درامانقد-سینما: ایران معاصر. زن و مردی که آماده ی جدا شدن هستند، یا بیشتر به دنبال مهیا کردن مدارک برای ارایه ی درخواست شان به قاضی هستند که در این باره تصمیم خواهد گرفت. ولی “دادخواهی ویویان َامساِلم“[1](2014) اثر رونیت و الکابتز[2] که در اسراییل جریان داشت از آن قدیمی تر است. و بیشتر از آن فیلم فوق العاده “بازداشت(حضانت)“[3](2018) ساخته ی خاویر لوگران در فضاسازی و زمان به ما نزدیکتر است. اینجا کمترین اختلاف، تنفر یا خشونتی در بطن روابط زوج به چشم نمی خورد. به نظر می رسد مرد، رضا، که نقش او را خود کارگردان علیرضا معتمدی بازی می کند و زن، فاطی(سحر دولتشاهی) به واسطه ی همدستی دلچسب و قابل توجه به هم پیوند خورده اند، عطوفتی که به وضوح عیان است. تا آنجا که با هم نقشه می کشند که در خواست شان برای قاضی قابل قبول باشد…
و با این وجود…چیزی که به سختی در چشم تماشاگر جدید این دونوازی قابل باور بوده است حقیقت پیدا کرده و این دو نفر از هم جدا می شوند. حالا چطور زندگی می کنند و چطور به این انقطاعی که به نظر خلاف طبیعت است خو می گیرند؟ این سوال و تلاش هایی که او را وادار به پاسخ دادن می کنند بدنه ی اولین فیلم بلند کارگردان-بازیگر را که هم زمان فیلنامه نویس و سرمایه گذار نیز بوده است، تشکیل می دهد.
بر خلاف نظرات و تعابیری که تمایل دارند تا جدایی با جنگ و خونریزی پیش برود، آرامش و ملاطفت می تواند شعار اصلی این کارگردانی باشد: آرامش پلان ها و تصاویر ترکیب شده توسط علی تبریزی، که همیشه آغشته به سازگاری هستند که نمی خواهد چیزی از طلاق بداند. ملاطفت رنگ ها که گرم یا سرد هستند: آبی ها-آبی اتاق، آسمان و داخل مسجد که به طرزی اشرافی مزین شده- نورانی، ملکوتی و گویی چنان آرام که عاشق به لطف این آرامش با این تجربه مانند تمرین جدیدی از بازی عشق رودررو می شود؛ رنگ های قهوه ای و قرمز گرم و براق هستند مانند خانه ی خدایان اجاق و خانه داری[4] که همیشه به غذا دادن و سیرکردن مشغولند. لطافت آواز پرندگان، که به این انتظار تقریباً مداوم رنگ شادی می زند و دلسردی را به دور می راند؛ نغمه هایی که مانند صورت شنیداری آبی های بهشتی هستند. لطافت زبان فارسی که زیر لب زمزمه شده و همچون سیلابی سرخوش جاری می شود، سیلابی که در آن آب شبیه به حروف صدادار است، زنده، جاری و شن های کنار دریا حروف بی صدایی هستند که آب می تواند با سریدن به روی آنها مسیر خود را بیاید، ولی هرگز به هم برخورد نمی کنند. لطافت نواهایی که وارد صحنه می شوند و پیش از فیلمبرداری توسط شهرام ناظری و سردار سرمست نوشته شده اند، و آتش زنه ی داستان هستند: موسیقی تک نوازها که توسط یک ساز یا یک صدای تنها خوانده می شود، شنیدن زیبایی نوستالژیک تنهایی را فراهم آورده و تقریباً تسلایی برخاسته از ذات آن است.
آرامش این مرد تنها، مستقر در نوعی آسودگی زاینده در حالیکه که زندگی را در خانه ای ادامه می دهد که زن ها به خصوص همسر خودش آن را دوره کرده و از حرکتی کاملاً اسپرم وار لذت می برند. لطافت این دیگر طرح های ساخته شده از خطوط زنانه، مطلقاً معصوم،مهربان، بسیار اهل بازی و طناز، که نهایتاً هیچکدامشان خطر سایه انداختن بر معشوق را نخواهند داشت. لطافت فضاهای بیرونی، لرزش رنگ ها و زندگی: باغ ها و خیابان های اصفهان…
در آخر لطافت عظیم ترکیب ادبی ملودی ها که نقطه چین وار در تمام طول فیلم با گذر از یک افسانه ی ایرانی که پرسوناژ-کارگردان آن را بازنویسی کرده، حضور دارد : این حکایت مقاومت مردی بسیار پیر-که صد سالش تمام شده است- را روایت می کند که اطرافیانش تصمیم می گیرند او را به قصد مردن کنار جاده ای رها کنند؛ اینکه چگونه دنیای پیرامونش، پرندگان، یک پیرزن، دختران جوان او را اندک اندک به زندگی بر می گردانند؛ یک زندگی همیشگی، و زندگی که شاهد پی ریزی اصفهان است. نمایش فوق العاده ی امید و آتش زندگی و تناقض باشکوه تمام دلایل قابل قبول و حامل مرگ…
اینجا نیاندیشیدن به هم وطن برجسته ی او جعفر پناهی امکان پذیر نیست، کارگردانی که فیلم می سازد تا پیام هایش را منتقل کند و برای این کار لحظه ای تردید نمی کند. اگر همان شوخ طبعی هر دو طرز فکر را در خود غرق کند آنطور که هر دو نسبت به خطر خودشیفتگی هوشیار باشند، علیرضا معتمدی اینجا به کلیتی عظیم تر، بی زمان تر و نزدیکتر به عمق پرسش های مطرح شده توسط داستان و فرهنگ مسلمانیِ تسکین یافته در قلب زیبایی که هرگز دربند نمی شود، دست یافته است.
…
این مطلب در شماره بیست و ششم ماهنامه هنر و تجربه نیز منتشر شده است.
برگرفته از سایت سانس کریتیک www.senscritique.com ،13ژوئیه 2019
نوشته شده توسط: آن اشنایدر Anne Schneider)) نویسنده و سردبیر و منتقد فرانسوی. او همچنین نویسنده ی دایمی سایت سینمایی الوسین(Allocine) است.
[1] – Le Procès de Viviane Amsalem
[2] – Ronit et Elkabetz
[3] – Jusqu’à la garde
[4] – des dieux lares