نگاهی به دو فیلم «شعلهور» و «بمب؛ یک عاشقانه»
درامانقد-سینما:فیلم «شعلهور» ساخته حمید نعمتالله نمایشی است از تضاد ذهنیت و واقعیت. بههمین دلیل هم شنیدن صدای ذهن فرید، شخصیت اصلی فیلم به طور مداوم، قسمتی ضروری و تمهیدی دقیق برای ساختن فضای آن است. داستان فیلم از درون ذهنیت فرید و با مونولوگهای او ساخته میشود، بههمین دلیل بدون شنیدن صدای نشخوار مسموم فکر او چیزی از فیلم باقی نمیماند و ما متوجه خوی انزواطلب ذهن فرید نمیشویم. ذهنی عصبی، ناآرام و گیرافتاده در اعتیاد که بیشتر از واقعیت با معنای حقارتباری که خود به واقعیت اطلاق میکند ارتباط برقرار کرده و این انزوا را تا جایی ادامه میدهد که دیگر در ذهن او اثری از واقعیت نیست. «شعلهور» ساخته حمید نعمتالله نمایشی است از تضاد ذهنیت و واقعیت. بههمین دلیل هم شنیدن صدای ذهن فرید، شخصیت اصلی فیلم به طور مداوم، قسمتی ضروری و تمهیدی دقیق برای ساختن فضای آن است. داستان فیلم از درون ذهنیت فرید و با مونولوگهای او ساخته میشود، بههمین دلیل بدون شنیدن صدای نشخوار مسموم فکر او چیزی از فیلم باقی نمیماند و ما متوجه خوی انزواطلب ذهن فرید نمیشویم. ذهنی عصبی، ناآرام و گیرافتاده در اعتیاد که بیشتر از واقعیت با معنای حقارتباری که خود به واقعیت اطلاق میکند ارتباط برقرار کرده و این انزوا را تا جایی ادامه میدهد که دیگر در ذهن او اثری از واقعیت نیست.
ساختار آشنا و مرسوم در سینما و حتی تصویرسازیهای ادبی، قراردادن چنین انسانی در قابهایی تنگ و محدود است. ایجاد یک فضای بصری تیره و بیعمق. اما نعمتالله کاری درست خلاف این کردهاست و همین تمهید او بوده که تضاد بنیادین ذهن و واقعیت را در مضمونی چون حسد به این اندازه دراماتیک جلوه میدهد. بخش عمدهای از داستان در سیستان و بلوچستان میگذرد. فیلم سرشار از نماهایی چشمنواز و وسعتی فراوان است. اما آنچه ما بهعنوان داستان در متن این فضا میبینیم ذهنی است که در تنگنای خود گیر کردهاست. ذهنی که بیشتر از غرق شدن در وسعت، میخواهد انزواطلب باشد. شاید چون کارکرد آن ذهن و نتایج عملی نشخوار فکریاش چیزی جز همان رخدادهایی نیست که در روند فرو رفتنش انجام میدهد؛ مجموعهای از اعمال شرمآور که گویی هیچ ریشهای در تضادهایی حقیقی و قابل بیان با دیگران و واقعیت ندارند.
عامل اراده و قصدیت در فرید به سبب همان ذهنیت غالب شده بر واقعیت امری بهشدت برجسته است. این خود فرید است که درام را میسازد، پیش میبرد و کاملش میکند. ما با یک درام شخصیت محور روبهرو هستیم که شخصیت با واکنشهای عملی خود به تصوراتش، منحنی تغییرات خود را ترسیم میکند. امین حیایی در اجرای این شخصیت، هم انتخاب درستی است و هم بازی قابلتوجهی را ارائه میدهد. فیزیک و میمیک حیایی هر دو به شخصیت کالبدی حقیقی و باورپذیر بخشیدهاست.
بمب؛یک عاشقانه
فیلم پیمان معادی شبیه به مجـمــوعــهای از صـحـنـههای بههمچــسبـیـده جــذاب و واقعگراست که در دل خود داستانهای جالبی دارند اما فاقد آن عنصر وحدتبخش و ذهنیت متصل کنندهاند. در طول فیلم ما با تصویری دقیق و به لحاظ نگرش واقعگرا درباره دهه 60 روبهرو هستیم. اینجا تنها کارگردانی، فیلمبرداری، طراحی صحنه و به طور کلی فضای عینی فیلم مدنظر نیست، بلکه ذهنیت فیلمساز و نوع مواجههاش با موقعیتهای انسانی در آن دهه پر از مصائب است که منطقی و واقعیتر اتفاق افتاده است.
اما خود داستان، آنچه تمام این فضا را در ساختار فیلم معادی معنادار میکند، سست و سهلانگار پرداخت شدهاست. داستان اصلی فیلم رابطه ایرج، ناظم تحصیلکرده مدرسه با همسرش است. مسئلهای که این دو را در میان جنگ به وضعیتی کشانده که حتی ترس از مرگ کمتر از ترس از سخن گفتن با دیگری شدهاست. این اصلیترین نکته و عنصری است که فیلم بهدرستی باید به آن نزدیک شود. همین داستان میتواند مایههای پیچیده و نهفته زمانهای که معادی قصد بازنمایی آن را دارد، دراماتیک کند و توضیح دهد. اما معادی هم کمتر وقت برای این داستان میگذارد و هم با دادن لحنی عاریتی در جهت ساختن فضایی عاشقانه که متعلق به یک خرده داستان در فیلم است (عشق دو کودک خردسال به یکدیگر) از گوهری که فیلمش در درون دارد فاصله میگیرد و اصل را فدای بازیهایی میکند که از تصعید فیلمش به اثری مهم در تاریخ سینمای ایران جلوگیری میکند.
فیلم هر قدر در بازگویی داستان اصلی ناموفق است در نزدیک شدن به واقعیت شمایلها موفق عمل میکند. مدرسه معادی همان تجربه تلخ مشترک کودکان متولد اواخر دهه 50 و اویل دهه 60 است. فیلم و بازیگرانش در نمایش شمایل آموزگار بسیار موفقند و اساسا بهنظر میرسد آنقدر که شمایلهای فیلم پخته و باورپذیر ساخته شدهاند، مسئله شخصیتها و موقعیتشان استحکام لازم را پیدا نکردهاست. خاصه ایرج و همسرش که شخصیتهای اصلیتر فیلم هستند درنهایت شناخته نمیشوند و ما به درون ذهن آنها و جهانشان پا نمیگذاریم.
این مطلب همزمان در روزنامه سایت «آسمان آبی» منتشر شده است.