درامانقد-سینما: مایکل فاسبندر (متولد دوم آوریل 1977) کارش را از تلویزیون و با سریال دهقسمتی شناختهشدهی «دستهی برادران» (2001) آغاز کرد و اولین بار با ایفای نقش مبارز ایرلندی بابی سندز در درام تاریخی «گرسنگی» (استیو مککویین، 2008) درخشید و در کانون توجه قرار گرفت. او که حالا یکی از بهترین بازیگران معاصر سینماست، در دو فیلم پایانی مجموعهی «بیگانه» هم نقش مهمی را ایفا کرده و در این آخری، در قالب دو نقش هنرنمایی کرده است. در ادامه بخشی از حرفهای او درباره تجربهی کهکشانیاش در «پرومتئوس» (یا به تعبیری «پرومته») و «بیگانه: کاوننت» را میخوانید:
آرزوی ستاره شدن یا خوششانس بودن؟!
هرگز به این فکر نکردم که «حالا یک ستاره سینما شدهام.» در عوض خیلی از روزها ناگهان به خودم میآیم و میگویم: «خدای من، واقعاً خرشانسم.» رؤیای من همکاری با بهترینها بود که به آن دست یافتهام. وقتی سر صحنهی فیلمی از ریدلی اسکات قرار گرفتم و دارم در یکی از قسمتهای «بیگانه» بازی میکنم، بیتردید خودم را نیشگون میگیرم تا از بیداریام مطمئن شوم.
کسب آمادگی برای بازی در نقش آدم مصنوعی!
من زمان زیادی را برای کنار آمدن و به نتیجه رسیدن در این خصوص صرف کردم؛ و زمان زیادی را در اتاق نشیمن و آشپزخانه به تمرین جنبههای فیزیکی ایفای این نقش سپری کردم. البته این موضوع مغایرتی با رویکردم به ایفای سایر نقشها نداشت. همیشه اول سعی میکنم جنبههای فیزیکی و جسمانی یک نقش را کشف کنم؛ سپس وقتی به قالب و الگوی مورد نظر رسیدید کار تمام است و در آن جای میگیرید. گاهی وقتها هم ویدئوهایی از خودم میگیرم و آنها را تماشا میکنم تا مطمئن شوم که تناقضی در قالبم وجود ندارد.
الهام گرفتن؛ از «لورنس عربستان» تا قهرمان شیرجهی المپیک!
همان طور که میدانید برای رسیدن به قالب فیزیکی شخصیت دیوید از گِرِگ لوگانیس هم الهام گرفتم که قهرمان شیرجه است و در بازیهای المپیک دهههای 1970 و 80 مدال طلا کسب کرده است. برای صدای او نیز از همان الگوی فیلم قبلی تبعیت کردم که قصد دارم در این مجموعه آن را حفظ کنم. بارها و بارها «لورنس عربستان» را تماشا کردهام و برای همین تأثیرپذیری از آن اجتنابناپذیر بود. به صدای «هال» (رایانهی «2001: یک ادیسه فضایی» اثر استنلی کوبریک) هم گوش کردم و سپس سراغ «بلید رانر» و شخصیت ایان هولم در «بیگانه» (1979) رفتم و به این موضوع فکر کردم که آنها چه رباتهای طبیعی دارند. البته در نهایت میخواستم بین او و آدمهای حاضر در سفینه هم تفاوتی وجود داشته باشد.
ویژگیهای همکاری با ریدلی اسکات
او کاری میکند که همهی بازیگران سر صحنه کاملاً راحت و آسوده باشند. در واقع او با اعتمادبهنفسی فوقالعاده و رویکردی پذیرا دست به کار میشود. او حتی مستقیم به شما نمیگوید که باید چه کاری را انجام بدهید و همیشه پیشنهادها یا افکاری است که آنها را با شما در میان میگذارد. به عنوان مثال اولین موضوعی که درباره شخصیت دیوید در «پرومتئوس» به من گفت این بود که «او پیشخدمتی است که به فضا آمده است.» این تعریف خلاصه و مفیدی بود که من برای کارم آن را در نظر گرفتم.
دورخیز برای تجربه کردن کارگردانی
خیلی دوست دارم در پنج سال آینده فیلمی را کارگردانی کنم. به طور طبیعی نه فیلمی در حد و اندازهی «بیگانه»؛ بلکه فیلمی جمعوجور و آرام؛ اثری که احساس کنم به اندازهی کافی برای ساخت آن اعتمادبهنفس دارم.
ترجمه و تلخیص: رضا حسینی
منبع: «اسکوائر» و «کولایدر»