درامانقد-سینما: فیلم نغمههای عرب نوشته و کارگردانی مانل لبیدی فیلمساز تونسی یک کمدی با اشارات اجتماعی در تونسِ پس از بهار عربی و انقلاب سال 2011 است. جامعه تونس که همچون بسیاری از جوامع خاورمیانهای و شمال آفریقا دچار تضاد وسیع سنت و مدرنیته است زمینهای است برای ساخت این کمدی بازنمایانه که در درون خود موقعیت های چالش برانگیز بسیاری را پرورش میدهد و به بحران میرساند. سلما( گلشیفته فراهانی) پس از ده سال زندگی در فرانسه و تحصیل روان شناسی به تونس باز میگردد تا در اتاق پشت بام خانه پدری خود یک مطب مشاوره راه اندازی کند.
خود این تصمیم به دلیل ماهیت مدرن روانشناسی و ضدیت آن با تابوها، خرافهها و سکوتهای مرسوم جامعهای سنتی، باعث میشود سلما در موقعیت یک اصلاحگر و قهرمان جلوه کند. آرام آرام تضادهای جامعه در نگاه سلما و رویکرد فیلم که صحنه رخدادها و تضادها را از دیدگاه شخصیت اصلی خود ترسیم میکند، بیش از هر چیز وجوه روانشناختی و فردیاش را بروز میدهد. جامعه ای عقب نگه داشته شده، دیکتاتور زده، فقیر و آشفته پس از انقلاب بیشتر از هر طرح جمعی و اصلاح سیاسی نیازمند نوعی بازآموزی، التیام و تغییر در موقعیت روانی شهروندان است. جامعهای که در برابر جراحتهای استبداد تاریخی، سنتگرایی و افراطیگری و ناکاآمدی جهان سومی هنوز هیچ التیام پیدا نکرده و اینجاست که سلما همچون یک قهرمان در شمایل یک روشنفکر، مسئله و گرفتاری اصلی جامعه را در مییابد و آن را برجسته میکند.
در نغمههای عرب بنا به ملزومات کمدی و ملاحظات و دغدغههای اجتماعی، آدمهای فیلمنامه در قالب تیپ ترسیم میشوند و با رنگ آمیزیهای متنوع ظاهری، اعتقادی و روانی، هر کدام واکنشهای مختلفی به یک وضعیت را نمایش میدهند تا در عین ایجاد موقعیتهای لازم در یک درام کمیک، فیلم بتواند تصویر نسبتاً جامعی از جامعه تونس ارائه کند. اما در این میان سلما به عنوان شخصیت اصلی و پیش برنده متمایز است. او که تنها شخصیت فیلم با خصوصیات جزئیِ فردی و آشنا ساز در قامت یک کاراکتر تمام عیار است، با نوع پوشش، گفتار، سیگاری که مدام بر لب دارد و برخورد و مواجهه خود با افراد و مشکلات، تصویری است از یک روشنفکر نوگرا که فراتر از ساخت پایگاهی محکم برای زندگی فردی خود، در پی اثرگذاری جمعی و ایجاد تغییر در جامعه است. همین خواست یا بهتر است بگوییم هدف وظیفه گونهای که مؤمنانه سلما برای خود تعریف کرده، به درام مانل لبیدی رنگ و بویی قهرمانی و آرمانخواهانه بخشیده است.
از همان سکانسهای ابتدایی در پرده اول فیلمنامه رویکرد درمانگری سلما از محدوده مبلِ اتاقِ عجیبِ روانکاویِ او خارج میشود و به دور از شعار این خصوصیت درمانگری و مشاورت به زندگی روزمره و گفتوگوهای عادی هم منتقل میشود. در این میان خصوصیات بومی و ویژگیهای اجتماعی تونس و اعراب نیز به فیلم هم در فرم و هم در استحکام ساختار فیلمنامه کمک شایانی کرده است. برای مثال پر حرفی اعراب که بارها در فیلم به آن اشاره میشود و علتهایی دربارهاش بازگو میگردد، به عنوان نشانهای برای نیاز به سخن گفتن با مشاور تلقی میشود، همین ویژگی بومی است که از یک سوی به رنگ و بوی موقعیتهای کمیک فیلم کمک کرده است -خاصه اینکه اساساً نوعی از کمدی و نمایش خاص عربی را نمایندگی میکند که بیشتر مبتنی بر همین کمدی کلام و پر حرفی است- و از سوی دیگر رویکرد اجتماعی فیلم و روند مواجهه و ارتباط سلما با نیروهای مؤید یا بازدارندهای که با آنها روبرو میشود را میسازد.
پیش برد ساده داستان -دست کم تا پیش از یکی دو سکانس پایانی فیلم- از ویژگی های مثبت و آموزنده( در خصوص داستان پردازی) در نغمههای عرب است. فیلم برای اینکه گرم و جذاب باشد بیشتر از اینکه بر هزارتوی داستانپردازی گیر بیفتد و مدام موانع کار سلما را گسترش دهد و پیچیده سازد، ماهیت ساده و اغلب ذهنی مشکلات را تصویر میکند و روابط و سیر رخدادها را به شکلی روان و باورپذیر ارائه میدهد و درام در عین اینکه هستهای تنش آلود دارد، از راه گسترش تنش ساخته نمیشود، بلکه از راه ارتباط انسانی و درک متقابل است که راهحلها و ارتباطات خود را عیان میکنند که این نکته نیز با ماهیت کار سلما و شکلی که میخواهد به جامعه خود کمک کند همساز و همخوان است. فیلم در حقیقت در پی این است که گفت و گوی مدرن و متمدنانه را – در فرمی روانشناسانه – تبدیل به راه حلی برای بازنمایی دشواریهای پیشامدرن و راه حلهای اصلی حل تضاد سنت و مدرنیته در جامعه قرار دهد. همین تضاد سنت و مدرنیته و نزدیکی در بازنمایی خصوصیات ساده اما جاری و همیشگی یک جامعه شرقی در خاورمیانه و شمال آفریقا باعث شده است که نغمههای عرب با وجود جغرافیای مشخص و دقیق، برای کلیت این منطقه قابل بازشناسی و آشنا باشد و مسئله را به شکلی درک پذیر در سطحی وسیع تر از تونس بیان کند. آنچه در فیلم به شدت اهمیت پیدا میکند بازنمایی تضاد سنت و مدرنیته به عنوان مسئله اصلی خاورمیانه و شمال آفریقا در قالب دشواریهایی است که برای کشورهای متعدد منطقه ایجاد همدلی و همراهی کند، که این اشتراکات از کوچکرین لحظهها تا بزرگ ترین مشکلات را در بر میگیرد.
تنوع و سادگی همزمان فیلمنامه در اجرا و کارگردانی نیز مشهود است. در قابهای ثابت، بی ادعا و به دور از خودنمایی مانل لبیدی ترکیب بندیهای متنوع و رنگ آمیزیهای برانگیزانندهای به چشم میخورد که در بستر ساده قابها، تصویرهایی چشم نواز و دلچسب را میسازد. فیلم تلاش کرده در عین دکوپاژ ساده، با فضاسازی پیچیده و چند لایه، میزانسن خود را بسازد و به همین دلیل در عین سادگی، تصاویر متنوعی را با ساختارهای جذاب رنگی و نوری برای مخاطب بازآفرینی کند. شاید رویکرد کارگردانی در نغمههای عربی را بتوان در همین تواضع و سلیقهداری همزمان دانست که لحن و ساختار فیلم را یکدست کرده است.
اما با وجود تمام این خصوصیات مثبت و دلپذیر در نغمههای عرب باید گفت فیلم در پایان بندی دچار مشکل است. فارغ از ابهام سکانس پایانی فیلم زمانی که ما نمیدانیم رؤیای سلما را در خصوص ارتباطش با نائیم، پلیس دلرحم، عاشق اما مزاحم می بینیم یا واقعیت، فیلم به شکلی موزیکویدئو گونه مسائل را حل میکند و در تصاویری متصل همه داستانکها را به نوعی حل و فصل میکند. این هم با لحن فیلم همخوان نیست و هم به ساختار دراماتیک فیلمنامه لطمه میزند و از احساس رضایت و نزدیکی دلپذیری که در طول فیلم میبینیم به شدت میکاهد.
نغمههای عرب همچون نغمهای نرم و سرخوش است که شکلی متفاوت را در بازنمایی مصیبت و تضادهای عمیق خاورمیانهای پیشنهاد میکند که در عین حال دارای راه حل است و گویی همچون شخصیت اصلیاش، تعهدی روشنفکرانه برای خود قائل است.