درامانقد-تئاتر: نمایش «عمل کشتن» به کارگردانی رضا جعفرمدار، تاملیست هوشمندانه در نسبت تئاتر و دولت، همچنان که به میانجی این تامل، پرسشی است در باب تئاتر و تماشاگر. چراکه نمایش روایت آن فرآیندی است که یک جشنوارهی تئاتری برای برگزار شدن، طی میکند. همان رسم مالوف و همیشگی حضور بازبین، داور و لابد «متخصص» هنرهای نمایشی، قبل از اجرا. که قرار است با اقتداری که دولت به آنان تفویض کرده، نظر دهند و امکان حضور یا حذف را مهیا کنند. اینجا از تماشاگر عام خبری نیست، همان تماشاگری که پیکری از پیکرهی تصادفی آدمهاست که مردم نامیده شده و در شبی تکرارناپذیر، گرد هم آمدهاند تا در ساخته شدن یک تئاتر، مشارکت کنند. در عوض، اینجا با سه نفر که نمایندهی دولت هستند، آنهم در کسوت کارگردان، منتقد و یا متخصص روبرو هستیم که مرجعیت آن را دارند، تئاتر را برکشند یا کنار زنند. استعارهای از «عمل کشتن» که بازبین/داور مشغول آن است. فیگوری که در جایگاه امن و متصل به نهاد قدرت نشسته تا همچون خدایان المپ، دور از دسترس ارتکاب کنندگان تئاتری، اظهار فضیلت کند و افق پیشرو را از پس سیاستورزیهایش، ترسیم نماید. بازنمایی یک اتفاق جشنوارهای، امکان داده بعضی از آثار کلاسیک تئاتری، بهشکل اتفاقی، کنار آثار دیگر بنشیند تا مشمول «عمل کشتن» توسط جشنواره شوند. توگویی با آیین باستانی قربانی کردن روبرو هستیم بدون مازادهای مقدساش. از مارا ساد تا ادیپ، از توئستس تا مدهآ؛ انبوهی از آثار در رابطه با خشونت. از کلاسیک تا مدرن؛ از خشونت اسطورهای تا خشونت ساختاری جهان مدرن؛ اینکه چگونه خشونت در سیر تطور تاریخی خود، از کنشی اساطیری که به فرمان خدایان اعمال میشد به کنشی هر روزه تبدیل و همگانی شده؛ از نهاد خانواده تا دولت، انقیاد طلب میشود. انقیادی که با قدرت و خشونت به بند میکشد و البته تئاتر سودای افشا کردن همین ستمورزی است.
در «عمل کشتن» اما این خشونتورزی و منقاد کردن را میتوان در مثلهکردن آثار، اعمال سانسور و از ریختانداختن آن دسته آثار تئاتری مشاهده کرد که همچنان امکان بحرانی کردن وضعیت را داشته و میتوانند، نیروهای مادی جامعه را تعین مادی وتاریخی بخشیده و یکی از امکانات اتصال بدنهای جدا افتاده از هم باشد.
بازنمایی فرآیند یک جشنواره، «عمل کشتن» را واجد نوعی تکثر چشمانداز و ایدههای اجرایی کرده است. چند گروه تئاتری، مقابل چشم بازبینها و مخاطبان، امکان مییابند تا خوانش خود را از متون تثبیت شده بر صحنه آورند. اجراهایی که تمنای معاصر بودن دارند، از قضا حاوی بصیرتها، اغلب گرفتار حذفیات و در نهایت نشانی از زیباشناسی غالب عصر خود هستند. فیالمثل تقلیل نمایش «مارا ساد» اثر پیتر وایس به هشت دقیقه، یا حتی اجرایی مدرن و امروزی از «کانیبالیسم» توئستس با آن چیدمان میز شام و گرد آمدن خانواده کنارهم و حرافیهای ابزورد، یا قطعه قطعه کردن کودکان «مدهآ» مقابل شوهر خیانتکار با اره برقی، و چند نمونهی دیگر، که نشانی است از خصلت تناقضآمیز تئاتر مدرن در مواجهه با نام پدر. از دل همین ساختشکنی و تمنای معاصر کردن است که بار دیگر گفتار پدر در شکل بازبین یا داور، ظاهر شده و هر نوع تخطی و بازیگوشی با اقتدار گذشتگان را بیاعتبار اعلام میکند. فیگوری که سرسپردگی، طلب میکند. البته باید اضافه کرد که در انبوه تولیدات بنجل و جعلی، باید از مکانیسمی دفاع کرد که قدرت تشخیص و مداخله دارد. اما این فرق دارد با دولتگرایی در تولید تئاتر. باید این تشخیص را به جامعه سپرد. در میان مردمان جمع شده در آگورا که در باب تئاتر و همه چیز، گفتگو میکنند همان جمهور مردم، که به قول آلن بدیو مخاطب همگانی و اتفاقی تئاتر هم هست و بدون آن، تئاتر معنای خود را از دست میدهد.
طراحی صحنه نمایش با سیالیتی که در خلق مکانهای مختلف یافته، چشمانداز بصری را متکثر کرده و امکان تخیلورزی را بیش از پیش تدراک دیده است. نوعی شتابزدگی خودخواسته که مکانیسم بازبینی و داوری انبوه جشنوارهها را افشا میکند. شتابی اغلب فاقد دقت، غیر ضروری و خشونت آمیز که بیشباهت به عمل کشتن نیست. صحنهی دوپاره شده نمایش، بازنمایی کننده دوآلیسمی است که صفآرایی گروههای اجرایی و داوران جشنواره را نشانگذاری میکند. یک طرف مردم و طرف دیگر داوران منسوب به دولت که بر تئاتر، نظارت میکنند. تئاترهایی که از دل نظارت دولتی و شتابزدگی، از ریخت میافتند و در مقابل چشمان خیره و گاه، خوابآلود داوران، اجرا شده و این دوآلیسم همیشگی را نمایان میکنند. اما نکته اینجاست که دولت و سرمایه، مکانیسمهای هوشمندانهتری برای منقاد کردن گروههای تئاتری اعمال میکنند و مشغول صورتبندی مداوم تولید هنری به دلخواه خود هستند. نوعی پیوند میان انباشت سرمایه در اجراهای تئاتری و بیاثر کردن لبههای انتقادیشان. از این منظر، شاید بتوان این نکته را بر «عمل کشتن» اضافه کرد که این حجم از عینی کردن مکانیسم نظارت و ارزشیابی، آن چنان احتیاج نبود و میتوان راههای گریز و آشکارکنندگی خلاقانهتری در بازنمایی این مکانیسم در پیش گرفت. با سلاح زیباشناسی و نابهنگامی.
رضا جعفرمدار و گروه تئاتری «بورژوای کثیف» نشان از تلاشی است برای تامل در وضعیت انسان معاصر به میانجی خشونت. گروهی جوان که در آغاز راه است و بهنظر میآید به مناسبات تجاریشدهی تولید تئاتر تن نداده است. تئاتر «عمل کشتن» به مانند اغلب اجراهای گروههای نوپا، گرفتار کاستیهایی است که به مناسبات تولید تئاتر برمیگردد. اما بیشک «عمل کشتن» هوایی تازه است در این زمانه؛ نوری بر مکانیسم نظارت دولت بر تئاتر در جایی که به قول بدیو، دولت خود در پی تئاتری سربهراه است.
این نمایش تا 22 شهریور ماه ساع 20:30 در مجموعه تئاتر پایتخت به صحنه می رود.