ملاحظاتی بر وضعیت نقد و صنوف نقد تئاتر به بهانه اعلام اسامی هیئت داوران جشن انجمن منتقدان خانه تئاتر
درامانقد-تئاتر: اثبات این گزاره نیاز به استدلال زیادی ندارد که دو -به اصطلاح- صنفی که به نام منتقدان به طور موازی فعال هستند نماینده منتقدان تئاتر ایران نیستند. نه آن گعده دولتی، خودمانی و محدود کانون ملی منتقدان و نه آن دورهمی خبرنگاران و فعالان حوزه روابط عمومی در خانه تئاتر هیچ یک نه به نقد تئاتر در ایران کمک کرده اند و نه به لحاظ صنفی توانسته اند برآیند و نماینده منتقدانی باشند که می خواستند در یک گردش سالم و زنده از تئاتر ایران تأثیر بگیرند و روی آن اثر بگذارند. اینک پس از سالها که از فعالیت این دو صنف می گذرد به جرأت و بدون لکنت می تواند گفت هیچ یک از این دو صنف به «توسعه» نقد و جایگاه منتقد کمکی نکردند و حتی برعکس با انحصار، بی مسئلگی و افق دید کوتاه نسبت به نقد و مسائل صنفی منتقدان، باعث «تقلیل» نقد تئاتر و سرخوردگی منتقدان شدند. این دو حلقه نه کوچکترین تلاشی در این راه کردند که به روند استقرار نقد به عنوان شغل کمک کنند و نه به لحاظ کیفی اساساً توان تعمق بخشیدن به نقد تئاتر را داشتند.
اینک کانون ملی منتقدان فرصت همکاری با فدراسیون جهانی منتقدان که عضوی از آن محسوب می شود را (به گفته خود اعضا و البته افراد زیادی که از آن بیرون رفته اند) به فرصتی مناسب برای سفر خودی ها و بالا دستی ها بدل کرده است و به نوعی به منافع گروه محدودی منحصر شده است. از دیگر سو انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر در واقع جایی برای حضور کسانی است که نه منتقد تئاتر هستند و نه نویسنده این حوزه، اغلب خبرنگار و یا کسانی هستند که شغل آنها روابط عمومی است. سؤتفاهم نشود نه خبرنگاری شغل کمی است( دستکم به باور نگارنده از نقد کار سخت تری است) و نه روابط عمومی بودن و پول درآوردن از آن کار کمی است، اما مشکل اینجاست که چنین حلقه هایی نمی توانند دغدغه کسانی را داشته باشند که کارشان نقد است. پس بیراه نیست اگر بگوییم منتقدان تئاتر خانه ندارند، مأوا و جایگاه شغلی و اجتماعی ندارند و پس از سالها مقاومت و مداومت افراد پراکنده ای شدند که گویی حرف دارند اما دیگر قلم و کاغذی برای نوشتن ندارند.
البته تئاتر ایران چنین سرنوشتی را ذره و ذره و با قدرتی و ثباتی کم نظیر با سیاست های کلی غلط در جهت اداره -بخوانید اداره نکردن- تئاتر برای نقد به وجود آورد. به هر قسمت از مشکلات تئاتر ایران که بنگریم از کیفیت نازل نمایشها تا مدیریت ناکارآمد، بی استراتژی و روزمره شده و همچنین حلقه های ناسالم تولید و درآمدزایی تئاتر، آنچه جایش خالی است و هم چون نیروی اصلی اصلاح وضع موجود به حصر و انزوا تبعید شده است نقد و منتقد است.
نقد در تئاتر ایران زنده و پویا نیست چرا که شغل نبودن و از بین رفتن امکان ظهور و وجود آن در نهایت منجر به سرخوردگی خود منتقدان موجود و کمبود منتقد فعال تئاتر شده است و این چرخه معیوبی ساخته است که نتیجه اش عدم موجودیت نقد شده است. منتقد از چرخه تولید، توزیع، تشریح و فرهنگ سازی و ترویج تئاتر کنار رفته. این در حالی است که منتقد یکی از اصلی ترین وظایفش انتقال یک کنش هنری به فضای فرهنگی و عمومی کشور است.
یکی از معضلات دیگر نقد تئاتر ایران نیز این است که منتقدان و تئاتری نویس ها ریویو نمی نویسند، همه دنبال تئوری بافی و آن چیزی هستند که نقد دانشگاهی نامیده می شود. این یعنی حذف خودخواسته از چرخه واقعی و اقتصادی تئاتر. نشریات علمی پژوهشی دانشگاهی نمی توانند حافظ آن چیزی باشند که نقد تئاتر به معنای اعم باید در پیش بگیرد و انجام دهد. تازه این به کنار که مطالب خود نشریات دانشگاهی دچار موضوعات تکراری و حرفهای بی خاصیت و کپی کاری ها و پخته خواری های راحت طلبانه هستند. نقد دانشگاهی در ایران به کار بسیار ساده ای بدل شده است، تئوری ها را از کتابهای دسته چندم فارسی زبان قاپیدن و مثل قرص بر نمایشها و نمایشنامه ها خوراندن و با گنده گویی اسمش را نقد دانشگاهی گذاشتن بدون تأثیری درازمدت یا کوتاه مدت( ما…همه ما دقیقاً مشغول چه کاری هستم؟). در سالهای اخیر تعداد قابل توجهی از منتقدان خوب تئاتر به ناگزیر به این سمت رفتند، به سمت نقد دانشگاهی. جذب دانشگاه شدند تا حق التدریسی نیروی کار خود را ارزان بفروشند و آموخته های خود را تکرار کنند تا شاید دانشگاه تحت عنوان هیئت علمی آنها را در خود حبس کند و روزگار را بتوانند در وضعیت ورشکستگی اقتصادی کشور به سلامت و آسودگی نسبی بگذرانند. چاره ای نداشتند، حق با آنها بود، آنانی هم که چنین نکردند، سرشان کلاه رفت. این تنها راه بقا بود. همه منتقدان باید نقد را قربانی می کردند تا از لاشه آموخته هایشان شغل پیدا کنند. خب نقد هم نابود شد و از پیکر نیمه جانش صداهای ناکوک برآورد. کافی است به کیفیت، تنوع و اثرگذاری نقدهای امروز سایت «ایران تئاتر» نگاه کنید و آن را با شروع کارش و یک دهه قبل مقایسه کنید، آنچه امروز اتفاق می افتد بازی کودکانه ای است که روزی در سایت ایران تئاتر نقد بود و همه کارگردانان و مخاطبان را به خواندن وادار می کرد.
در این میان کانون ملی منتقدان با پاره ای از اعضای جوان و باسوادش و انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر با برخی منتقدان و آدمهای تئاتری دلسوزش نه دغدغه نجات و اصلاح این وضعیت را داشت و نه حتی این وضعیت را دید و برای برجسته کردن اش لب به اعتراض باز کرد. دو صنف نقد تئاتر در ایران برای نقد تئاتر در ایران هیچ کاری نکردند. اینک هر دو رسانه های خود را دارند و از خود هم بهره می برند و در میان خود مشغولند، اما هیچ یک حتی برای لحظه ای آنچه به عنوان مرگ تدریجی نقد بود را ندیده و هنوز هم ندیده اند. مرگی که آن سویش زنده شدن ابتذال، سهل انگاری و سطحی نگری در تئاتر ایران بود. مرگی که آن سرش از بین رفتن نمایشنامه نویسان موجود و برنیامدن یک نمایشنامه نویس قابل اعتنای جایگزین بود. مرگی که جامعه، سیاست، فرهنگ عمومی و علوم انسانی را از تئاتر دفع کرد و به جای آن یک تجارت نه چندان سودمند اما به شدت مریض و غیر شفاف را پدید آورد.
همین دیروز انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر اسامی داوران مسابقه خود را اعلام کرد. نگاهی به اسامی نشان می دهد که این ارتباط پویا و رابطه مؤثر اساساً مسئله انجمن نیست. یونس شکرخواه و حمیدرضا مدقق اولی استاد برجسته روزنامه نگاری و دومی منتقد و پژوهشگر سینمایی هیچ یک منتقد تئاتر یا تئاتری فعال نیستند. احتمالاً توجیه برگزار کنندگان این است که آنها فارغ از فضای تئاتر به سنجش علمی و کیفی مطالب می پردازند. اما این استدلال غلطی است. در تئاتر ایران فضایی برای نقد تئاتر وجود ندارد و اساساً شرایطی هم برای محدود کردن تصمیمات بر اساس این فضای ناموجود ممکن نخواهد شد، بنابراین بهترین انتخاب کسانی هستند که هم نقد تئاتر را می شناسند و هم کاستی های این حوزه را می دانند و هم اینکه می توانند سنجشی علمی داشته باشند. در چنین شرایطی نیاز سنجی و شناخت درست تر اتفاق می افتد. از سوی دیگر حمید جبلی و بهروز غریب پور دو عضو دیگر هیئت داوران هم این نیاز را برآورده نمی کنند. حمید جبلی در فضای تئاتر قرار ندارد، قطعاً نمی داند که این روزها نقد تئاتر ایران چه حالی دارد و چه رویکردی در برجسته کردن آثار باید به وجود آید. از سوی دیگر بهروز غریب پور که یک تئاتری اصیل و مدیری خوش نام است شاید تنها فردی است که بتوان کمی از او انتظار داشت، اما غریب پور هم بیشتر از فضای رسانه ای و نقد موجود، در حوزه های دیگر با مسئله تئاتر درگیری نزدیک و راهگشا دارد. این هیئت داوران نشان دهنده بی مسئلگی کلیت خانه تئاتر و برگزار کنندگان جشن در خصوص نقد است.
آسیبهای آنچه با نقد تئاتر و منتقدین شده است، درست مثل حوزه های دیگری که منتقدان حذف شدند به زودی روشن خواهد شد و این آسیب قطعاً شدید و شکننده خواهد بود.
سلام و درود برشما آقای علیرضا نراقی.متاسفم که از نزدیک با شما آشنا نیستم و ممکن است بارها بی توجه از کنارتان کذشته باشم اما تحلیل درستی از وضعیت نقد و منتد تئاتر در سالیان اخیر کردید. واقعن 15 سال پیش شرایط برای نقد تئاتر ما متفاوت بود. مروری در محتوای مطبوعات و سایت ها و شرایط امروز شخص من به عنوان منتقد موید نظر شماست. سال هاست به مطبوعات نقد نمی دهم و سفارشی هم درکار نیست مگر به میل خودم و بی امید و انتظاری از دریافت حق الزحمه که هیچ، حتی تماسی و ….. ممنونم