درامانقد-تئاتر: نمایش «ورا نام تهمینه سهراب کرد» به نویسندگی و کارگردانی حسین تفنگدار یک بازخوانی از داستان رستم و سهراب شاهنامه است که این روزها در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر به صحنه رفته است. این بازخوانی دو خصوصیت بنیادیِ برجسته دارد که هر یک دیگری را تکمیل میکند. نمایش از زاویه زنان شاهنامه بازخوانی شده است و جایگزین روایت مردانه شاهنامه، روایتی زنانه شده است که بنیان داستان رستم و سهراب را دگرگون کرده و آن را از نو بازتعریف نموده است. پس زنانگی و بنیانفکنی روایت، در پیوستگی با یکدیگر رخ میدهند. تفنگدار در این رویکرد خود موفق شده است از داستانی کهن و متکی بر سنت با زاویه دید مردانه، یک روایت پستمدرنِ چندوجهیِ بهروز به دست دهد، که تنوع و چندگانگی آن متکی به زنانه شدن روایت است. هلن سیکسو فیلسوف و روایتشناس فرانسوی معتقد بود خاصیت روایت زنانه بر گرفته از رانه لذت در بدن زن است و دارای تنوع و چندگانگی است، مرکزگریز است و میتواند در آن واحد از چند نقطه با عنصر لذت آشنا شود، بر مبنای رویکرد سیکسو این توانایی باعث شده است که زنان چیزها را پر تنوع و چندوجهی در ساختار زبان و روایت قرار دهند. همین مرکزگریزی باعث شده است روایت در نمایش «ورا نام تهمینه سهراب کرد» تغییر کند، زاویه دیدی متغیر و متنوع داشته باشد و در روند خود، داستان را مدام بازتعریف نماید. با وجود رویکرد پستمدرنیستی و زنانهنگر نمایش زبانی تراش خورده و فاخر دارد که برگرفته از خود شاهنامه است. همچنین نمایش در تمهیدی هوشمندانه در قالب موسیقی، مدام به مرجع زبانی- روایی خود باز میگردد و این گسست زبانی، روایی و بازگشت به منبع خود از نشانههای روایت پستمدرنیستی است.
از دیگر سو در اجرا نیز تفنگدار، با اتکا بر ژست و تنوع در طراحی حرکت، موفق شده است از متن فراتر برود. در شمایل شخصیتها آنچه برجسته است ایجاد مایه اسطورهای در پوسته آنها است. با وجود این، نمایش روندی اسطورهزدا نیز دارد و به مروز در شخصیتها خاصیت و خطاهایی انسانی را برجسته میسازد. این رویکرد به خود شاهنامه هم باز میگردد. به عکس آنچه تصور عامیانه از شاهنامه است، شاهکار فردوسی بیش از روایت شکوه، روایت شکست است و به موازات اسطورهپروری و ستایش از شخصیتها، فردوسی حتی قهرمان اصلی خود رستم را به نقد میکشد. اوج این نقد قهرمان در همین داستان رستم و سهراب رخ میدهد وقتی رستم را ملامت میکند که حیوان فرزند خود را میشناسد و او از بازشناسی فرزند خود عاجز است.
از زبان تا اجرا و طراحی میزانسن نمایش «ورا نام تهمینه سهراب کرد» نمایشی پخته و بسیار با کیفیت است که توانسته با وجود بداعت و غرابت زبانی و اجرایی خود، ارتباط خوبی با مخاطب پیدا کند. از جهاتی این نمایش یادآور مهمترین نمایشنامهنویس تاریخ تئاتر ایران بهرام بیضایی است که از معدود کسانی بوده که در رجوع به شاهنامه دست به نوآوریهای فراوانی زده است. از این رو میتوان جایگاه «ورا نام تهمینه سهراب کرد» را در ادامه بازخوانیها و بازنگریهای بیضایی در اسطورههای شاهنامه مورد توجه قرار داد، و این امر مهم و با ارزشی است. نفس روند یافتن یک حرکت یا رویکرد در تئاتر، خاصه در مواجهه به ادبیات کهن ایران و باز به طور ویژه شاهنامه، امری است که علاوه بر ارزش ذاتی به تئاتر ایران طراوت میبخشد و قرار گرفتن یک متن و اجرا در جریان این رویکرد در ادامه آثار بزرگ بیضایی، نشانهای از زنده بودن یک روند و حرکت متداوم فرهنگی است که هر چند متکی بر تلاشهای فردی انجام شده، اما خود شمعی نویدبخش در ظلمات جریان یافتن امور فرهنگی در زمانه ماست.