نگاهی به نمایش «نفر دوم»، نوشته و کار مهین صدری
درامانقد-تئاتر: مواجهه ما با گذشته، هیچگاه شبیه به یک خاطره مکتوبشده و منسجم نیست. کارکرد خاطرات در واقعیت زندگی مثل کتابی نیست که اول و میانه و انتها و مضمون و وحدت موضوعی داشته باشد. خاطرات درون زندگی هرروزه شبیه به ورقپارههایی بیهویت و پراکنده هستند. آنچه از روزها و سالیان بهعنوان خاطره گذشته حضور دارد کوچکتر و خردتر از آن است که بتوان چیزی شبیه به انسجام یا طرح کلی در آن پیدا کرد؛ این توهمی است که داستانها، کتابها و فیلمها به ما میدهند. این توهمی است که ما براساس روایتها میسازیم وگرنه مواجهه شخصی و اصلی ما با گذشته، چیزی جز تکههایی از زخمهای کوچک در لحظاتی کوچک یا خوشیهای خرد در لحظاتی خرد نیست. ما در میان مه و ابهام به واقعیت گذشته مینگریم و این تکههای خرد را برای امنیتبخشیدن و ساختن داستانی که زخمها و درد آنها و خوشیها و علت آنها را توجیه کند معنادار میکنیم.
نمایش «نفر دوم» نوشته و کارگردانی مهین صدری که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر اجرا میشود، برآمده از چنین باوری به تاریخ و گذشته است. باوری شخصی، تکهتکه و خرد و اساسا همین باور است که به نمایش ساختار داده است. ما به واسطه لحظهها و گفتههای خرد و کاملا شخصی که میان وهم، رؤیا، باور و آرزو غوطه میخورند، تکههایی از تاریخ معاصر ایران را میبینیم. نمایش صدری، نمایشی بهشدت زنانه است از جنس حرف و روایت، از جنس جزئیات ذهنی و عاطفی؛ از جنس گفتههایی که از حاشیه شروع میشوند و قفل لحظه را میگشایند و این گشایش ما را وارد رخدادی میکند که آدمها متحمل میشوند.
صحنه نمایش را توریهای بلند و بزرگی تشکیل میدهند که گویی مثل مه بر صحنه پیچیده شدهاند. هر سالی که به واسطه نمایشِ لحظهای، گفتوگویی و گفتاری در نمایش دیده میشود با کنار رفتن بخشی از این توریهای تو در تو آشکار میشود. ما در میان یک خواب قرار گرفتهایم، خوابی که دارد به جلو میرود یا بهتر است بگوییم به عقب بر میگردد تا داستانی نباشد، بلکه به حقیقت لحظه، فارغ از داستان دست پیدا کند، به چیزی که در روح و روان ما از گذشته حقیقتا باقی مانده است. در «نفر دوم» با داستان و شخصیت روبهرو نیستیم، بلکه در لحظه و احساساتی که بر آن حمل میشود قرار میگیریم. این درست مثل این است که از دفتر خاطراتی که شیرازه خود را از دست داده، ورقپارههایی را به شکل یک نمایش روی صحنه ببینیم.
نمایش در روند خود نشانههایی را ایجاد میکند که از هر سال و رخدادی برجسته شدهاند. ما روایت زنان را مفصل میبینیم و در انتها روایت مردان غایب نمایش را گویی تنها با ذکر همان نشانهها از زبان خود صدری که در نمایش نقش مردها را بازی میکند میشنویم. «نفر دوم» جای تفصیل زنان و یک لحظه گذر سالیان بر مردان است. آنچه بر زنان به شکلی طولانی گذشته و سرگذشت را همچون پیازی تو در تو و پر درد و راز در آنها ساخته است، برای مردان نمایش در یک چشم بههم زدن میگذرد و اینجا شاید نویسنده و کارگردان نمایش به کنایه ماندگاری درد و ناتمامیاش در زنان و عمر از دسترفته و تباهشده مردان را از تحولات چند دهه اخیر جامعه ایران روایت میکند. آنچه به لحاظ اجرایی در نمایش و بازیها رخ میدهد چیزی است که به تسامح میتوان آن را «واقعگرایی سبکپردازانه» نامید. ژستی که پیشتر هم در نمایشهای امیررضا کوهستانی و خود صدری دیده بودیم و هدایتگر جنس اجرا و بازیها بوده است. نوعی واقعگرایی و روزمرگی در زبان نمایش در کنار نوعی سبکپردازی در فضایی که در قالب زبان ساخته میشود و در نهایت سبکپردازی در صحنه که بازیهایی کاملا غیرمؤکد را در دل خود جای دادهاند. آنچه بیشتر از واقعیت فاصله میگیرد در این نمایش ذهنیت آدمها، رخدادها و فضای صحنه است و آنچه به واقعیت نزدیک میشود جنس زبان و نوع استفاده از بدن و بیان است. برای مثال آنچه در هر صحنه از نمایش «نفر دوم» اتفاق میافتد با نوعی سکون وهمآلود همراه است، اما نوع گویش و زبانی که این وهم و تغییرات حاد حسی را انتقال میدهد شبهواقعی و بهشدت نامؤکد است. حتی به عمد بازیگران نمایش، خاصه الهام کردا و خود مهین صدری از ایجاد جلوههایی از «بازیگری» که به اجرای آنها نوعی تئاتریکالیته و سبک تزریق کند، پرهیز میکنند و این در نهایت ترکیب پیچیدهای از تاریخ، رؤیا، واقعیت و سبک را روی صحنه ایجاد میکند. ترکیبی که یافتن فرم آن و پذیرشش نیاز به فرصتدادن به نمایش و تحمل ملال تعمدی حاکم بر آن است تا از درونش واقعیت لحظهها شکفته شوند و در نهایت در یک پایانبندی درخشان، نمایش جهان خود را تکمیل کند.
این مطلب 10 دی ماه 96 در روزنامه «آسمان آبی» نیز منتشر شده است.