبوع و موقعیت های پر کشش آن سر می خورد، تشخیص اینکه از کجا با این شخصیت همراه و به او علاقه مند شده است سخت باشد.

درست در میانه راه است که به سبب ارتباطاتِ بیشتر خلاصه شده، در نگاه و جملات کوتاه جلال و فرزندان و احساسات مخفی شده و بیان ناپذیر جلال که خود را با ظرافت نشان می دهند ما او را می فهمیم و حتی دلبسته اش می شویم. مرد خسته و شکست خورده ای که روزگار از او ظاهری سخت ساخته اما اینجا در این موقعیت و مقطع از زندگی فصل رویش اش فرا رسیده، او قرار است متحول شود و شناخت تازه ای از خود پیدا کند شناختی که آنقدر درونی و انسانی است که ما آن را حس می کنیم و در دستگاه حسی و ذهنی مان تبدیل به شناختی تازه از انسان می شود.

توصیف اصیل و همچنان زنده ای از یک فیلم خوب وجود دارد که می گوید فیلمی خوب است که از سکانس های خوب بیشتری ساخته شده باشد.*  شاید «قصر شیرین» را بتوان بر همین اساس فیلم خوبی دانست، اغلب سکانس های فیلم موقعیت و جغرافیا می سازند. خوب نوشته شده اند به این معنا که پر از جزئیات ارتباطی و کلامی هستند و این جزئیات به اجرا و کارگردانی هم راه پیدا کرده و از اشیاء و فضاها هویت ساخته است. در هر سکانس ارتباطاتی تازه و جذاب شکل می گیرد، مثلاً در سکانس گلخانه شاهد یک فیلمنامه کامل هستیم که مانند یک قصه کوتاه آغاز و سرانجام شفاف دارد، همین نکته در مورد سکانس درخشان دیگر فیلم که روبرو شدن با پلیس راهنمایی و رانندگی است نیز دیده می شود. در آنجا هم ارتباطاتی تازه را شاهدیم و بخش متفاوتی از وجود جلال برایمان آشکار می شود.

«قصر شیرین» بر خلاف عادت مرسوم سینما و البته دیگر حوزه های فرهنگی و هنری در ایران روده دراز، هرز پَر و پر حاشیه نیست. هیچگاه درباره چیزی بیشتر از نیاز درام توضیح نمی دهد. ما بناست جلال را بشناسیم و به همین علت فیلم باز بنا بر عادت سینمای ایران زاویه دید عوض نمی کند، سکانس هرز و پرت ندارد و بیهوده با داستانک هایی که وارد داستان اصلی می شوند تا آن را کامل تر کنند وقت تلف نمی کند. این فیلم می تواند به راحتی بر حسب یک عادت همیشگی در شخصیت پردازی و ساختمان منطقی و اقناعی فیلمنامه برود سراغ علت مرگ شیرین یا علت های جدایی و سردی رابطه جلال با او و… اما در همه این موارد به میزانی اکتفا می کند که در داستان و روند درام نیاز هست و همین باعث می شود که «قصر شیرین» حتی برای یک لحظه از ریتم نیفتد، مخاطبش را خسته نکند و بستار و پایان بندی درام کامل و کافی باشد.

این فیلم در روند فیلمسازی رضا میرکریمی پخته ترین اثر محسوب می شود. یک فیلم جاده ای جذاب که همان موتیف ها و تم های مورد علاقه میرکریمی را در خود دارد با این تفاوت که مثلاً در مقایسه با دیگر فیلمهای به شدت شخصیت محور کارگردان (از جمله «به همین سادگی» و «امروز») فیلمنامه ای کامل و گویا تر پیدا کرده که مثل برخی تجربیات قبلی از جمله دو فیلمی که نام برده شد زیادی مبهم نیست و تم و مضمون بر دوش داستان سنگینی نمی کند.

در نهایت پایان فیلم یک رویش است. یک رابطه انسانی که میان جلال و فرزندانش و نه فقط آنها بلکه میان جلال و جهان پیرامون اش شکل می گیرد که گویی مسئولانه تر و مهربانانه تر است. فیلم یک حامد بهدادِ کم نظیر دارد که موفق شده با بازی درخشان نگاه ها، سکوت ها و تک کلمه ها نه فقط اجرایی تمیز و پخته از یک شخصیت بلکه بخشی جدا نشدنی از شخصیت جلال باشد.

 

*هوارد هاکس در مصاحبه ای گفته بود فیلم خوب فیلمی است که چند سکانس خوب داشته باشید که یکی از آنها سکانس پایانی فیلم باشد و چندین سکانس متوسط.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید