درامانقد-تئاتر: تصور کنید در خانهی خود هستید و فکرهای منفی به ذهنتان هجوم آورده است. ناگهان، متوجه میشوید که تمام رفتارتان زیر نظر است. خصوصیترین بخش زندگیتان دارد ضبط میشود. آن هم توسط رایانه شخصی خودتان. چه میکنید؟ آن را نادیده میگیرید و به زندگی روزمره خود ادامه میدهید؟ یا اینکه تلاش میکنید با تغییر کنار آمده و سرنوشت را جور دیگری رغم بزنید؟
داستان نمایشنامه «کرکودیل»*، داستان زندگی خود ماست. احتمالا برای شما هم پیش آمده که افکار منفی به ذهنتان هجوم بیاورد و تنها آرزویتان در لحظه این باشد که زمانی را در مکانی که در آن احساس امنیت میکنید و با افرادی که دوستشان دارید، سپری کنید. ولی اگر در آن زمان رویائی، همه چیز بر خلاف تصور شما رغم بخورد، آیا منطقی نیست که افکار منفی قدرتمندتر شوند؟!
به شخصیتهای اصلی اثر توجه کنید. زن دائما در آینه نگاه میکند و مرد هم دائما عجله دارد. انگار زندگی برای آنها مانند مسابقهای است، که زیبا و سریع بودن، شرط پیروزی در آن است. زن و مرد، تنها در یک مورد با هم تفاهم دارند و آن هم این است که هر دو مضطرباند و دلیل این اضطراب را نمیدانند. برای مثال، به دیالوگ زیر توجه کنید:
زن: من میترسم.
مرد: ترس واسه چی؟
زن: [درمانده] نمیدونم.
زن و مرد با فیلمی مواجه میشوند که لحظه به لحظه اعمالشان را ثبت میکند و در همان لحظه به آنها نشان میدهد! در ابتدای داستان، این موضوع عجیب و غریب و مبهم است و باعث میشود سوالهای زیادی در ذهنتان شکل بگیرد؛ اما، در ادامه، داستان شخصیتی فرعی را رو میکند، که به تعداد زیادی از سوالات پاسخ میدهد؛ شخصیت پیرمرد.
پیرمرد، شخصیت با تجربهایست که بر خلاف شخصیتهای دیگر، با آرامش رفتار میکند و در تضاد کامل با زن و مرد و حتی فضای پر اضطراب نمایشنامه، قرار دارد. حال میتوانیم به پاسخ تعداد زیادی از سوالهایمان، برسیم. اما قبل از اینکار- برای بررسی همه جانبه موضوع- شاید بهتر است به نظریهای از میشل فوکو، فیلسوفِ دیرینهشناس و مورخ فرانسوی قرن بیستم نظر کنیم.
به عقیده فوکو، در جوامع مدرن، این توهم ایجاد میشود که اعمال انسانها همیشه توسط دوربینی ضبط میشود و این همچون زندانی است، که زندانبانی دائما، زندانیان را زیرنظر دارد. اما نکته اینجاست که زندانیان با اینکه توانائی دیدن زندانبان را ندارند، دائم در استرس زندگی میکنند. استرسی که ناشی از نداشتن حریم خصوصی است.*
با توجه به این صورتبندی فوکو، میتوانیم اینطور نتیجه بگیریم که خانه میتواند نمادی از زندان باشد و زن و مرد میتوانند، نمادی از زندانیانی باشند که میشل فوکو راجع به آنها صحبت میکند. اگر تا قبل از ورود پیرمرد، چنین فهمی از نمایشنامه داشته باشیم، خلاء بزرگی در کارمان وجود دارد و به همین دلیل است که با ورود پیرمرد به نمایشنامه میتوانیم ، جواب سوالاتمان را دقیقتر و با اطمینانی بیشتر، بگیریم. زیرا، پیرمرد، شخصیتی است که دائما وارد حریم خصوصی زن و مرد میشود (ارتباط با کودکان) و علاوه بر این، او شخصیتی کاملا متفاوت از زن و مرد دارد؛ پس با این تفاسیر، میتوانی پیرمرد را نمادی از زندانبان، در نظر گرفت، دلیلی برای اضطراب زن و مرد که خودشان از آن خبری ندارند!
مساوات با نمایشنامه «کروکودیل»، قصد داشته، نقدی بر زندگی پر اظطرابی که افراد در جوامع مدرن دچارش میشوند، داشته باشد و در این راه، دست مخاطب را باز گذاشته تا منبع این اضطراب در زندگیاش را خودش پیدا کند.
پی نویس:
*نمایشنامه «کروکودیل» به همراه نمایشنامه بیضایی در یک کتاب در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات نیماژ منتشر شد.
*فوکو، میشل، مراقبت و تنبیه(تولد زندان)، مترجم: نیکو سرخوش، افشین جهاندیده، نشر نی،چاپ سوم ۱۳۸۲
عکس مطلب مربوط به اجرای علی خسروجردی از «کروکودیل» با بازی مژده منظومه و بهزاد لطفی در سال ۱۳۹۸ در تماشاخانه هامون است. عکاس: پریچهر ژیان از تیوال.