نگاهی به نمایش «ما تا ابد در قطب می مانیم» به کارگردانی رحیم نوروزی
درامانقد-تئاتر: رحیم نوروزی، کارگردان نمایش «ما تا ابد در قطب میمانیم» که در کافه تریای چهارسوی تئاترشهر اجرا میشود، در پایان اجرای خود از تماشاگران اندک نمایش برای انتخاب این نمایشِ (به گفته خودش) مهجور تشکر میکند. این گلایه در حالی است که نمایش او اساسا نه به سبب شهرت کارگردانش و نه به دلیل نویسندهای که آثار او را دستمایه تئاترش قرار داده است، نباید اثری مهجور باشد. قطعا علت مهجور بودن نمایش «ما تا ابد در قطب میمانیم» خود نوروزی، بازیگری مشهور و متفاوت در تئاتر ایران، یا هاروکی موراکامی، از اصلیترین مدعیان دریافت جایزه نوبل ادبیات و یکی از محبوبترین نویسندگان جهانی در ایران، نیز نمیتواند باشد. نوروزی جسورانه تلاش کرده آثار موراکامی را وارد فضای اجرایی و تئاتریِ بدیعی کند. البته این بداعت و جسارت برای کسانی که تجربیات پیشین نوروزی را در کارگردانی دیدهاند و در جنس بازیگری و شکل اجرای نقش او تأمل کردهاند، تعجبآور نیست. با همه اینها مسئله این است که نمایش نوروزی نتوانسته آن فضایی را که لابهلای ایدههای کارگردانی او میتوان دید عینیت بخشد.
نمایش «ما تا ابد در قطب میمانیم» اثری مهجور است؛ چراکه داستانهایی از یکی از محبوبترین نویسندگان زنده دنیا را اجرا کرده است، بدون اینکه عناصر بیانی آن را برای تماشاگر قابل فهم کند و ترجمهای ساده و همهفهم از این آثار روی صحنه تئاتر ارائه دهد. نمایش نوروزی گنگ است و این گنگی حاصل ابهامی است که در ایدههای سورئالیستی او نهفته است. نه گنگی و نه ابهام هیچکدام الزاما بد نیستند، بلکه تمهیداتی هنری هستند که میتوانند بر ابعاد پیچیده زیباییشناسانه و جذابیتهای نمایش بهشدت بیفزایند، اما در هر حال باید در نظر گرفت که ابهام میتواند به مهجور ماندن یک نمایش منجر شود. اما مهجور ماندن نمایش نوروزی دلایل دیگری نیز دارد.
اینکه این نمایش نمیتواند جاذبه لازم را پیدا کند بیش از هر چیزی حاصل انتخاب اشتباه نوروزی در مکان اجراست. نوروزی به خیال اینکه بخش عمدهای از نمایش در یک رستوران میگذرد، اجرای خود را به فضای کافه تریا برده است، غافل از اینکه این مکان، به سبب نبود اندازه درست و وجود حشوها و زوائد، به ایدههای کارگردانی او و از همه مهمتر فضاسازی متفاوت نمایش ضربه زده است. صحنه عریض و بیدروپیکر و سرمای حاکم بر آن سوتوکوری کافه تریای چهارسوی تئاترشهر اساسا اجازه نمیدهد یخ نمایش باز شود؛ نمایشی مبتنی بر فضای صوتی و همچنین تکنیکهای بصری و میزانسنهای پیچیده در میان کافهای که در حقیقت سالن انتظار است، به نمایشی با این شدت از ابهام و پیچیدگی بیانی آسیب وارد کرده است. حقیقت این است که نوروزی نمیتواند از همان ابتدا مخاطب را وارد فضای نمایش خود کند. نمایش نوروزی نمایشی نیست که تماشاگر را بتواند دور از خود نگه دارد. مخاطب باید برای ارتباط با چنین نمایشی در فضای اجرا قرار گیرد تا با آن همدل شود، اما اینک چون نمایش ناآشنای او برای نزدیکشدن به مخاطب تلاشی نمیکند، به اجرایی کامل از تجربهای عینیتیافته که مخاطب را در تازههایش شریک کند تبدیل نمیشود.
از جذابترین نکات نمایش نوروزی عنصر صداست که باز هم به دلیل مکان اجرا حیف شده است. نوروزی تلاش کرده فضای سورئالیستی و درعینحال هراسناک نمایش خود را در صدا پررنگ کند؛ شخصیتی که خود نقش آن را بازی میکند، یک صداست؛ تنها مردی که با زنهای نمایش ارتباط برقرار میکند، اما در حقیقت نبودنش او را مبهم و آغشته به ذهنیت و فراواقعیت میکند و لذا ابعادی پیچیده و جالب به آن میبخشد. از سوی دیگر فضای صوتی ساخته رضا قانعی ایدهای است که بخش مهمی از بدنه اجرا را مال خود کرده. نوروزی در ساحت تصویر کوشیده از نظر بصری نمایشش را به نمایشهای سنتی ژاپنی نزدیک کند. او هم در گریم و هم در طراحی لباس و صحنه و از آنها مهمتر حرکت و بازی بازیگران تلاش کرده از مایههای نمایشهای ژاپنی و زیباییشناسی بصری هنر ژاپنی کلیتی یکپارچه به اجرای خود ببخشد. با همه این محاسن باید نمایش «ما تا ابد در قطب میمانیم» را اثری اجرانشده فرض کنیم و در انتظار انتقال احتمالی آن از سالن انتظار به سالن تئاتر بمانیم.
این مطلب امروز 23 آذرماه در روزنامه «آسمان آبی» نیز منتشر شده است.