نگاهي به سريالِ هنر شادی

اقتباس والريا گولينو از رمان گولياردا ساپينتزا

سریال هنر شادی[1] اقتباسی است از بخش اول از رمانی مفصل به همین نام به قلم گولیاردا ساپینتزا[2] (1924 – 1996) بازیگر و نویسندۀ ایتالیایی که در زمان انتشار اثرش ديگر در قید حیات نبود. هنر شادی از مهم‌ترین رمان‌های پنجاه سال اخیر ایتالیاست؛ این رمان که در سال 1998 دو دهه پس از پایان نگارش اثر و دو سال پس از مرگ نویسنده‌اش با تلاش و سرمایۀ شخصی همسرش انجلو پلگرینو[3] ـ بازیگر ایتالیایی ـ منتشر شد، هر چند مدت‌ها طول کشید تا مورد اقبال جهانیان قرار گیرد، سرانجام با اقبال ناشرانی از سراسر اروپا این بخت را یافت تا به زبان‌های مختلف ترجمه شود و در دسترس خوانندگان قرار گیرد.

ساپینتزا نگارش این رمان را در سال 1967 آغاز کرده و در سال 1976 به پایان رسانده بود. رمانی که به دلیل مضمونی که داشت در آن سال‌ها از سوي منتقدان و ناشران جنجال‌برانگیز دانسته شد و بخت انتشار نیافت اما پس از انتشار مورد توجه قرار گرفت و به اثری کالت بدل شد. دلیل رد شدن این اثر از سوی ناشران آن بود که شخصیت اصلی رمان، مودستا، بیش از حد انقلابی، بیش از اندازه ناسازگار با مردان و نظام حاکم و بیش از همه آزاد برای بیان خویش بود.

والریا گولینو[4] بازیگر و کارگردان ایتالیایی در سال 2024 با همراهی تیمی از نویسندگان (لوکا اینفاسچلی[5]، فرانچسکا مارچانو[6]، والیا سانتلا[7]، استفانو ساردو[8]) با اقتباس از آن سریالی ساخت که در هفتاد و هفتمین دورۀ جشنوارۀ کن به نمایش در آمد و مورد تحسین منتقدان واقع شد. گولینو سال بعد در فیلمی به نام Fuori به کارگردانی ماریو مارتونه[9] که در هفتاد و هشتمین دورۀ جشنوارۀ کن به نمایش در آمد، در نقش گولیاردا ساپینتزا، نويسندۀ اين رمان ظاهر شد.

داستان رمان و سريال كه تنها بخش اول از اين رمان هفتصد صفحه‌اي را در شش اپيزود به تصوير كشيده، دربارۀ شخصيتي به نام مودستا[10] است. دختربچه‌اي فقير كه با مادر و خواهر معلولش در روستايي در كاتانياي سيسيل زندگي مي‌كند. او كه در سال 1900 ميلادي زاده شده، با تمام وجود می‌خواهد از زندگی لذت ببرد، شاد باشد و جهان را تجربه کند اما سرنوشتی که برایش رقم خورده، این خواسته‌ها را از او دریغ می‌کند. بنابراین، پس از مواجهه با سختی‌ها و تلخی‌های بسیار، مودستا تصمیم می‌گیرد خودش سرنوشت تازه‌ای را برای خود رقم بزند. سرنوشتی که وادارش می‌کند برای دست یافتن به خواسته‌های زمینی‌اش گاه به راه‌حل‌هایی خشونت‌آمیز نیز متوسّل شود. خشونتی که محصول سال‌ها عقده، عذاب و سرخوردگی است و حاصل بی‌مقدار دانستن تن مادّي انسان و جهان و حرمت نگذاشتن به نيازهاي تنانه است.

سريال با اين جمله از زبان مودستا آغاز مي‌شود: «همیشه سهم خودم را از شادی دزدیدم، از همه‌چیز و همه‌کس.»

مودستا، شخصیت اصلی رمان و سریال را که گاهی مودی صدایش می‌زنند، می‌توان زنده‌ترین شخصیت داستانی زن قرن بیستم دانست. نامش، مودستا نامي زنانه است كه ریشۀ لاتین دارد و به معنای «ميانه‌رو» یا «باوقار» است. اما مودستا از وقاری که در جامعۀ آن زمان از یک زن انتظار می‌رود، برخوردار نیست و قرار است نمایانگر زنی برخوردار از تن و نیازهایش باشد. زنی که برای برآوردن این نیازها از هیچ چیز و هیچ کس ابایی ندارد.

در کودکی پس از آنکه پدرش به او تجاوز می‌کند و مادر و خواهرش زنده در آتش می‌سوزند، سرپرستی مودستا به کلیسا و به دست خواهران راهبه سپرده می‌شود. در كليسا همگان او را نظركردۀ سنت آگاتا[11] مي‌دانند؛ قدّيسي كه همچون مودستا زادۀ كاتانياست و حامي زناني است كه مورد تجاوز قرار گرفته‌اند. از همان ابتدا با اشاره به سنت آگاتا كه تن به خواستۀ فرماندار سيسيل نسپرده و خود را تسليم وي نكرده و از همين رو به عذاب و مجازات وي دچار شده، دوگانۀ جان و تن، جسم و روح، آسمان و زمین در داستان مطرح مي‌شود. مودستا که نمایندۀ تن و زمین است، از همان آغاز دختربچه‌اي است كه از همه چيز، خصوصاً لذت‌های تنانه به وجد مي‌آيد. لباس را برنمي‌تابد. از بارش باران، صداي موسيقي، بوي تن خود به شعف مي‌آيد و سرشار از شادي مي‌شود. به نظر مي‌رسد مودستا با تنانگي‌اش هیچ مشكلي نداشته باشد. او صد در صد زمینی است و هیچ‌گونه قانون و قاعدۀ آسمانی یا زمینی را برنمي‌تابد. حتی هر جا تنگش بگیرد، خودش را خالی می‌کند. اما در نظام سخت كليسا و قواعد آن ناچار مي‌شود چند سالی از آزادي تن مادي خويش و جهان دست بشوید و كم‌كم به قوانين و قواعد سفت و سخت کلیسا تن بسپارد. اما مودستا همچنان می‌خواهد وجود داشته باشد، جایگاهش را در جهان مطالبه کند، لذت ببرد، و سرنوشتی متفاوت از آنچه فرض می‌شود برایش رقم خورده، طلب کند.

رمان گولیاردا ساپینتزا، هنر شادی داستان زنی است با اشتیاقی سیری‌ناپذیر به دانش، عشق و آزادی. مودستا زنی است که حاضر است برای رسیدن به خوشبختی‌اش، به هیچ‌وجه در برابر قوانین جامعه‌ای مردسالار، که انگار برایش از پیش مقدر شده، سر خم نکند. او حتی به مصاف با آسمان می‌رود و به جای آن که در صومعه به خدا عشق بورزد، شیفتۀ مادر روحانی می‌شود. او حتی در صحنه‌ای از قسمت دوم سریال با آسمانی که می‌بارد، همخوابه می‌شود. از این منظر سریال نیز اقتباسی است جذاب که توانسته شخصیتی زنانه، چندلایه، انقلابی و سرسخت در برابر هر قید و بندی را به تصویر بکشد.

در قسمت اول سریال، مودستا که خود راوی روایت خویش است، دربارۀ خواهران راهبۀ مقدس اذعان می‌کند: «آنها خدا داشتند، من زندگی می‌خواستم.»

والریا گولینو، کارگردان سریال، آن را این‌گونه معرفی می‌کند: «هنر شادی سرودی است برای آزادی، خودآگاهی و خودمختاری؛ و همین‌طور برای اعتراض و نافرمانی. شخصاً فکر نمی‌کنم پیامی قوی‌تر و معاصرتر از این برای مخاطب امروز وجود داشته باشد.»

مودستا در کلیسا از طریق خواندن آثار سنت آگوستین[12]، می‌آموزد که «میل» (یا از نگاه او، زندگی) چیزی است شیطانی و دوزخی اما او زندگی را انتخاب می‌کند. بنابراین، این اثر را می‌توان نه یک بیانیه‌ی فمینیستی، بلکه روایتی حاصل از نوعی نگاه به آزادی دانست؛ آزادی در جهانی مادی و زمینی که گویا برای گروندگانش شادی را به ارمغان می‌آورد. مودستا زندگی مادی و زمینی را می‌طلبد و جهان، سخاوتمندانه نثارش می‌کند.

مودستا در ادامۀ داستان، راهیِ زندگی در کنار اشراف می‌شود اما در مسیر این تجربه نیز بیکار نمی‌نشیند و سهم خود را از زندگی می‌طلبد تا جایی که در پایان به نظر می‌رسد به خواسته‌اش دست یافته و آرزوهایش در جهان تحقّق یافته باشند.  

به نظر مي‌رسد ديدگاه‌هاي مادر نویسنده در نگاه او به جهان و خلق چنین اثری بي‌تأثير نبوده باشد. مادرِ گولیاردا ساپینتزا، ماریا گوئیدیچه[13]، روزنامه‌نگار برجسته و عضو حزب سوسیالیست ایتالیا بود و پدرش وکیلی سوسیالیست به نام جوزپه ساپینتزا[14]. مادرش در مبارزات کارگران زن در ایتالیا نقش برجسته‌ای داشت و بارها به زندان افتاد. او که بر رهایی زنان از طریق آزادی اقتصادی تأکید می‌کرد، معتقد بود که رهایی زنان به بهبود واقعی اخلاقی و فکری جامعه بستگی دارد و چنين است که شرایط زندگی برابر با مردان برای زنان تضمین می‌شود.

در پایان قسمت ششم، هنگامی که مودستا پس از آن همه تلاش و تقلا با دریا رو در رو می‌شود، به آرامشی عمیق می‌رسد؛ گویی از رنج‌های طبقه‌ای که محکوم به زیستن در آن بوده، تا ابد خلاصی یافته و حالا می‌تواند زندگی در جهانی آزاد را تجربه کند.


[1] The Art of Joy (L’Art della Gioia) 

[2] Goliarda Sapienza

[3] Angelo Pellegrino

[4] Valeria Golino

[5] Luca Infascelli

[6] Francesca Marciano

[7] Valia Santella 

[8] Stefano Sardo

[9] Mario Martone

[10] Modesta

[11] Agatha of Sicily (Saint Agata)  

[12] Saint Augustine

[13] Maria Guidice

[14] Guiseppe Sapienza

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

19 + دو =