درامانقد-تآتر: چندی است ناصر حسینی­‌مهر مترجم، پژوهشگر و کارگردان تئاتر، به همت نشر ماهریس، نمایشنامه دیگری از هاینر مولر، نویسنده قرن بیستمی آلمان را منتشر کرده است. این اثر پس از سه اثر دیگری منتشر می‌شود که در سال­‌های گذشته حسینی­‌مهر آنها را ترجمه و اجرا کرده است، یعنی نمایشنامه­ های «هملت ماشین»، «هراکلس5» و «مائوزر».

«مده­‌آ ماتریال» روایت ساختارشکنانه دیگری است که هاینر مولر از متنی کلاسیک و شخصیت‌هایی اسطوره‌­ای به دست می­‌دهد. ساختارشکنی افراطی و شاید بتوان گفت «آنارشیستی» کاری است که مولر با دیگر شخصیت‌­های اساطیری و کلاسیک تاریخ ادبیات و درام همچون ادیپ، هراکلس و هملت نیز انجام داده است. نگاهی ویرانگر که از رهگذر انتزاعِ بن‌مایه‌های اساسی درام و شخصیت، امروز و مصائب معاصر زندگی فردی و جمعی بشر را پیش چشم می­آورد. در اصل اسطوره­ها در آثار مولر معاصر می‌شوند و در بستری معاصر دست به کنش و گفتار- که در آثار این نویسنده بخش مهمی از کنش نیز محسوب می­ شود- می‌زنند، اما در عین حال همان نقشی را بازی می­‌کنند که در بستر روایت اصلی و کهن خود انجام داده‌اند، نقشی متحول کننده و عصیان­گر.

در آثار مولر تحول­خواهی شخصیت از خشم، ناامیدی شفاناپذیر و میل به فروپاشیدن، جان می‌گیرد و برای همین آنارشیستی است. حتی در مورد هملت که تردید و بی عملی عنصر اساسی شخصیت او در روایت شکسپیر است، در نمایشنامه درخشان و تکان دهنده هاینر مولر، «هملت ماشین» همچون یک انقلابی به خیابان پا می‌گذارد و دگرگونی عظیم و فروریزی تمام ارزش‌های قرن بیستم را طلب می­ کند. در جهان مولر تحول جز از راه نابودی و دگرگونی تمام ارزش‌­ها میسر نمی‌شود. ارزش‌هایی که به دوران او هیتلر، استالین، دیوار برلین و جنگ سرد را تحمیل کرد.

«مده‌­آ ماتریال» همان روایت مده‌­آ است؛ زنی که با اغوای همسرش، به خانواده و وطن خود یعنی کولخیس در گرجستان کهن خیانت می‌کند، برادرش را  می‌کشد و با جیسون به غرب یعنی یولکوس یونان فرار می‌کند و آنجا با او ازدواج می‌­نماید، اما پس از خیانت جیسون و ازدواج او با گلاوکه دختر کرئون مده‌آ،  گلاوکه، کرئون و  فرزندان­ خود را از بین می‌برد و حتی تکه‌های جسد فرزندان را هم برای همسرش باقی نمی­ گذارد و به آتن می‌گریزد. داستان اسطوره‌­ای این زن عصیان­گر و پاک باخته برای مولر جذاب است چون می‌تواند در آن همان مایه‌­های دراماتیک مورد علاقه خود را ببیند و در بازخوانی ساختارگریز اسطوره‌ها و انتقاد به فرهنگ غرب و جهان معاصر مضامین خود را بازگو کند.

 

والری درویل در نقش مده آ در نمایش «مده آ ماتریال» به کارگردانی آناتولی واسیلیِف

 

مولر با فشرده کردن نمایشنامه در سه تابلوی شاعرانه کوتاه، با ایجازی کم نظیر و کلامی نغز و پر مغز، مده‌­آ را به مفردات اساسی داستان و مضمون خود، به آن اصل اساسی که «ماتریال» یا ماده اصلی این اسطوره است بر می‌گرداند و در عین حال او را به جهان معاصر، به میانه جنگ ‌ها و فروپاشی آرمان‌های قرن بیستم می­‌آورد.

نمایشنامه از سه تابلو تشکیل شده، اولی روایتی پرخاشگر از فروپاشی جهان و ارزش‌های آن است و در شهر اشترائوسبرگ آلمان می‌گذرد، جایی که آخرین نبردها برای تقسیم آلمان آنجا صورت گرفت و سرانجام با هواپیماهای روسی بمباران شد. جایی که در آن پس از فروپاشی هیتلر به خشن‌­ترین شکل روسیه همچون کابوس بر سرش فروریخت، کابوسی از بمب و مرگ و سرکوب. مولر اینجا مرگ را روایت می­کند که چگونه بر شهر سایه افکنده و همه چیز را نابود گردانده است.

در تابلوی دوم که دراماتیک­ ترین بخش نوشته است، با روایتی موجز از گذشته و در نهایت تصویری شاعرانه اما سیاه و خونین از کنش مده‌آ طرف هستیم. اما مضمون تکان دهنده در بخش‌های پایانی این تابلو بی‌وطنی است، مده‌آ پس از اینکه وطن اصلی و اصیل خود را از دست داد، حالا وطن عاریتی و برگزیده خود را نیز از کف می دهد، او اینجا تصویری است از آوارگی انسان قرن بیستمی پس از جنگ جهانی دوم، آوارگی که از درون تا به بیرون ادامه دارد، از معناباختگی و سرگشتگی درونی تا آوارگی بیرونی و مادی که به گریز و پنهان ­کاری و وحشت در سراسر اروپا منجر شد و انسان را به بی وطنی محض و بحران اصالت دچار کرد.

تابلوی سوم اما روایت من است، منِ قرن بیستمی، منی که نشان می دهد چرا باید در آینه اسطوره‌ای چون مده­آ بازنمایی شود. جستجوی هویتی که تمام برساخته­ های وهم آلود آن به سبب جنگ فروریخت و حالا هیچ چیز از آن جز ناامیدی و امید به ویرانی باقی نمانده است.

مولر نگاهی تماماً بدبین و سیاه به فرهنگ قرن بیستم دارد و کسی که در متن دو جنگ جهانی زیسته، فروپاشی باورش به عدالت و برابری را حس کرده و میان کشورش دیواری از نفرت و جدایی را لمس کرده، چگونه می‌تواند بدبین نباشد و فرهنگ را سیاه پندار نکند. به یک اعتبار هر نویسنده‌­ای با اثر خود فرهنگی خلق می‌کند و یا جزئی از زایش یک فرهنگ می‌شود. نوشتن امری فرهنگی برای توضیح آن چیزی است که در درون تظاهرات مادی زندگی جریان دارد، اما مولر این فرایند همیشگی نوشتن را زیر سؤال می‌برد و بجای خلق فرهنگ، یا جزئی از قوام بخشیدن به آن، به دفع و بیرون ریختن فرهنگ می‌­اندیشد تا شاید پس از سبک شدن از دفع پسماندهای فرهنگ پیشین، منی آرام گرفته و امیدی فراتر از ایدئولوژی‌ها شکل بگیرد. پس در حقیقت مولر در پی یافت امید در ناامیدی اکنون، یا خلق فرهنگ از راه دفع فرهنگ گذشته و موجود بود.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید