درامانقد-ایده نقد: چرا بعضی از فیلم ها اینقدر برای کسانی که آنها را یک یا چند بار می بینند اهمیت پیدا می کند؟ این میزان احساسات و حتی اتفاق نظر چه دلیلی دارد؟ این جادوی سینما و لحظات ثبت شده روی نوار فیلم که این باور را به شما می دهد که مهم تر از زندگی واقعی هستند ، از کجا می آید؟

بطور اخص  برای فرانسوا تروفو[1] دیالوگ ها از فیلمی به فیلم دیگر، به یکدیگر پاسخ داده و تکمیل کننده همدیگرند. دیالوگها با زنجیره ای پنهانی به هم آمیخته می شوند، و تا انتها به وسیله ی این فیلنامه نویس-دیالوگ نویس و کارگردان، با حساسیت بسیار آشکار، نگاه ملایم، بازیگوش و هیجانی عمیق نسبت به زندگی و احساسات بشری، نوشته و هدایت می شوند.

کلماتی برای تمام زمان ها :

دیالوگ هایی که در فیلم های تروفو به یاد می آوریم می توانند فقط یک کلمه باشند، مانند «صبر کن!» که تقریبا همیشه در لحظه ای شنیده می شود که صحنه ای از یک رابطه ی نزدیک و صمیمی شکل گرفته است. یا همچنین کلماتی از این دست : «شما پرستیدنی هستید…» همانطور که لویی بارها در «پری دریایی می سی سی پی» [2]به زبان آورد. به نظر می رسد که هیچ اهمیتی ندارند . هرچند با شدیدتر نشان دادن صحنه هایی که برای تاکید می آیند، به فیلم ریتم و آهنگ می دهند.

لویی : حتی اگر میخواستم دور باشم نمی توانستم…شما پرستیدنی هستید…

تروفو منبع الهامش را پنهان نمی کند. سال 1959 می گوید:”در چهارصد ضربه[3] همه چیز بر اساس زندگی نامه نبود.ولی در عوض همه چیز درآن فیلم واقعی بود: تمام این حوادث توسط من یا دیگران زندگی شده بود، نکته مهم همین است، این زندگی شدن .”

سال 1980 در آخرین مترو[4] با حضور پرسناژ لوکا اشتاینر[5] ، کارگردان تئاتری که نقش جدیدی را برای همسرش می نویسد، همه چیز درباره دیالوگ ها کاملا واضح است.

لوکا:عالی می شود، می بینی. بدون حضور ادبیات تو را به حرف می آورم، با کلماتی برای تمام زمان ها. خودم را مهمان اصطلاحات تو می کنم، متوجه می شوی؟

ماریون: بله. به خصوص متوجه می شوم که از این لحظه به بعد هر چیزی که می گویم می تواند بر ضد خودم استفاده شود.

برای فرانسوا تروفو «کلمات خوب» جایی ندارند، از این جملات ثبت شده ای که یک راننده تاکسی متفاوت با آدم های عادی، با دستپاچگی، بی درنگ  به زبان می آورد. ن ، خروجی ذهن آنها جملات تقریبا معمولی است.

در «شب آمریکایی»[6] فرانسوا تروفو احاطه اش بر کلمات را با پرسناژ ژولی/پاملا[7] نشان می دهد. ژولی به دلیل یک اتفاق شخصی آشفته است: عاشق شبانه اش به شوهرش تلفن کرده تا به او اخطار کند آزادی زن جوان را به او برگرداند. زن تحت تاثیر احساسات، محرمانه با کارگردان در مورد درماندگی اش سخن می گوید. فردای آن روز کارگردان بدون اینکه بتواند جلوی خودش را بگیرد  او را مجبور می کند تا همان کلمات را  در نقش پاملا خطاب به پدر شوهرش بگوید.

ژولی/ پاملا:حتی اگر چیزی که می گویید واقعیت داشته باشد، من نمی توانم فراموش کنم. من تصمیم ام را گرفته ام ، تنها زندگی خواهم کرد. می دانم که زندگی پست و نفرت انگیز است.

 

لحن(آهنگ) فرانسوا تروفویی  

 

به نظر می آید که تروفو برای استفاده از یک صحنه ی جر و بحث در یک فیلم، آن را در زندگی شخصی اش بازسازی کرده و مورد بررسی قرار می داد.

هرچند فیلم نامه های فیلم هایش تقریبا همیشه با مشارکت نوشته می شد، او همیشه دیالوگ ها را بازآفرینی می کرد و جملات را با ریتمی بخصوص، ترکیبی متفاوت و کلماتی که برایش خاص و متناسب بودند می نوشت. در فیلم های تروفو آهنگ خاصی وجود دارد که به گفتار سریع درخواست شده از بازیگران پیوند خورده و از فیلمی به فیلم دیگر با همان ریتم آهسته ادامه پیدا می کند.

ژان گروو[8] (فیلنامه نویس آن زمان فیلمهایش) اینظور از او می گوید : «او نوشته هایم را با زبان خاص خودش و شیوه ی روایی من را با مال خودش جایگزین می کرد . محتوا همان بود، او بعضی از جملات را نگه می داشت اما تمام پرسوناژها، تروفو را صحبت می کردند، درواقع مثل او حرف میزدند.»

بنابراین دیالوگ ها بارها نوشته می شوند و هرچند به نظر خیلی معمولی می آیند درواقع جهانی هستند. به این ترتیب سابین در عشق فراری[9] کلمات زنی عاشق را به زبان می آورد.

سابین: وقتی از تو پرسیدم :«چه انتظاری از من داری ؟» ، توانایی پاسخ دادن به من را نداشتی. من چیز زیادی از زندگی نمی دانم ، ولی به نظرم می آید دو نفر که همدیگر را دوست دارند باید همه چیز را با هم قسمت کنند، در شکل یک زوج هیچ کدام نباید احساس طرد شدن از سمت آن دیگری را داشته باشند، یا خوب شاید اینطور است که من چیزی از عشق نمی فهمم.»

چیزی که در مورد سینمای تروفو فوق العاده است این است که حتی با داشتن شناخت خوبی از فیلم هایش، بازهم هر کسی نقاط پنهان و سلایق شخصی بسیاری دارد که نسبت به کل اثر ارائه کند. همزمان با هدایت کاترین دنو[10]در «آخرین مترو» بیش از ده سال بعد از پرسناژ ژولی/ ماریون[11] در «پری دریایی می سی سی پی»، در حالیکه کلمات گذشته مانند پژواک به لبان ماریون /هلنا[12] بازگشته اند ،تروفو دو فیلم را به گونه ای مضاعف به هم پیوند می دهد.

ژولی/ ماریون: من آغوشم را به روی عشق باز می کنم، لویی، احساس درد می کنم، لویی. درد دارم. آیا عشق همین است؟ آیا عشق باعث درد می شود؟

لویی:بله باعث درد می شود. تو خیلی زیبایی، وقتی تو را نگاه می کنم رنج می کشم.

ژولی/ماریون: با این وجود دیروز می گفتی که شادت می کند.

لویی:شادمانی است و رنج.

ماریون/هلنا: من آغوشم را به روی عشق باز می کنم، کارل، درد دارم. آیا عشق باعث درد می شود؟

کارل: بله ، عشق باعث درد می شود. تو خیلی زیبایی هلنا، آنقدر زیبا که نگاه کردنت برایم مانند رنج کشیدن است.

ماریون/هلنا: دیروز می گفتید که شادتان می کند.

کارل:شادمانی است و رنج.

بنابراین او این دیالوگ تئاتری را برای لذت دوباره گفته شدن روی صحنه تئاتر آخرین مترو، به روشنی روایت می کند. شاید هم برای برطرف کردن این احساس که از کاترین دنو در پری دریایی می سی سی پی به بهترین شکل ممکن استفاده نکرده بود.

اما در بیشتر مواقع، اگر همان جملات و همان اصطلاحات بازگو می شوند، همه اش کاملا مربوط به کنش شخصیت نویسنده است: مانند هرکسی فرانسوا تروفو زبانی دارد که خاص خودش است و او آن را داوطلبانه به پرسناژهایش قرض می دهد.

به این ترتیب شباهت دیالوگ های «زن خانه ی کناری»[13] و «مردی که زن ها را دوست داشت»[14] شاید از قبل طراحی نشده بود. اما شباهت شرایط چرا : عشاق قدیمی بعد از جدایی که زن تصمیم گیرنده اش بوده یکدیگر را در هتلی ملاقات می کنند. ولی زوج ورا/برتران[15] دیگر فقط در گذشته هستند، در مورد هتل بحث تنها بر سر نشیمن آن است و این تجدید دیدارها فقط به جدایی جدیدی هدایت می شود. زوج برنارد/ماتیلد دوباره گرفتار عشق آتشینی می شوند.

ورا : تو با من مهربان بودی.

برتران: تو هم ، مهربان  بودی. فقط این باقی مانده، دیگر اجازه لمس کردن شما را ندارم.

ماتیلد: تو با من مهربان بودی.

برنارد:  تو هم ، مهربان بودی…صبر کن…صبر کن.

 

پی نویس ها:

برگرفته از سایت wordpress.com ، ARCHIVES TRUFFAUT ، به قلم Sabine Beaufils-Fieves

[1] – François Truffaut

[2] – La Sirène du Mississipi

[3] – Les quatre cents coups

[4] – Le dernier métro

[5] – Lucas Steiner

[6] – La Nuit américaine

[7] – Julie/Paméla

[8] – Jean Gruault

[9] – L’amour en fuite

[10]– Catherine Deneuve

[11] – Julie/Marion

[12] – Marion/Héléna

[13]– La femme d’à côté

[14] -L’homme qui aimait les femmes

[15] -Véra/Bertrand

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید