نماد سایت درامانقد

اسکورسیزی و سینمای پانزده ساله ها/علیرضا نراقی

درامانقد-سینما: سال­ها پیش از مباحثی که امروز به واسطه اظهار نظر مارتین اسکورسیزی درباره فیلم­های مارولی و به طور کلی ابرقهرمانی شکل گرفته است، ژان لوک گدار از گوشه دیگری از سینما گفته بود سلیقه فیلمسازی امروز جهان را پانزده ساله­ ها تعیین می­ کنند. ریشه اظهار نظر گدار روشن بود، سرگرمی از یک امر حاشیه ­ای و عرضی در هنر فیلم به مفهومی بزرگ تبدیل شده بود و دیگر ماهیت سینما پنداشته می ­شد. بازار سرگرمی هم در دست نوجوانان مصرف کننده شهرهای بزرگ جهان بوده و هست.

سرگرمی دیگر در منطقه ای جدا از واقعیت و هنر ایستاده و حیات و بقای سینما را در مشت گرفته است. سینما در طول صنعتی شدن خود مساوی شد با سرگرمی، و به همین دلیل واقعیت و هنر بجای سرگرمی تبدیل به اموری عرضی و حاشیه ای در سینما شدند که گاه به سبب سخاوت و مهارت یک گروه یا فردی سرگرمی ساز، بروز می­ کنند.

سرگرمی پدیده زندگی مدرن است. پدیده ای که زندگی انسان را به دو شاخه اصلی و فرعی یا جدی و غیر جدی تقسیم کرده است. شاخه جدی، کاری است که فرد برای رفع نیازهای اقتصادی انجام می­دهد و شاخه دیگر زمان بیکاری اوست که او خستگی جدی بودن را از تن به در می­کند. در واقع اوقات زندگی انسان ارزشگذاری شد و از قضا این ارزشگذاری کاملاً مادی بود و با میزان پولی که در مقابلش به دست می­آمد سنجیده می­شد. در چنین جهانی سینما موظف به پر کردن اوقات فراغت بود و باید به ماهیت اوقات فراغت، یعنی غیر جدی بودن و تبدیل کردن زمان به سرسره­ای برای رهایی و استراحت، وفادار و مؤمن می­ماند. سینما در این شکل از توسعه اقتصادی و تبدیل رقابت به عنوان موتور مطلق محرک زیست انسانی، چاره­ای جز ماندن در محدوده سرگرمی نداشت و ندارد. پدیده­ای گذرا و فراموش شدنی که گذر زمان به سهولت و لذت را میسر می­کند. ایدئولوژیک و نافذ است اما حق ندارد در ایدئولوژیک بودن و نفوذ ذهنی و عملی، راستگو و مستقیم باشد. سینما باید هر چه بیشتر در لایه­ای از فراموشی و هیپنوتیزم ارائه شود و راهکار باقی ماندن در این موقعیت هم فراروی از واقعیت و موضوعات هر روزه به سوی جهانی مصنوع است که بیشتر از باور و همذات پنداری شگفتی و هیجان بیافریند.

رقبای سینما در پر کردن اوقات فراغت و صنعت سرگرمی نمایش­های تلویزیونی، موسیقی تصویرهای دو سه دقیقه­ای شادی آور و اروتیک، گیم، شهربازی­ها و البته جهان مجازی و سرگرمی های تمام نشدنی و سهل الوصول آن است. بدیهی است که در چنین شرایطی سینما توان رقابت ندارد، یا باید رنگ عوض کند و محیط خود را به تلویزیون، دیسکو، شهربازی و یا چیزی شبیه به همین سرگرمی­ها و هیجان­های روزمره نزدیک کند یا به محدوده هنری مطرود و نخبه گرا تبعید شود. سرنوشتی که تئاتر و گالری های هنری، تالارهای اپرا و موسیقی کلاسیک و… دچار آن شدند.

آنچه امروز اسکورسیزی به عنوان یکی از مهمترین فیلمسازان ژانر و باقی ماندگان نظری و ذهنی دوران طلایی قصه گویی در صنعت سینما به آن انتقاد دارد و تهدیدی برای سلوک سینما رفتن می­پندارد، از خاکستر همان هالیوودی ساخته شده است که خود اسکورسیزی ستایشگر آن بوده است. تنها نکته این است که ماشین دارد جای انسان را می­گیرد. با توجه به اینکه ما در هاله­ای از تکنولوژی زندگی می­کنیم، سرگرمی از طریق ماشین جای حضور انسانی، پرده سبز جای میزانسن جاندار جلوی دوربین و تمهیدات کامپیوتری جای صحنه پردازی را گرفته است. در واقع این مرحله­ای دیگر از تکامل تاریخی تقلیل عامل انسانی است. یعنی تبدیل سیرک به شهربازی، یا نمایش به بازی کامپیوتری. در واقع حاکمیت پانزده ساله­ها بر سینما چنین روندی را پیشتر حتمی کرده بود.

اسکورسیزی در توضیح تعریض خود گفته است که او نگران گرتا گروینگ­ها، پل توماس اندرسون­ها و … است که با از دست رفتن سینما دیگر جایی برای نمایش هنر خود نخواهند داشت. اما واقعیت این است که امثال گروینگ و اندرسون همیشه در حاشیه سینمای صنعتی بودند و از حاشیه به واسطه توانایی و هنرشان، متن رو تاحدودی تحت تأثیر قرار دادند و غنی کردند. اجداد هنری گروینگ­ها و اندرسون­ها در حاشیه بودند چرا که سینما اساساً در روند صنعتی و اقتصادی بزرگ در ابتدای قرن بیستم تعریف شد که باید در صنعت مادری به نام صنعت سرگرمی حل و هضم می­گردید.

بنابراین شاید گدار در سال 2010 راست می گفت که “سینما به ندرت وجود داشته است”، چرا که ” تاریخ سینما همان تاریخ فیلم­ها نیست، همانطور که تاریخ نقاشی با تاریخ تابلوها یک نیست.”* و شاید همین تبدیل شدن سالن­های نمایش فیلم به شهربازی، سینما را در یک انزوای غم انگیز، به هنر کشف واقعیت دوباره بازگرداند و یک تاریخ نادر و گسسته را به شکلی تازه ادامه دهد.

* دیوید استریت، گفتگوهای گدار، مترجم: سوفیا مسافر، انتشارات کتابکده کسری، گفت­وگوی دنیل کُهن-بندیت، منتشر شده در تله راما پانزدهم می 2010

 

منبع: شماره صد و بیستم مجله کرگردن

خروج از نسخه موبایل