نگاهی به نمایش «بیست متری»، نوشتۀ کهبد تاراج و کارگردانی رضا بهرامی
درامانقد-تئاتر: رضا بهرامی کارگردان جوانی که پیش از این هم چند تجربۀ اجرای تئاتر را داشته است، در ادامهی فعالیت های هنری اش این بار در جشنوارۀ تئاتر شهر، مضمونی شهری! را برگزیده و آن را بستر درام خود قرارداده است. اعضای گروهش (گروه تئاتر نزدیک) ترجیح میدهند برای به تثبیت رساندن و حفظ انسجام گروه، از متون اعضای گروه استفاده کنند و به همین دلیل تصمیم گرفته اند با نمایشنامه ی «بیست متری» نوشتۀ کهبد تاراج در بخش مسابقۀ ششمین جشنواره تئاتر شهر حضور یابند. سیاست جشنواره تئاتر شهر هم بر این است که در آثار، به مباحث شهری توجه شود و این نمایشنامه در محله جوادیه تهران اتفاق میافتد و موضوع شهری! دارد. نمایش درباره محله بیست متری جوادیه است که در آن چهار روایت از چهار نفر از اعضای این محله روایت میشود. افرادی که در سال های دهه شصت گم شدهاند و اکنون از جهانی دیگر با ما سخن می گویند. هر کدام، در اپیزودهای جداگانه، چون روح در محله خود پرسه میزنند و خودشان را تعریف می کنند؛ اما موضوع، بسیار جالب تر و فراگیرتر از خلاصه داستانی است که در بروشور آمده است و در واقع نمایش بکر و خلاقانهای را شاهدیم.
نمایش «بیست متری»، به هیچ وجه شروع جذابی ندارد. در اپیزود نخست، نه به لحاظ متن و نه به لحاظ اجرا و بازی بازیگر، هیچ برجستگی خاصی وجود ندارد. شهرام تاکسی، صرفن یک تک گویی دارد که هیچ دریافتی به مخاطب نمی دهد. از اپیزود دوم و در تک گویی های دیگر اما لایه های زیرمتن به تدریج ظاهر می شوند و هر چه به پایان نزدیک می شویم، بیشتر نمود می یابند. در ارجاعهایی که آدمهای نمایش به گذشته دارند، بخشی از تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی معاصر کشورمان مرور می شود. این ارجاعها رویکردی در نقد اجتماعی و سیاسی هم به همراه دارند که در لایه های اثر پیدا و پنهان است و در نهایت، قضاوت را به مخاطب وا می گذارند. نمایش، به طور ناخوآگاه مقیاسی به مخاطب می دهد که با آن دست به قضاوت درباره ی کلیت موضوع میزند.
اما چیزی که باعث می شود از دیدن نمایش ذوق زده شویم این است که اجرا، به مرحله ای از پختگی رسیده که بتواند بسیار روان و بی لکنت و به زیبایی در پرده سخن بگوید و ماجراهایی را که در متن اثر نیست، با تماشاگر درمیان گذارد. به دیگر سخن، تماشاگر در هنگام اجرا می تواند خطوط نانوشته بین سطور را بخواند و از درک مفاهیم شاید گاه ممیزی آن، سرشار شود. این امکان، منحصر به هنر است و هیچ مقول های در این جهان به اندازه هنر نمی تواند از ناگفته هایی بگوید که باید جایی گفته شوند و متأسفانه گفته نمی شوند. به هرحال، تجربههای نو همیشه در هنر، به ویژه در تئاتر مخاطره آمیز بوده اند و برای انجام چنین تجربههایی، همیشه افرادی باید گام نخست را با ایدههای جذاب و خلاقانهشان بردارند تا راه برای آیندگان باز شود. با این تعریف، نمایش «بیست متری» از نمایشهای موفق جشنواره است.
نمایش تنها متکی به بازی بازیگران و متن است و از عناصر دیگر مثل طراحی صحنه یا طراحی نور خاص خبری نیست. البته کارگردانی در نمایش دیده میشود و به طور مثال، میزانسنهای خوبی وجود دارند که پویایی صحنه را بیشتر کرده و تماشاگر را به دنبال قصه می کشاند. اما ارتباط معنایی این چهار اپیزود با هم و روابط آدمهایی که بسیار با هم مرتبط اند و از یک مفهوم سخن می گویند، می بایست به گونه ای در ظواهر بصری هم دیده شود. یعنی به گونه ای اپیزودها در هم حضور یابند و درهم تنیدگی این روابط و تأثیری را که بر ما دارند، به نمایش گذارند.
نمایش «بیست متری»، شخصیت پردازی را به خوبی رعایت کرده و میشناسد. آدمهای خاکستری دارد که همه شناسنامه دارند. شخصیت یک عاشق سینما، یک دختر طرفدار شعر و ادبیات، یک راننده و یک مداح و ویژگیهای هریک فرسنگ ها از تیپ سازی و کلیشه های رایج فاصله می گیرند. شخصیتهایی واقعی که در زندگیشان معترض اند. از تجربه ها و حسرتهای خود برای ما می گویند. و نگاهی روراست به زندگی ما دارند. به روابط میان آدم ها تلنگر میزنند و در حوزه های فرهنگ و اجتماع، حرف برای گفتن دارند … .
انتخاب موسیقیها، ترانهها و دکلمه اشعار، در نمایش بسیار هوشمندانه و متناسب با فضای اثر و شخصیتهاست که بسیار برای مخاطب آشنا و خوشایند است. همچنین است بازیهای خوب بازیگران که در طول اجرای یکساعته نمایش تماشاگر را با خود همراه می کند.
در واقع «بیست متری» نمایش مستندی از تقابل سنت و مدرنیته و واقعیتهای جاری جامعه درحال گذار ماست. جامعه ای که به سرعت در حال تغییر است. آینه ای در مقابل ما و طنز تلخ و سیاه زمانه است که در مواجهه با آن با چهرۀ حقیقی خود و جامعهمان روبهرو میشویم.