درامانقد-تئاتر: آرش رادی فرزند اکبر رادی و یکی از اعضای هیئت مدیره «بنیاد اکبر رادی» در آستانه سالمرگ این نمایشنامه نویس، در این نوشته به برخی از سؤتفاهمات و شبهاتی که در پژوهش درباب آثار رادی وجود دارد پرداخته است.
دیدگاه تحلیلی و نقادانه به مقولۀ رادیشناسی انگیزهای شد که در آستانۀ دهمین سالروز درگذشت او در حد توان به برخی شبهات در خصوص آن پاسخ دهم؛ هرچند که مجال بحث چنان گسترده است که کنکاشی همهجانبه میطلبد تا سویههای جامعهشناسانه، روانکاوانه و ریشههای آن بررسی شود. در سالیان اخیر این افاضات و مغلوطات جنبهای فراگیر به خود گرفته است و بیم آن میرود تا در روایات و مکتوبات و حافظۀ تاریخ تئاتر ایران نهادینه شود. تأسفبارتر آنکه بعضی استادان، چنین مجعولاتی را بهطور کلیشهای و دمادَم به بچههای جوانِ دانشکدهها دیکته که نه، حقنه میکنند. اکنون من درباب شماری از این دگرنماییها و کژانگارهها، آگاهیبخشی میکنم؛ به این امید که آبشخور اباطیلی از این دست بخشکد. برای رسایی و شیوایی متن، نخست آلایهها و گزارههای ناروا را موردبهمورد در گیومه میآورم و در پی آن اطلاعات پالوده و پیراسته را ذکر میکنم.
- «رادی از دهۀ 1340 به نوشتن پرداخت». رادی از 1334 به نویسندگی روی آورد و اولین داستان کوتاه وی با نام «موشِ مُرده» در روزنامۀ کیهان سال 1335 چاپ و منتشر شد. او از 1338 بیشتر وقت خود را به نمایشنامهنویسی اختصاص داد.
- «رادی نمایشنامهنویسی بومنهاد است و اغلب آثارش در اقلیم گیلان روی میدهد». کمتر از یکسوم نمایشنامههای رادی (روزنۀ آبی، افول، مرگ در پاییز، صیادان، در مه بخوان، پلکان و ملودی شهر بارانی) در جغرافیای گیلان میگذرد و بقیۀ آثارش (از پشت شیشهها، ارثیۀ ایرانی، لبخند باشکوه آقای گیل، هاملت با سالاد فصل، منجی در صبح نمناک، آهسته با گل سرخ، شب روی سنگفرش خیس، تانگوی تخممرغ داغ، آمیزقلمدون، باغ شبنمای ما، پایینْ گذر سقاخانه، خانمچه و مهتابی، شببخیر جناب کُنت، کاکتوس و آهنگهای شکلاتی) در تهران یا لامکان رخ میدهد.
- «رادی را باید صرفاً نمایشنامهنویس انگاشت». رادی در حوزۀ داستان هم قلمزنی کرد (مجموعه داستان جاده)، علاوهبر آن در زمینۀ نامهنگاریِ ادبی نیز ید طولایی داشت. («نامههای همشهری» و نیز 73 نامه به ناموران عرصۀ اندیشه که در کتاب دیگری با عنوان «نامههای اکبر رادی» ارائه شده است). مقالات و نقدهای ادبی، اجتماعی، فرهنگی، هنری هم از نوشتار وی بینصیب نماند (دستی از دور، بشنو از نی/ مکالمات، انسان ریخته). همچنین پژوهشهایی درخصوص آخوندزاده، هدایت و سَبک نمایشیِ بقالبازی درحضور انجام داد.
- «درونمایۀ اغلب آثار رادی تنگدستی و بیعدالتی است». مضمون تمامیِ نمایشنامههای رادی، ستایشِ شرافت انسانی و شایستهسالاری است.
- «رادی همچون اغلب روشنفکرانْ چپ بود». رادی تنها به وِجدان و عدالت (بهمعنای شایستهسالاری و نه برابری) باور داشت و حتی در هنگامۀ جولان احزاب چپ هم تمایلی به آنها نداشت و بهتبَع این رویکرد، زمان و انرژی بیشتری به کارش اختصاص داد.
- «کودتای 28 مرداد سال 1332 مهمترین تأثیر را بر نمایشنامهنویسیِ رادی برجای نهاد». ورشکستگی پدر و مهاجرت به پایتخت در آستانۀ نوجوانی و افول چشمگیر در آسایش خانواده و سپس تحصیل در دبیرستان فرنگیِ رازی و مواجهه با ناسازگاریها و جایگشت معیارها، بیشترین تأثیر را بر نویسندگی او بر جای گذارد.
- «کارگردانان نمایشنامههای رادی، اجازۀ کوچکترین تغییری در اجرای آثار وی نداشتند». رادی هرگونه خلاقیت و نوآوری را که به بهبود اجرا میانجامید لازم، بلکه ضروری میانگاشت، ولی از تغییراتی که جنبۀ باری به هر جهت داشت، رویگردان بود و از اینکه کارگردانی – بهناگاه – وی را در عملِ انجامشده قرار دهد، سخت آزرده میشد.
- «بارزترین وَجه آثار رادی، زبان است». حالوهوای ویژه، ریتم، شمایلشناسی، چالش هویت و روانکاوی شخصیتها به اندازۀ زبان در آثار رادی اهمیت دارد.
- «بیشتر نمایشنامههای رادی به سبب طولانی بودن، برای اجرا در عصر حاضر نامناسب هستند». با دستیابی به سازوکارها و ابزارهای جدیدی مثل شبکۀ نمایش خانگی، کتابِ گویا، نشستهای نمایشنامه خوانی، تلویزیونِ تعاملی و… کمیت کلان هر یک از آثار رادی را باید امتیازی در کنار کیفیت آن درنظر گرفت. ضمن آنکه رادی شش نمایشنامۀ تکپردهای هم نگاشته است: محاق، مسافران، مرگ در پاییز، شببخیر جناب کُنت، کاکتوس و آهنگهای شکلاتی. وانگهی وظیفۀ کارگردان یا دراماتورژ است که با اندیشمندی و دقت، نمایشنامه را – به فراخور زمان و مکان – فرآوری و بازخوانی کند و یا مورد اقتباس قرار دهد یا کلاژی از آنها پدید آورد؛ چنانکه درمورد شکسپیر یا چخوف انجام دادهاند و شده است؛ باشد که درمورد رادی هم بشود».
- «در بنیاد رادی نهضتی راه افتاده که تکتک آثار رادی را بردارند و مطابق سلیقۀ خود دگرگون کنند». نه نهضتی در کار بوده، نه کارگروهی که در این راستا بسیج شده باشند. فقط درخصوص نمایشنامۀ «مُنجی در صبح نمناک» تجربۀ تلخیص انجام گرفته تا برای آن کارگردانِ مفروضِ علاقهمندی که به دلیل گرفتاری یا تنبلی قادر به بَرازش متنْ متناسب با معیار اجرای امروز نیست، رهیافتی پدید آید. نسخۀ اصلی نمایشنامه هم در دسترس است و کسی در صدد نسخ و نابودی آن نبوده و نیست.
- «نمایشنامههای رادی پُرگویی دارند». رادی بر این باور بود که شالودۀ نمایشنامه، شخصیت است و شخصیت، بیش از هر مؤلفۀ دیگری، در سخن ظهور و بُروز مییابد، لذا صحنۀ بیگفتوگو، نهایتاً به جستوخیز و تقلاهایی از قُماش لالبازی، سیرک، شو، آتراکسیون، ورزشهای باستانی، نرمشهای گروهی، پایکوبی، دستافشانی، دلقکبازی، هیپنوتیزم، شیرینکاری، شعبده، نمایشوارههای هُتِلی و هجویاتی منجر میشود که ارتباطی به هنر گرانقدر تئاتر ندارد و بیشتر موردِ اقبال یقنعلی بقال یا شیخ پشمالدین کشکولی است و البته بابِطبع برخی اساتید زنگزده و خشکمغز و محافظهکار هم. به باور رادی شیرازه و قلب و مغز تئاتر، همانا نمایشنامه است و تلاش برای نادیدهگرفتن یا خفیف جلوهدادن آن، یا از سر جهل است یا خُبث و با هدف اندیشهزدایی.
- «همۀ نمایشنامههای رادی واقعگرایانه است». آثار رادی یا از اساس غیررآلیستی است؛ نظیر «هاملت با سالاد فصل» یا نشانههایی از واقعیتگریزی در آنها یافت میشود. برای مثال: پَرش زمانی، چهرهپردازیِ درلحظه یا استفاده از ماسک در نمایشنامۀ «از پشت شیشهها»، سَیَلان ذهن و ترکیب شخصیتها در نمایشنامۀ «خانمچه و مهتابی» نمادگرایی و فانتزیِ تنیده در بافت نمایشنامۀ «هاملت با سالاد فصل»، وحدت و امتزاج شخصیتهای میرحسین، اسکندر، سلیمان و یحیی در نمایشنامۀ «پلکان»، کابوسوارگی و هیجاننمایی در «شب بخیر جناب کُنت»، فراواقعگرایی در رویای «آمیزقلمدون»، بازگشت به گذشته و گفتوشنود کاراکترها از دو بُرهه زمانی در «شب روس سنگفرش خیس» و همچنین نمایشنامۀ «کاکتوس». گذشته از اینها به نظر میرسد در اطلاق ویژگی مزبور به آثار رادی (و در منظری کلیتر به هر نمایشنامه از هر نویسندهای) نوعی مغالطۀ زرد، دارد جیغ بنفش میکِشد؛ بدینمعنا که گویی رآلیستیبودن نوعی کسر شأن و مایۀ سرافکندگی است؛ حالآنکه عمدۀ برجستهترین نمایشنامههای دنیا از دیرباز تا حالا در لوای رآلیسم نوشته شده است.
- «اجرای همۀ آثار رادی بهوسیلۀ هادی مرزبان انگیزۀ دیگران را برای بهصحنهبردن نمایشنامههای وی فروکاسته است. ضمن آنکه بنیاد رادی همچون سدی سهمگین دربرابر کارگردانان دیگر و بهخصوص جوانترها کارشکنی میکند». آقای مرزبان تمام آثار رادی را اجرا نکردهاند. روزنۀ آبی، از پشت شیشهها، مرگ در پائیز، ارثیۀ ایرانی، صیادان، در مه بخوان، شب بهخیر جناب کُنت، کاکتوس، آهنگهای شکلاتی و منجی در صبح نمناک نمایشنامههایی هستند که تاکنون ازسوی ایشان به صحنه نرفته است. ضمناً در دهۀ اخیر کارگردانان دیگری نیز آثار رادی را در رسانهها و قالبهای مختلف اجرا کردهاند؛ از دکتر صدرالدین شجره، دکتر مسعود دلخواه، علی عمرانی و میکائیل شهرستانی بگیرید تا ایوب آقاخانی، رضا میرمعنوی، علیرضا پارسی، حسن معجونی، فریدون محرابی و نیز محمدمسعود طیبی، امیرحسین گلشنی، حامد آقایی، حسن پورصیفی، امیر حجازی، روزبه قیاثی، مژده ساعی، محمد پرتوافکن و دکتر فرزاد تقیلر. در پایان لازم به یادآوری میدانم که برای بنیاد اکبر رادی، اتفاقی پسندیدهتر و خجستهتر از اجرای باشکوه و درخور آثار رادی توسط جوانان متصور نیست و در این عرصه از هیچ حمایتی در حد بضاعت خود فروگذار نمیکند.