در میان انیمیشنهای ژاپنی، آکیرا به عنوان اثری پیشگام در مباحث سبکشناسی مطرح میشود. این فیلم به کارگردانی کاتسوهیرو اوتومو[1] که خود در سال 1982 به نوشتن مانگای[2] آن پرداخت، اغلب به عنوان شاهکار سینمای سایبرپانک[3] مورد ستایش قرار میگیرد و تاثیرات بسیاری بر آثار پس از خود، چه در ژاپن و چه در سینمای غرب گذاشته است. این فیلم لایههای عمیقتری از فضای فرهنگی و اجتماعی دوره خود، بخصوص وضعیت حاکم در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم را در خود جای داده است. با تحلیل زندگی اوتومو و زمینههای اجتماعی و تاریخی ژاپن پس از جنگ، میتوان مشاهده کرد که چگونه تجربیات شخصی او، بهویژه بزرگ شدن در زمان جنگ سرد و رشد سریع و گیج کنندهی اقتصادی ژاپن، بخش زیادی از روایات و مضامین فیلم را شکل داده است.
آکیرا داستان کاندا[4] و تتسوئو[5]، اعضای نوجوان گروهی موتورسوار، در کلانشهری به نام نئوتوکیو[6] را دنبال میکند. نئوتوکیو مکانیست که بعد از انفجاری عظیم، طی تلاشهای ارگانهای دولتی به شکلی گستردهتر بازسازی شده است. تتسوئو، از طریق تصادف با کودکی که قدرتهای ذهنی دارد، این قابلیت را بدست میآورد و زمینهساز ورود قدرتهای بزرگتری برای کنترل آن میشود. نام آکیرا در روایت به کودکی اشاره دارد که به عنوان ابزاری برای رشد نیروهای ذهنی در آزمایشگاههای دانشمندان پرورش داده شده است و در نتیجهی عدم کنترل او، انفجار ابتدایی در توکیو اتفاق افتاده است که ما را به تولد نئوتوکیو میرساند. آکیرا بیش از آنکه شخصیتی مستقل باشد، یک مفهموم را در بر میگیرد چراکه در طول داستان با وجود اشارات مستقیم و تلاشهای تتسوئو برای دستیابی به او، آکیرا تنها به عنوان نمادی از اشتباهات مکرر انسان در طول تاریخ وجود دارد. اشتباهی که نه تنها فراموش نمیشود بلکه محکوم به وقوع دوباره است.
زندگی در پسماند: جهان پس از جنگ
کاتسوهیرو اوتومو در سال 1954 در تومه، استان میاگی[7] به دنیا آمد. تومه در منطقهای روستایی از ژاپن قرار داشت که از هر نوع مرکز فرهنگی موجود در کلانشهرهایی مانند توکیو و اوزاکا فاصله داشت. اوتومو از دوران جوانی متاثر از هنرمندان مانگانویسی مانند اوسامو تزوکا[8] بود. تزوکا، از بزرگترین دلایلی بود که اوتومو به سمت طراحی و داستانسرایی کشیده شد. اوتومو در دورهای متولد شد که تاثیرات جنگ همچنان به وفور بر روی مسائل اصلی کشور و البته وضعیت روانی مردم قابل مشاهده بود. او را جامعهای احاطه کرده بود که هنوز با پیامدهای روانی و مادی جنگ جهانی دوم، به ویژه بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی کنار نیامده بود. اوتومو جزو نسلی محسوب میشد، که به صورت متداول مشغول به ترویج صلح و دوستی بود، در حالی که همچنان زیر سایه نابودی هستهای زندگی میکرد و مردم را نسبت به این تضاد بسیار حساس کرده بود. این مضامین از جمله تضاد درونی ایجاد شده از محیط اجتماع و سرخوردگی به خصوص در دوران ابتدایی زندگی، در آثار او کاملا جریان دارد. بزرگ شدن در چنین اتمسفری در گذر زمان، زمینهسازی شد برای خلق مانگاهای متنوعی که بخش زیادی از آنان تمهایی از جنگ را دارا بود و در انتها ما را به اثر برجسته او، آکیرا میرساند.
پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در سال 1973، اوتومو به توکیو نقل مکان کرد تا مانگانویسی را به طور حرفهای دنبال کند. او به سرعت به دلیل سبک نقاشی واقعگرایانه و مضامین دیستوپیایی[9] موجود در آثارش، در بین دیگر مانگاکاها[10] به رسمیت شناخته شد. کارهای اولیهی او اغلب بر شخصیتهای معمولی متمرکز بود که در محیطهای خارقالعاده و به طور معمول در حال زوال گرفتار شده بودند، روندی که در آکیرا به اوج خود میرسد. در ابتدا شخصیتسازیهای اتومو فراواقعگرایانه بود و به گفته خودش، او ظاهر آنان را از روی افرادی که در زندگی واقعی میشناخت برمیداشت. اما در ادامه به تعادلی در این مسیر رسید و باور داشت اگر خصوصیات ظاهری شخصیت به واقعیت نزدیکی بیشتری داشته باشد و از فضای فانتزی خود خارج شود، این مرز از بین رفته و دیگر جذابیتی نخواهد داشت. در سال 1979، او رمان آمریکایی «وداع با اسلحه»[11] نوشته ارنست همینگوی را به مانگا تبدیل کرد و علاوه بر رویکردی انتقادی و بهره بردن از اثری پر اهمیت در ادبیات جنگ، به طور ضمنی علاقهاش را به فناوریهای نظامی و روایات پساآخرالزمانی نشان داد. این آمیختگی از تأثیرات غربی و آسیبهای فرهنگی ژاپنی به امضایی در تمامی کارهای او تبدیل شد. موفقیت اتومو با چاپ اپیزودیک آکیرا در سال 1982 در مجله هفتگی جوانان[12] جهشی چشمگیر داشت. این مانگا تا سال 1990 ادامه داشت و بهطور کلی دارای 120 فصل[13] بود که اکنون به صورت 6 کتاب[14] در آمده است. موفقیت آکیرا برای اتومو فرصتی ایجاد کرد، که آن را به صورت انیمیشنی کامل درآورد، کاری که خودش نیز آن را کارگردانی کرد. تحول او از یک مانگاکا به کارگردان سینما، آغازگر گسترش تواناییهای او در زمینهی متفاوتی از هنرهای بصری شد.
سایبرپانک: سقوط اجتماع
ژانر سایبرپانک یکی از قابل توجهترین زیرژانرهای علمی-تخیلیست که در حدود دههی 1980 متولد شد. بسیاری از محققان معتقدند به دلیل تفاوتهایی که سایبرپانک با ویژگیهای موجود در آثار علمی-تخیلی دارد، میتوان آن را سبکی کاملا مستقل تلقی کرد. سایبرپانک به نشان دادن آیندهی انسان در نوعی پادآرمانشهر میپردازد. مکانی که پیشرفت تکنولوژی به نهایت خود رسیده و در تمامی بخشهای زندگی مردم دخول کرده است اما همچنان دارای جامعهایست که به صورت گسترده از فقر و فساد رنج میبرند. این جهانبینی در موازات افزایش بدبینی آمریکا به اتفاقات 1960 و 1970 به وجود آمد که از دلایل آن میتوان به گوناگونی تغییرات سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی، از جمله جنگ ویتنام، جنبشهای پادفرهنگی و وضعیت نابسمان اقتصادی اشاره کرد که در سبک سایبرپانک قابل مشاهده است. کلانشهرهای موجود در این ژانر مملو از آسمانخراشهای بیپایان، رنگهای نئونی، انسانهای ترکیب شده با ربات و حیواناتی رباتیک[15] است. هوش مصنوعی در این ژانر از اهمیت بسیار بالایی نیز برخوردار است و یکی از مهمترین سوالاتی که در آثار مختلف بیان میشود، ابتدا در رمان فیلیپ کی دیک[16] با نام “آیا اندرویدها خواب گوسفندهای الکتریکی را میبینند؟[17]” آورده شده است. این رمان در گذر زمان تاثیر بسیار زیادی بر آثار بعد از خود در ژانر سایبرپانک گذاشت. شعار معروفی که در رابطه با این ژانر وجود دارد “فناوری پیشرفته، سطح زندگی پایین”[18] است که مفهوم کلی این سبک را دربرمیگیرد.
میتوان موارد زیر را به عنوان مهمترین تمهای موجود در سایبرپانک برشمرد:
- تاثیرات مخرب تکنولوژی بر انسان: به طوری که هرچه از لحاظ علمی جامعه در بستر پیشرفت قرار گیرد، دسترسی به ابزار فساد و خشونت نیز فراگیرتر میشود.
- ترکیب انسان و ماشین: از ثابتترین ویژگیهای این ژانر جایگزین کردن اعضای مختلف بدن انسان با ماشین و تکنولوژیهای پیشرفته است.
- کنترل شرکتهای بزرگ بر جامعه: در این جهان، کنترل مردم از زیر سلطهی نهادی سیاسی خارج شده و ابرقدرتهای تجاری و صنعتی به هدایت زندگی مردم و شستشوی مغزی آنان میپردازند.
- ساخت روایت توسط اقلیتهای جامعه: در اکثر آثار سایبرپانک داستان از زبان افراد فقیر، ستمدیده و مطرود روایت میشود.
از مهم ترین هنرمندان این ژانر که تاثیرشان تا دههها پس از خود قابل مشاهده است میتوان به بروس استرلینگ[19]، ویلیام گیبسن[20] و والتر جان ویلیامز[21] اشاره کرد و از برجستهترین آثار خلق شده در دههی ابتدایی این سبک نیز میتوان به نیرومنسر[22]، فرار از ترس[23]، بلیدرانر[24] و البته آغاز کننده آنان، وستورد[25] اشاره کرد. آکیرا نیز جزو آثار اولیهی متاثر از سایبرپانک قرار میگیرد که ویژگی این ژانر را به طور آشکاری در برمیگیرد.
هرچند این سبک در رسانههای جریان اصلی امروزی، به مراتب کمتر دیده میشود، جایگاهش را به عنوان ایده در زندگی روزمره پیدا کرده است. امای سپادا[26] در “سایبرپانک: ساختارشکنی واقعیت” به فضای سایبری[27] اشاره میکند که حتی تا قبل از حضور گستردهی آن در زندگی امروزه، در نیورومنسر وجود دارد. فضایی که شخصیت اصلی در آن هکری زبردست است اما در دنیای واقعی با اعتیاد دست و پنجه نرم میکند. اهمیت این موضوع در پروسهی پذیرش فضای مجازی و فناوری به عنوان مکانی واقعی نشان داده میشود. این واقعیت هرچند به ظاهر از آنچه به صورت واقعیت اصلی شناخته میشود فاصله دارد اما در این دنیا مرزهای آن به مرور شکسته میشود.
در ژاپن نیز سبک سایبرپانک در اواسط دهه 80 به شهرت رسید و بسیاری از هنرمندان آثاری با چنین تمهایی به وجود آوردند و پس از موفقیت بزرگ بابلگام کرایسیس[28]، چنین انیمیشن و مانگاهایی جایگاه بالایی در زمان خود پیدا کردند به گونهای که وقتی به آکیرا میرسیم، افرادی مانند گیبسون نیز انتظار بازخورد بینالمللی چنین اثری را نداشتند اما، آکیرا تا به امروز جای خود را به عنوان اولین آثار ژاپنی در چنین سبکی به شکل جهانی حفظ کرده است.
تولد نئوتوکیو در بستر انفجار اتمی
شهر نئوتوکیو در آکیرا فقط یک بستر داستانی نیست. بلکه نمایندهی نمادین ملتیست که توسط گذشتهی تلخ خود تسخیر شدهاند. شهر بازسازیشده، مملو از فساد سیاسی، ناآرامی اجتماعی و خشونت است که خود تفسیری واضح درباره مقابله ژاپن با این رخداد از طریق مدرنسازی سریع و دوگانگی در برخورد با هویت سنتی خود است. با استناد به مقالهی “آکیرا و سایهی وحشتناک جنگ هستهای”، آکیرا مستقیماً با شبح جنگ هستهای روبروست، که هم از آسیبهای تاریخی بمباران اتمی و هم از ترسهای جنگ سردی که جوانان موجود در داستان اوتومو را فراگرفته بود، استفاده میکند. نئوتوکیو مکانیست با آسمانخراشهای سربهفلک کشیده در حالی که گوشه و کنار خیابانهای آن را فساد فرا گرفته و شهر به مرور در حال پوسیدگی است. این سرخوردگی اجتماعی، بازتابی مستقیم از دولتیست که زودهنگام دست به بازسازی کشور خود زده و با وجود ایجاد بستری به ظاهر پیشرفته، اجتماع همچنان در سایهی اتفاقات شوم گذشته خود زندگی میکند.
فردا فرینبرگ[29] در مقالهی ”آکیرا و والایش پساهستهای” مینویسد: «آکیرا اثریست ساخته شده توسط کسانی که تجربیاتی شخصی از افتادن بمب اتمی نداشتند، همانا که برای چنین نسلی از مردم نیز عرضه شده است.» او در ادامه به این میپردازد که برای افرادی که در دههی هشتاد زندگی میکردند تنها راه فهم این رخداد از طریق ارائه کپیهایی از انفجار اصلیست به طوری که این بازانگاری، برای آنان شباهت بیشتری به واقعیت دارد. در نتیجه، وقتی از کودکان و حتی از برخی بزرگسالان در رابطه با بمب اتمی سوال میشد، آنان تصویری از انفجار موجود در آکیرا را مثال میزدند.
بخش قابل توجه دیگری که آکیرا را در موازات جنگ جهانی دوم پیش میبرد، احتمال بازسازی یا تخریب مجدد است. در روایت داستان، آکیرا، بیهوش در محفظهای نگهداری میشود و اقشار مختلفی از مردم عادی تا حذبهای دولتی با اهداف متفاوتی به دنبال او میگردند، بعضی به منظور انهدام همیشگی و برخی به دنبال بههوش آوردن او و دستیابی به قدرتی کلان. منطقی که در هدف دوم وجود دارد، از موقعیت ایجاد شده پس از انفجار اولیهی توکیو متولد میشود. به شکلی که هرچه قدرت تخریب بالاتر باشد، بازسازی شکل گرفته احتمال موفقیت بیشتری خواهد داشت. چراکه نئوتوکیو در راستای چنین تخریبی از خاکستر توکیوی قدیمی با عظمتی بیشتر بیرون آمده است. با این وجود شخصیتها از نوعی دوگانگی رنج میبرند: هرچند که احیای آکیرا میتواند همراه با بازتولید دورهای نو برای آنان باشد اما تضمینی از وقوع این اتفاق به شکل قبلی وجود ندارد. آکیرا در اینجا زاویهای نو و البته شوکهکننده از نابودی را نشان میدهد به شکلی که میتواند منبعی برای امید و در عین حال ترس باشد. چنین تناقضی در دوران پس از جنگ جهانی دوم در ژاپن شکل گرفت. به طوری که ژاپن بازسازی شده از دورههای قبلی خود به وفور پیشرفتهتر بود و تا دهههای پیش روی خود توانایی حمایت مالی و ارائهی زندگیای عادی برای افراد شاغل خود را داشت. با چنین تغییر سریع و اجتنابناپذیری میتوان بیان کرد که تخریب هستهای به شیوهای با بازسازی اقتصادی همراه بوده است.
پیشرفت، در درازای پریشانی
موضوعی که در آکیرا مدام در حال تکرار شدن است، خطر دستیابی به علم، بدون بهرهگیری از اخلاقیات است. دانشمندان این فیلم در تلاشند تا از پتانسیل انسانی به عنوان ابزار استفاده کنند، ولی در مسیر استفاده از آن، حتی بدون دانش خود، نتایج فاجعهباری را ایجاد میکنند. این اضطراب به وجود آمده در مورد پیشرفت علمی، در واقع ریشه در بحرانهای متعدد ژاپن پس از جنگ دارد.
بمب اتمیای که بر روی هیروشیما انداخته شد را با نام مستعار “پسر کوچولو” میشناختند که از همین نام میتوان به شخصیت آکیرا رسید. پسر کوچکی که توانایی حرف زدن ندارد و در نهایت آورندهی پیام نابودی نئوتوکیو است. همانطور که فناوری هستهای، به عنوان علمی فرای علوم دیگر شناخته میشود، به نظر می رسد آکیرا نیز نشاندهی چنین قدرت مطلق و غیر انسانیایست. تفسیر دیگری که در ابتدا به آن اشاره شد مفهوم محوری شخصیت آکیراست. آکیرا، خود اتم را نشان می دهد و در طول فیلم کای در گفتگویی با کاندا توضیح میدهد که آکیرا همانند اتم در همه چیز وجود دارد. او استدلال میکند: در حالی که آمیبها قدرت آکیرا را دارا هستند، این آمیبها نیستند که موتورسیکلت و بمب اتمی را میسازند. این دیالوگ اشارهای کامل به پروژه منهتن دارد: در آن زمان، مردانی بودند که سعی در مهار چنین انرژیای داشتند. آنان در این راه شکست خوردند و به همین دلیل نابودی توکیو اجتناب ناپذیر بود. علم و به وضوح فناوری هستهای، به خودی خود باعث ویرانگری نشد بلکه مردانی که در آن دست بردند و تا بعد از افتادن بمب هستهای متوجه فاجعه نبودند، باعث ویرانگری شدند. در اینجاست که اتومو بی اعتمادی عمیق خود به قدرت موجود را از طریق صحنه های مداخله نظامی، آزمایش های بیولوژیکی و سرکوب خشونتآمیز نشان میدهد. آکیرا درباره آیندهای هشدار میدهد که در آن جاهطلبی بشریت از درک خودشان هم فراتر میرود، داستان هشداردهندهای که برگرفته از بازخورد خود اوتومو با هیروشیما و بدبینی نسل او نسبت به دولتهای قدرتمند ایجاد شده بود.
به طور کلی، تفاوت بسیار قابل توجهی بین دیدگاه غرب از پیشرفت تکنولوژی و ژاپن وجود دارد. بخصوص در آثاری که بین سالهای 1960 تا 1990 ساخته و عرضه میشد. به طوریکه در سینمای غرب، معمولا از تکنولوژی به عنوان ابزاری برای موفقیت و دستیابی به وضعیتی بهتر استفاده میشد اما در ژاپن میتوان دیدی منفیگرایانهتر نسبت به این پیشرفت را به وضوح پیدا کرد. در ژاپن مداخله تکنولوژی کاملا تهاجمی و به عنوان رشدی انگلگونه تفسیر میشد. آثاری مانند نئون جنسیس اونگلیون[30] ، شبح درون پوسته[31]، گودزیلا[32]، تجربیات سریالی لین[33] و … نشاندهندهی دیدگاه هنرمندان آن دوره در رابطه با تاثیرات پیشرفت تکنولوژی و عواقب آن در دراز مدت است.
نسل فراموششده
گروه موتورسواران خلافکاری که تتسوئو و کاندا در آن عضو هستند، تنها ساختهی ذهن اوتومو نبود است بلکه اشارهی مستقیمی به خردهفرهنگی ژاپنی به نام بوزوسوکوست[34]. بوزوسوکو از دههی پنجاه شروع شد و تا اوایل دهه هشتاد ادامه داشت. در ابتدا به صورت نوعی باشگاه موتورسواری آغاز شده بود و سربازان و خلبانانی که بعد از جنگ جهانی دوم توانایی ادامه زندگی عادی خود را در جامعه نداشتند، از این راه برای بازیانی آندرنالین خود و کنترل آن استفاده میکردند. به مرور زمان این خردهفرهنگ جوانان بسیاری را جذب کرد و به نمادی از هنجارشکنی، شورشگری و بازپسگیری قدرت تبدیل شد.
تتسوئو شیما، شخصیت مرکزی آکیرا، نشاندهنده نوسانات جوانان سرکوب شده در جامعهیست که توسط قدرتی بزرگتر از او هدایت میشوند. تغییر شکل او از پسری ضعیف و با احساستی منفی نسبت به خود، به موجودی خداگونه با قدرتهای ذهنی، وضعیت روحی جوانان در دورهی بازسازی را منعکس میکند. سقوط تدریجی و روانی تتسوئو نمادی از پیامد عاطفی نسلی است که پس از تخریب شدن زندگی، بدون هدف یا راهنمایی باقی ماندهاند. اتومو از تتسوئو برای انتقاد از سیستمهای غیرانسانی و کنترلگر در جامعه مدرن استفاده میکند. بدن او به معنای واقعی کلمه به طور غیرقابل تشخیصی جهش پیدا میکند، که نمادِ از دست دادن هویت در مقابله با چنین قدرتی است.
در مقالهی “اِلِمانهای پستمدرنیسم در آکیرا” اشاره میشود که بحران هویت تتسوئو به عنوان یک هیولای فرانکنشتاینی، نمادی دولتیست که از نظر صنعتی و سیاسی پیشرفته و قدرتمند است اما همچنان در وضعیتی نابسمان و منقطع قرار دارد. اگر تتسوئو را نمادی از سردرگمی ناشی از ناپیوستگی و آکیرا را نمادی از گذشته در نظر بگیریم، ترکیب این دو بازتابی از جامعه کنونی را ارائه میدهد . آشفتگی شخصیت تتسوئو نمادی از بحران هویتیست که در نتیجهی تغییرات پیدرپی جامعهای احیا شده ایجاد میشود.
برخلاف تتسوئو، کاندا به عنوان پرترهای از جوانان ناراضی در ژاپن نقش ایفا میکند. او سرکش و از نظر عاطفی بسیار بسته و تا حد زیادی خود را از فرسودگی سیاسی موجود جدا کرده است. این نوع نگرش نه تنها بهطور آگاهانه صورت گرفته بلکه در لایههای زیرین و به صورت ناخودآگاهانه، تنها راه مقابله او با چنین جامعهایست. با این حال او نه از سر وظیفه بلکه به دلیل ارتباط شخصی با تتسو به درگیری کشیده میشود. بی میلی کاندا به درگیر شدن و در نهایت تبدیل شدن به نمادی از مقاومت، بازتاب سفر شخصی اوتومو به عنوان هنرمندی است که باید با مسائل زمانهی خود روبرو میشد.
آکیرا از نظر بسیاری از منتقدان اثری فراتر از یک داستان علمی-تخیلیست. این داستان روایتی عمیقا شخصیست که بر اساس شرایط تاریخی و تجربیات عاطفی خالق آن شکل گرفته است. زندگی اوتومو و بزرگ شدن او در چنین بستری، باعث شده که او مستقیما شاهد دگرگونی اقتصادی و دست و پنجه نرم کردن مردم و دولت با اضطراب پسا جنگ هستهای باشد. بهطوریکه هر فریم فیلم تلاش در القای چنین فضایی را دارد. آکیرا از طریق شخصیتها، محیط و زبان بصری خود تنش بین امید و ترس، پیشرفت و ویرانی، کنترل و شورشگری را به تصویر میکشد.
منابع
Cepeda, E. (n.d.). Cyberpunk: Deconstructing reality. Academia.edu.
Dorman, F. (2024, May 1). Shockwaves and radiation: The lingering Japanese war trauma in the manga Akira. Washington College Review.
Indigo Gaming. (2019, Dec 2). Cyberpunk Documentary (P. 1–3). Youtube.
Lamarre, T. (2008). Born of Trauma: Akira and Capitalist Modes of Destruction. Project Muse, 16(1).
Marczynski, J. (2024, May 1). Akira and the traumatic spectre of nuclear war. Little White Lies.
M., (n.d.). What is Cyberpunk. Academia.edu.
Nagendra Kumar. (2022). Postmodern elements in Katsuhiro Ōtomo’s Akira (1988). Humanities & Social Sciences Reviews, 1(4).
Otomo, K. (1988). Akira (Vols. 1–6).
Ristola, J. (2017, May 22). Embodying the future: Akira and the technological science fiction. Animation Studies 2.0.
Super Eyepatch Wolf. (2018, May 5). The Impact of Akira: The Film that Changed Everything. Youtube.
The Local Mangaka. (2021, July 10). AKIRA: The Art of Creation (Or the Philosophy of Akira, from a Humanist Perspective). Youtube.
Wikipedia, Katsuhiro Otomo.
[1] Katsuhiro Otomo
[2] Manga: کتاب مصور ژاپنی
[3] Cyberpunk
[4] Kaneda
[5] Tetsuo
[6] Neo-Tokyo
[7] Tome, Miyagi
[8] Osamu Tezuka
[9] Dystopian: پادآرمانشهر
[10] Mangaka: مانگانویس
[11] A farewell to arms
[12] Weekly young magazine
[13] Chapter
[14] Volume
[15] Cyborg
[16] Philip k Dick
[17] Do Androids dream of electric sheep?
[18] High tech, low life.
[19] Bruce Sterling
[20] William Gibson
[21] Walter Jon Williams
[22] Neuromancer
[23] Shadowrun
[24] Blade Runner
[25] Westworld 1973
[26] Emai Cepeda
[27] Cyberspace
[28] Bubblegum Crisis
[29] Freda Freiberg
[30] Neon Genesis Evangelion
[31] Ghost in the shell
[32] Godzilla 1954
[33] Serial experiments Lain
[34] Bosozoku
باید اعتراف کنم که من زمان زیادی را به دیدن انیمه ها و شاهکارهای ژاپنی اختصاص نداده ام اما همیشه از خواندن درباره آنها و ایده هایی که دارند شگفت زده می شوم. خواندن چنین نقدی باعث شد که به دیدن آنها بیشتر علاقه مند شوم. ممنونم