درامانقد-سینما: آکی کوریسماکی نویسنده و کارگردان فنلاندی با «سوی دیگر امید» سهگانهاش درباره پناهندگان را ادامه داد؛ سهگانهای که با کمدی/ تراژدی تحسینشدهی «لو آور» (2011) آغاز شده است. فیلم تازهی او به نویسنده و کارگردان مرحوم و مورخ سینما پیتر فون باگ تقدیم شده است که رییس جشنواره فیلم میدنایت سان (خورشید نیمهشب) بود که برادران کوریسماکی با او در سال 1986 آن را تأسیس کردند. آنچه در ادامه میخوانید بخشی از حرفهای کوریسماکی درباره جدیدترین تجربهی سینماییاش است و ظاهراً بر خلاف بعضی گفتوگوهای همزمانش در روزهای جشنواره برلین، در اینجا خبری از خداحافظی او از سینما نیست (خب، این هم میتواند نوعی تعلیق باشد!).
چرایی یک سهگانه درباره ساکنان شهرهای بندری
این اتفاق به صورت خودکار روی داد چون آدم خیلی تنبلی هستم. من همیشه باید سهگانه بسازم تا واقعاً کاری کرده باشم؛ خب، نمیتوانم چوببری کنم که… البته این سهگانه دیگر بندری نیست و به نمونهای درباره پناهندگان بدل شده است. امیدوارم قسمت سوم یک کمدی شاد باشد.
شاید فردا نوبتِ پناهندگی ما باشد
سینما تأثیر و قدرتِ تغییردهندگی زیادی ندارد اما نیت واقعیام از ساخت «سوی دیگر امید» این بود که بکوشم تماشاگران فیلم را متوجه این موضوع کنم که همهی ما یکی هستیم و انسانیم. امروز فرد دیگری پناهنده است و شاید فردا نوبت ما باشد.
شصت میلیون پناهنده و تباهی بشردوستی
اگر به قرن اخیر نگاه کنید، میبینید که ما هیچ فرهنگ انسانی نداریم. در اروپا گونههایی از تشکیلات دموکراتیک سروشکل گرفتهاند اما بهتازگی سالی آشفته را با همهی جنایتهایش پشت سر گذاشتیم؛ و در مدت ده سال، همه چیز میتواند فروپاشیده شود چون ما انسانهای خوب نیستیم. شصت سال پیش، شصت میلیون پناهنده داشتیم؛ و امروز هم همان است. در آن زمان به پناهجویان کمک میکردیم اما امروز آنها حکم دشمنان ما را پیدا کردهاند. بشردوستی ما کدام گوری رفته است؟ اگر برای دوستانمان مروت نداشته باشیم، ما هم نباید وجود داشته باشیم. اگر انسان نیستیم نباید وجود داشته باشیم. اصلاً اگر انسان نیستیم چه موجودی هستیم؟ از این نظر، برای خانم مرکل احترام قائلم چون تنها سیاستمداری است که به نظر میرسد دستکم به این برنامه و موضوع علاقهمند است؛ و دیگران مشغول بازیهای خودشان هستند. اما این یک بیانیهی سیاسی نیست.
دنیای بیرحمانه و پرهیز از خشونت!
هرگز نمایش خشونت را دوست نداشتم و نمیخواهم آن را در فیلمها ببینم، بهخصوص در فیلمهایی که بر اساس کتابهای مصور ساخته میشوند. البته از سوی دیگر، اگر یکشنبه باشد و دچار هنگاُوِر شده باشم، میتوانم فیلمهای بیمعنی و احمقانهی مارول را تماشا کنم! میترسم فیلم دیگری را در چنین شرایطی تماشا کنم.
بازیگران باید بازی کنند!
نمیخواهم بازیگرانم را زیاد حرکت بدهم و از آنها میخواهم که دستهایشان را مثل آسیاب بادی تکان ندهند. البته که من آنها را برای چهرههای زیبا و خوشایندشان انتخاب میکنم؛ و همین طور مهارتهای بازیگریشان. بازیگران باید بازی کنند و دوربین یا دوست آنهاست یا دشمنشان. اگر بازیگر بتواند بازی کند، دوربین دوست اوست و اگر نه، دشمنش خواهد بود.
سفر و موسیقیهای محبوب سالهای دور
وقتی عازم سفرهای جادهای میشوم، اوتیس ردینگ، باب دیلن، تانگوی فنلاندی و این جور چیزها را گوش میکنم. بیست سال است که آلبوم موسیقی جدیدی نخریدهام.
ترجمه و تلخیص: رضا حسینی
منبع: سینیوروپا، گاردیئن