درامانقد-تئاتر: تئاتر نمایش بدنهای زنده است و بس. هر چیز دیگری را می توان از تئاتر حذف کرد جز خود، و تاریخ تئاتر چیزی جز نمایش این خود در عین حذف آن در حضور شخصیت های “ساختگی” و “غایب” نیست. تئاتر اغلب حذف بدن حاضر برای شبیه سازی چیزی است که روی صحنه حضور ندارد. اما این “خود” همچنان بر روی صحنه می ماند و وقتی داستانها کمرنگ و اشخاص بازی سست می شوند همچنان بدن زنده یک انسان منحصر به فرد پیش چشم ماست. اینجا نقش ها جای خود را به انسانی حقیقی می دهند که خود را روی صحنه به نمایش می گذارند و شاید این نابترین تجربه ای است که تئاتر می تواند بسازد.
نکته جالب توجه درباره نمایشنامه “تو مادر منی” همین است. چالش اصلی نوشته یوپ آدمیرال این است که تا کجا می توان خودِ شخصی را به یک نمایش بدل کرد؟ به بیانی دیگر تا چه حد می توان فرمی را خلق کرد که با زندگی شخصی نمایشگر ساخته شود؟ “تو مادر منی” نوشته یوپ آدمیرال بازیگر و نویسنده تئاتر که با ترجمه حمید امجد و توسط انتشارات نیلا منتشر شده است نمایشی از لحظه های واقعی زندگی نمایشنامه نویس است. او بخشی از زندگی شخصی خود -از کینو سگ آرام خانگی اش تا مادرش که با آلزایمر درگیر است و در آسایشگاه زندگی می کند- را به صحنه می آورد. رابطه یوپ با مادرش که خودش نقش او را بازی می کند مهمترین بخش نمایش است. آدمیرال بدون احساسات گرایی یا حذف احساسات، عواطف واقعیِ جاری در رابطه خود با مادرش را نمایش می دهد. البته آدمیرال نقش زنان زیادی را روی صحنه بازی کرده و شاید بهترین انتخاب برای نمایش زندگی خود و رابطه با مادرش همین بوده است که خودش هر دو نقش را بازی کند.
دیدن لحظه هایی از زندگی مؤلف و بدل شدن آن لحظه ها که گاه بسیار شخصی است به یک نمایش که تجربه ای جمعی است خود عملی رادیکال و متحول کننده است. متحول کننده از دو نظر: اول برای مؤلف که فرایند نگارش، تمرین و سپس اجرا را تبدیل به روندی درمانی و خودشناسانه می کند و از سوی دیگر برای مخاطب که علاوه بر تجربه ارتباطی زنده و واقعی می تواند تجربه روان شناختی تکان دهنده تری از تئاتر داشته باشد. ارتباطی که بیشتر از هر شکل دیگری از تئاتر، نمایشگر و تماشاگر را بهم مرتبط و از یکدیگر آگاه می کند و با توجه به زنده بودن این ارتباط در عصر ارتباط های مجازی و مصنوعی می تواند زنده کردن دوباره معجزه ای باشد که تنها در سالن تئاتر رخ می دهد و تماشاگر از تجربه آن با توجه به سبک زندگی امروزی عاجز است. ارتباطی که تئاتر را بیشتر از همیشه به یک تجربه “هنری” ویژه نزدیک می کند، تجربه ای هنری که بیشتر مؤلف خود را بیان می کند و به جای پردازش ساختاری مصنوع برای خلق درام و اجرای یک چیز(و در نتیجه کمرنگ کردن خود مؤلف)، فرمی ساده و شخصی دارد که از شخصیت و جریان واقعی زندگی هنرمند برمی آید و به همین دلیل به شدت ساده و واقعی است. احساسات گرا یا بی تفاوت نیست و درست مثل زندگی چیزی است که اتفاق می افتد، می گذرد و از هر گونه زیاده روی و حذف در جهت نمایشی تر شدن بری است.
در انتهای نمایشنامه گفتاری از یان ریتسِما کارگردان نمایش آمده که درباره حد همین واقعی بودن و در عین حال تئاتر بودن می گوید و یادآور می شود واقعیت را تا جایی نشان دادند که “حتماً ارزش تماشا کردن داشته باشد” و شاید همین جمله تمام ماهیت تئاتریکالی را بیان می کند که یک اثر شخصی روی صحنه تئاتر باید از آن بهره ببرد: “قابل تماشا بودن”. “تو مادر منی” نمایشنامه ای است که تلاش کرده تماماً به واقعیت متعهد باشد و اتفاقا همین واقعیت و سبک شخصی را به نکته جذاب و تماشایی نمایش بدل کند. آدمیرال علاوه بر اجرای صحنه ای و تلویزیونی، این متن را به فیلم هم تبدیل کرده.