درباره نمایش «حکایت حکایت طبیب اجباری مولیر» کار رضا یزدانی و کاوه توکلی
درامانقد-تئاتر: ویل دورانت در نگاره خود بر زندگانی مولیر در ذیل نمایشنامه «طبیب اجباری» مینویسد: «امروزه خواندن طبيب اجباري به زحمتش نميارزد. اصولاً مولير اين گونه هجوگويي از علم پزشكي را كمتر جدي ميگرفت. چنانكه معلوم است، وي با پزشك مخصوص خود آقاي موويلن دوستي نزديك داشت و يك بار هم در نزد پادشاه شفاعت كرد تا براي پسر او حقوق ساليانهاي از موقوفات كليسايي مقرر فرمايد (1669).»
اگر برای مورخِ دوستداشتنی دیگر مولیر و آن طبیب قلابیش جذابیتی ندارد، برای مردمانی از سرزمین پارس وضعیت دگرگون است. مولیر و نمایشنامههایش برای ایرانیان دروازه ورود به هنری به نام تئاتر است. مولیر و نسخههای کپی از درامهایش، اولین گامهای اجرای تئاتر به شکل غربیش در ایران بود. اگرچه همین شکل غربی در نمایشنامهنویسی مملو از نگرشهای ایرانی بود. ردپای نمایشهای تختحوضی و سیاهبازی در متون مشهود است و شاید همین بود که ایرانیان به جای ترجمه کُرنی و راسن فرانسوی، از مولیر شوخطبع تئاتر را عاریه گرفتند.
در کتابخانه مجلس نسخهای چاپ سنگی از «طبیب اجباری» موجود است که ترجمه آن متعلق به اعتمادالسلطنه است و تاریخ چاپ آن به سبب مخدوش بودن تاریخ به نظر متعلق به 1310 هجری قمری باشد. کتاب شناسنامه ندارد و اولین نوشتههایش اشخاص نمایش هستند. با وجود آنکه در ابتدا آمده است که متن از فرانسه به فارسی برگردان شده است؛ اما نامها موسی و زلیخا و طهماس است. هیچ شخصیتی نامش به فرانسه نیست.
«طبیب اجباری» – Le Médecin malgré lui- از اولین متون مولیر است که در 16 پرده و با هفت شخصیت اصلی به شیوه کمدیا دلآرته نگاشته شده است. نام شخصیتها نیز عبارتند از جورجیبوس، لوسیل، گرو رنه، سابین، والر، سنارل، وکیل. هر یک از این شخصیتها اشاره به یک از نقشهای کمدیا دلآرته دارد. برای مثال جورجیبوس که نقش پدر لوسیل را دارد و مردی توانگر است همان پانتالونه به حساب میآید.
« نمایش حکایت حکایت طبیب اجباری مولیر» به کارگردانی رضا یزدانی و کاوه توکلی و نویسندگی سیاوش طالبیان نیز در همین مسیر ایرانیزه شدن نمایش مولیر و اقتباس از روشهای کمدیا دلآرته شکل گرفته است. طالبیان خط اصلی ماجرا را حفظ کرده است و قالب گفتاری را در هم شکسته است. او به سراغ زبانی امروزی رفته است. همانند متن اعتمادالسلطنه در آن نمیشنوید «به جایی میکشد که او را ما خوش نداریم». زبان طالبیان آمیزهای از شوخطبعی متن مولیر و طنازی فارسی امروز است. در این مسیر شخصیتها به خلق چنین زبانی کمک میکنند.
طالبیان ذات تیپیکال کمدی مولیر و در واقع کمدیا دلآرته را حفظ کرده است. تیپها برای ما آشنا هستند. زن سلیطه و غرغرو همانی است که میشناسیم. او کسی است که در هر بزنگاهی حیله النسایی رو میکند؛ شوهرش را بر سر دوراهی عشق و نفرت در تعلیق نگاه میدارد. شوهر که همان طبیب جعلی است نیز از این وضعیت مستثنی نیست. او مردی تریاکی است که به مفتخوری عادت دارد. او میتواند رنگ عوض کند و از موقعیت شکل گرفته سوءاستفاده کند. در مقابل آنان نیز اربابی است که خودش را به کری زده است و زور میگوید. او عامل نرسیدن دو جوان است.
همه این توصیفات ما را به یاد نمایش شاه سلیم میاندازد. مشهورترین نمایش خیمهشببازی نیز از اختلاف میان سیاه و معشوق و مخالفت شاه از ازدواج دختر خویش میگوید که در نهایت سیاه عامل پیوند میشود.
گروه اجرایی نسبت به این مسئله آگاهی داشته و فضای اجرای خود را بسان یک نمایش خیمهشببازی ترتیب داده است. شخصیتها همه عروسکاند و البته کمی از لحاظ جثه و اندازه عظیمتر از شخصیتهای چوبی خیمهشببازی. چهره عروسکها اصطلاحاً دِفُرمه یا از ریخت افتاده است که بر بار کمیک ماجرا میافزاید. شخصیتها یا چشمان لوچی دارند یا برجستگی بدنیشان مضحک شده است. حرکت نکردن چشم عروسک و خیره شدن هر از گاهی آنان به جایی خارج از صحنه نیز به وضعیت کمیک میافزاید.
تلاش برای تداعی فضای نمایشهای سنتی و شادیآور با موسیقی تکمیل میشود. یک گروه موسیقی چهار نفره که ترانههایشان هم طعم و بوی طنز میدهد. در نتیجه موسیقی و اجرا – با وجود آنکه ترانهها ربطی به متن مولیر ندارد و بخشی از قصه را تداعی نمیکند – به یک همنشینی مناسب میرسند.
« نمایش حکایت حکایت طبیب اجباری مولیر» نمایش پرمدعایی نیست. صرفاً یک نمایش شادیآور است که برای آفرینش کمدی از ویژگیهای نمایش ایرانی و عروسکی بهره برده است. نمایش به واسطه روش اجرایی یکدست است و از مسیر حرکت خود خارج نمیشود. شوخیها نیز – با توجه به جو حاکم که هر چیزی را ممکن است سخیف بخواند – چندان به مسائل محبوب تئاترهای آزاد کشیده نمیشود و با کمک خلاقیت زبانی و البته اجرا، همانند فاصلهگذاری در تبدیل شدن عروسک به شخصیت زنده یا زنپوشی، موفق به دقایقی مفرح برای مخاطب شده است.
پایان نمایش نیز بالتبع آنچنان مولیری است که همه در آن به نوعی سعادت دست یافتهاند، هر چند منتج از دوز و کلک و شیطنت باشد. پس باید گفت هنوز طبیب اجباری مولیر در ایران کار میکند و میخنداند. هدف مولیر در نوشتن و اجرا کماکان در ایران پاسخگوست و در این باره ویل دورانت حق نداشت.