سرویس تئاتر درامانقد: فروپاشی حکومتهای برآمده از مارکسیسم در قرن بیستم، رهایی مارکس بود از آنچه به نامش شکل گرفته بود. پس از شکستهای پی در پی کمونیسم و رانده شدن چپ از عرصه قدرت بسیاری از کسانی که خواندن مارکس برایشان به مثابه شناخت فرایند حرکت جامعه مدرن اهمیت داشت و هنوز در میان آن سطور انقلابی، حرفی برای گفتن و راههایی نرفته برای تغییر جهان میدیدند، معتقد بودند که مارکس حالا رها شده است. مارکسیسم برای دورانی طولانی از آرمانخواهی بشر در قرن بیستم، از اروپا و آمریکای لاتین و آسیا را با شبح تفکر خود فتح کرده بود. این دوران را میتوان دوران پیشی گرفتن چهره انقلابی مارکس دانست. در حالی که مارکسیسم بر استوانههای مقاوم روشنگری نشسته بود به نئشه جنون آفرین انقلاب هم درآمیخته بود و این تصویر رمانتیک همواره به اصل ماجرا بدل میشد. رهایی و نیاز مبرم انسان مدرن به آن، در کنار رفتن بر راه آرمان به سبب ویرانشهری که فقر و تضاد طبقاتی بر جای گذاشته بود، آزادی و عدالت را چنان دوست داشتنی کرده بود که انسان نمیتوانست نئشه جنون آفرین انقلاب را چون پوست گرمِ مرگ در آغوش نگیرد.
اما امروز در دهه دوم قرن بیست و یکم با چه شرایطی روبرو هستیم؟ بحران اقتصادی، رشد فزاینده جریانهای نئومحافظهکار که مایههایی از فاشیسم را با ارزشهای بازار آزاد احیا کردهاند و حالا بعد از برک سیت در بریتانیا و قدرت گرفتن دست راستیهای تند رو در امریکا دست بالا را گویا در قلب اروپا هم فراچنگ خواهند آورد. این تلنگر غریبی است به وضع موجود و باور انسانهای راضی از مصرفگرایی. جنگهای تمام نشدنی و فرساینده که چیزی شبیه بازی کودکانهای شدند که قربانیهای واقعی میگیرد و در عین حال فاصله طبقاتی و شکاف فرهنگی ناشی از آن و گره خوردنش به مهاجرت و اضمحلال ارزشهای جهانی دوباره شرکتها و سیاستمداران را در برابر آشوب و بینظمی جهان و عصیان شهروندان قرار داده است و این شرایطی است که مارکس دوباره به ذهنها میآید، دوباره به سخن میآید چرا که یک بار دیگر آن نظمی که مورد نقد اصلی مارکس بود و از ارزشها و نعمات آن و دشواریها و تناقضاتش به خوبی باخبر بود به لحظه بحرانی رسیده است.
نمایشنامه “مارکس در سوهو” نوشته هووارد زین اگرچه در پایان دهه نود و در آستانه هزاره سوم و شروع دهه یازده سپتامبر و جنگهای جدید امریکا و تصویری تازه از رویارویی جهان شرق و غرب نوشته شده است اما امروز هم با توجه به ظهور جنبشهای نئو محافظهکار تندرو در امریکا و اروپا اثری احتمالاً جالب توجه است.
این نمایشنامه توسط الهه شهریاری ترجمه و توسط نشر گلمهر در سال 95 به چاپ رسید. در این نمایشنامه هووارد زین، مارکس را به سخن آورده است. یک تک گویی بلند که مارکس را به نیویورک آورده است و او از امروز و دیروز و زندگی شخصی خود میگوید. او از خود مارکس میگوید و همسر و فرزندانش و آنچه زیسته است، از آنچه میگوید که بر تفکرات و آثار و میراثاش رفته است و از آنچه بر مبنای تفکراتش در جهان امروز میبیند. این مصداق کامل یک نمایشنامه متکی بر تحقیق است، یک تکگویی که گاه به یک مانیفست یا بیانیه تبدیل میشود اما به سبب تکانههای حسی و فردگرایی در پرداخت شخصیت مارکس و زندگی خصوصی او در عین حال نمایشی و همدل کننده نیز هست. در این تک گویی به اندازه بیان حقیقت، فردیت و احساسات مارکس هم اهمیت دارد. نمایشنامه در پی یافتن توازنی معقول است میان شخصیت و احساسات فردی مارکس و آنچه در نظریات او نهفته است. در پس این شخصی سازی از قضا نکتهای عمومی نهفته است که در آثار مارکس هم ملحوظ است و آن تمایز آنچه که مارکس اصل و اصیل میداند (وقتی پای تربیت فرزند در میان باشد در نمایشنامه میبینیم که هنر و اوقات فراغت برای مارکس تا چه اندازه اهمیت دارد) و آنچه که شرایط زندگی در شرایط مبتنی بر سرمایهداری اصل و اصیل مینمایاند (آموزش مدون که بجای تربیت فردی و درونی و تقویت وجوه انسانی و فکری و ذهنی، کاربری به درد بخور برای دستگاه تولید و انباشت سرمایه مفید تولید میکند).
عنوان فرعی نمایشنامه هووارد زین “نمایشی درباره تاریخ” است و این عنوان هدایتگر مخاطب به عنصر اصلی این نمایشنامه است. نام مارکس از تاریخ قرون 19 و 20 حذف شدنی نیست اما مهمترین از آن این است که آنچه مارکس وارد فرهنگ جهانی کرد همواره در گوشهای از تاریخ خود را مؤثر کرده است و بر روند منحنی تاریخ ( اصطلاخ مورد علاقه باراک اوباما رئیس جمهور سابق امریکا) اثر گذاشته است. با وجود اینکه در طول تاریخ مارکس بسیار بد فهمیده شد و به نوعی بدفهمی او تبدیل به تاریخ حضورش در جهان شده بود، اما این حضور همواره با خواست چیزی دیگر و شورش معقول علیه وضع موجود یا آنچه “واقعیت” نام دارد گره خورده است. برای همین است که “مارکس در سوهو” علاوه بر اینکه نمایشی درباره تاریخ است -چون بدفهمی و غلطهای رایج حضور مارکس در تاریخ را نشان میدهد- درباره تاریخ است؛ چون مارکس تصوری جدید و روندی کشف ناشده از شکل گیری امری انتزاعی به نام تاریخ را به جامعه معرفی کرد. چیزی که بر اساس ثروت و قوانین زمینی به تاریخ جهت میدهد و انسان وظیفه دارد این حرکت را در یک همبستگی جمعی به سمت بهتری هدایت کند، سمتی که از آزادی و عدالت بهرهمند است. برای برآمدن چنین ارزشی مارکس فهمیده بود که هیچ چارهای جز نگاه نقادانه به واقعیت وجود ندارد.
“مارکس در سوهو” از این جهت جذاب است که در عین نمایش مصائب زندگی فردی مارکس و رخدادهای عاطفی و شخصی زندگیاش، قالبی بیپروا در سیاسی بودن دارد. هووارد زین در ربط دادن این فردیت به سیاست و بر آورده کردن یک روند چندگانه و متنوع در یک تک گویی برای تبدیل آن به یک نمایشنامه جذاب و خواندنی و البته اجرایی موفق بوده است. آنچه در متن برجسته میشود تضاد مارکس انقلابی و فیلسوف در تشویشهای فردی و روابط خصوصی این فیلسوف انقلابی است. اهمیت نمایش این تضاد چند وجهی و دارای شمول و تنوع به لحاظ فرمی در این امر نهفته است که نمایشنامه در مقابل قالب دستان زده و به شدت فردی شده تکگویینویسی در ایران نکات الهام بخشی را در خود دارد که راه پیوند خوردن تضادهای درونی فردی را به مسائل اساسی سیاسی نشان میدهد.
پروفسور هووارد زین نویسنده این نمایشنامه در تاریخ 24 اوت 1922 در نیویورک بدنیا آمد. او تاریخ نگار و نمایشنامهنویس امریکایی بود که در دانشگاه بوستون علوم سیاسی خوانده بود و علاوه بر فعالیتهای اجتماعی و ضد جنگ خود و همچنین تدریس و تحقیق در رشته خود، بیش از 20 کتاب تألیف کرد که مهمترین و پرفروشترین آنها “تاریخ مردمی ایالات متحده امریکا” بوده است. این کتاب هم یک تاریخنگاری نامتداول است که وجه بارز آن غلبه تاریخ تودهها و زندگی حاشیهای به جای زندگی قدرتمندان و روایت اصلی تاریخ سیاست و جامعه در آمریکاست. زین در 27 ژانویه 2010 در سانتا مونیکا دیده از جهان فروبست.
علیرضا نراقی