درامانقد-سینما: بیان خود در سینمای مستند علاوه بر اینکه سبکی آشنا و جذاب است، نیازمند جسارت و رهایی درونی مستندساز است. حال این بیان خود چه غالب خودنگاره (self portrait) داشته باشد و چه در قالب بیان داستانی در محدوده بسیار نزدیک به خود باشد تبدیل خود به یک قالب بیانگر تصویری امری چالش برانگیز خواهد بود. این روند می‌تواند بسیار روان شناسانه باشد و خاصیتی درامانگر برای فیلمساز پیدا کند اما در عین حال از نظر هویتی چالش برانگیز و بغرنج نیز باشد. از منظری دیگر چنین ساختاری امر بازنمایی را به مطابقت با واقع و صداقتی درونی و بسیار متعهدانه می‌کشاند که عنصری مهم در مسائل مربوط به تعهد به واقعیت و صداقت در بیان امر واقع در سینمای مستند است. حرکت در هزارتوی خود به واسطه دوربینی که قدرت ثبت ابژه‌ها را دارد یعنی بیان درون به میانجی بیرون، همزمان جذاب و دشوار است و همزمان حرکتی فرم گرایانه و در عین حال به لحاظ مضمونی پر و پیمان است.

در همان روز اول جشنواره سینماحقیقت دو فیلم «زمینِ آبیِ پرتقالی» ساخته ایرینا تسلیک از اوکراین در بخش بهترین‌های جهان مستند و «هرگز از کوه پروینسیا بالا نرفته ام» ساخته ایگناسیو آگوئرو در بخش چشم‌انداز سینمای مستند شیلی به نمایش در آمدند که هر دو نوعی خودبیانگریِ جسورانه  هستند. در اولی ما یک خانواده را می بینیم که در مواجهه با شرایط جنگی دوربین در دست می‌گیرند و شهر متروک و مورد هجوم خود را به واسطه دوربین، بیان وضعیت خود و علاقه معصومانه و ناب به سینما حفظ می‌کنند. اما در دومی نگاه مردی را دنبال می‌کنیم که در سبکی کاملاً متفاوت، ذهنی و حتی ادیبانه ذهن و احساسات خود را به محله قدیمی خود پیوند می‌دهد و رشته ای متصل از ذهن و محیط و تاریخ می‌سازد که هویت را در عمیق ترین نقاط ممکن بازگو می‌کند.

۱- «زمینِ آبیِ پرتقالی»(the earth is blue as an orange) ساخته ایرینا تسلیک در سال 2020 داستان آنا مادر تنهایی است  که با چهار فرزندش در خط مقدم منطقه جنگی دونباس اوکراین زندگی می‌کنند. در حالی که دنیای خارج از خانه آنها، از هرج‌ومرج، خشونت و ویرانی لبریز است، این مادر موفق می‌شود بدون سرپوش گذاشتن بر روی واقعیت و آنچه در بیرون رخ می‌دهد، با همکاری فرزندانش خانه‌ی خود را به عنوان یک پناهگاه امن، پُر از زندگی نگه دارد. آنا و اعضای خانواده‌ی او به سینما علاقه‌مند هستند و این به آنها انگیزه می‌دهد تا مستندی را با الهام از زندگی خود در زمان جنگ فیلمبرداری کنند. در این میان دختر بزرگ آنا برای تحصیل سینما و فیلمبرداری بورسیه  می‌گیرد و در کنار این تخصصی که نرم نرم کسب می‌شود، عشق آنا به سینما و شناخت جالبش از فیلمسازی و تصویر، دست به دست هم می‌دهند تا به تحریک خلاقیت و انرژی کاری فردی و جمعی در خانواده منتهی شود و آنها به یک دستاورد مهم برای حفظ شهر، خانواده و سلامت روح و روان خود برسند. مستند بدون تکلف اما با تصاویری جذاب و ثبت لحظات مختلف عاطفی و احساسی بدون در افتادن در بند شعار و سانتیمانتالیسم به پدیده ای الهام بخش و جذاب بدل می‌شود.

مستند «زمین آبی پرتقالی»  یکی از آثار منتخب بخش بهترین‌های جهان مستند این دوره‌ی سینماحقیقت است که بصورت غیررقابتی برگزار می‌شود. این فیلم پیشتر در جشنواره‌های معتبر ساندنس، برلین و زوریخ به نمایش گذاشته شده و از دو جشنواره در کشورهای اوکراین و پرو، موفق به کسب جایزه بهترین فیلم مستند شده است. دیدن این فیلم هم از جهت احساسی که ایجاد می‌کند و همراه ساختن مخاطب، هم از جهت الهامی بخشی می‌تواند از بهترین تجربه های مستندبینی در جشنواره امسال باشد.

۲- برای بیان خود یک دوربین کافی است؛ همانطور که یک کاغذ و قلم برای چنین کار پر مخاطره ای کفایت می‌کند. حال چون بیان خود، جز از رهگذر بیان جهانِ خود یا نسبت خود با عالم ناممکن است، پس شاید بتوان به جرأت نتیجه گرفت که برای بیان جهان یک دوربین کافی است. فیلم درونگرا و ادیبانه «هرگز از کوه پروینسیا بالا نرفته ام»  (I Never Climbed the Provincia) ساخته ایگناسیو آگوئرو به شکلی نرم در تصاویری ساده که در مکث ها، تکرارها و تعقیب با حوصله سوژه ها ساخته می‌شود موفق شده به معنای واقعی کلمه از راه غرق شدن در تصاویر خود را بازگو کند. اصطلاح نوشتن با دوربین به خوبی در فیلم آگونرو تبلور و معنایی عینی پیدا کرده است.

 این فیلم در مورد رابطه یک فیلمساز با گوشه بلوکی است که در آن زندگی می‌کند و یک ساختمان جدید علاوه بر اینکه چشم‌انداز او به کوه پروونسیا و رشته کوه‌های‌ آند را مسدود کرده، زندگی‌اش را نیز تغییر داده است! این موقعیت با نامه‌ای به فیلمساز جوانی که قصد دارد فیلم اول خود را بسازد، روایت می‌شود. درون فیلمساز که هیچگاه او را نمی بینیم و عواطف او سوار بر تصاویر و زمان حال به تصاویر آرشیوی و تاریخ متصل می‌شود و به نوعی تاریخ یک محله به زندگی فردی و عواطف فیلمساز متصل می‌گردد. جزئیات خانه، روزمرگی و تکراری که زندگی راوی را در بر گرفته هم زیباست و هم محزون و تصویرگر فقدان و مرگ. در عین اینکه فیلم از نابودی یک دوران در قالب پوست اندازی و حتی تهی شدن یک محله حرف می‌زند و در عین اینکه لحنی نوستالژیک و نگاهی شبه سوگوار به تغییرات دارد،در عین حال در همین شرایط دیدن زمان حال، زیبایی آن در روزمره و جاری بودن حتی در محدوده خانه و تنهایی، همچون رسالتی مؤمنانه برای فیلمساز محفوظ است. به همین دلیل ما دقایقی باران را می‌بینیم؛ که روی باغچه کوچک و گلدانها زیبا می‌ریزد و صدایش موسیقی می‌شود؛ کوهی را می بینیم؛ که پوشیده می شود اما پر است از یادهای نگاه و تصاویری از غرق شدن در افقی که آند سربرآورده؛ خیابان را می‌بینیم؛ که آدمها از آن عبور می‌کنند و در نهایت زندگی را می‌بینیم که دوربینی آن را ثبت می کند و واقعیتی که هنوز با وجود تمام از دست رفته ها زنده است.

مستند بلند «هرگز از کوه پروینسیا بالا نرفته‌ام» علاوه  بر اینکه سال ۲۰۱۹ در جشنواره «ایدفا» به نمایش درآمده و در همین سال موفق به دریافت جایزه بزرگ جشنواره بین‌المللی فیلم مستند مارسی شده است.

علیرضا نراقی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید