آنچه باید درباره«داستان یک روح» ساخته دیوید لاوری بدانید:
دراما نقد- سینما: فیلم درام و فراطبیعی«داستان یک روح» نخستین بار در جشنواره ساندنس 2017 رونمایی و ماه ژوئیه به نمایش عمومی درآمد.
سومین فیلم دیوید لاوری در مقام کارگردان یکی از فیلمهای کمهزینه و محبوب منتقدان(با توجه به آمارها) است.«داستان یک روح» با بودجه صدهزار دلاری، فروش یک میلیون و هشتصدهزاردلاری داشته که با توجه به بودجه سوددهی خالص بوده است.
لاوری پس از گذراندن مراحل پس از تولید «اژدهای پیت» میخواست فیلمبرداری «داستان یک روح» را آغاز نماید. پیشتر لاوری به سایت کامینگ سون اعلام کرده بود که میخواهد فیلمی با شخصیت مردی در لباس روح بسازد. زمانی که لاوری و همسرش درباره اسباب کشی به شهر تگزاس جرو بحث نمودند نطفه داستان بسته شد. دیوید لاوری نوشتن فیلمنامه را بهار سال 2016 آغاز و نوامبر 2016 تولید «داستان یک روح» را اعلام کرد. او برای نقشهای اصلی کیسی افلک و رونی مارا را برگزید. پیشتر در نخستین تجربه فیلمسازی لاوری «آنها بیگناه نیستند» کیسی افلک و رونی مارا نقشهای اصلی را برعهده داشتند. «داستان یک روح» سومین تجربه کارگردانی لاوری است. درچهل و سومین دوره جشنواره فیلم دوویل «داستان یک روح» سه جایزه گرفت:جایزه منتقدان،جایزه ویژه هیات داوران و جایزه رازگشایی.
داستان یک روح/ A Ghost Story
نویسنده و کارگردان:دیوید لاوری، مدیر فیلمبرداری: اندرو درُز پالمرو، تدوین:دیوید لاوری، موسیقی: دانیل هارت، بازیگران: کیسی افلک(سی)، رونی مارا(ام)،سونیا ایسودو(ماریا)، راب زابرسکی(مرد پیشرو)،لیز فرانکی(لیندا) و… محصول 2017 آمریکا، مدت:92 دقیقه، پخش:کمپانی A24.
خلاصه داستان:«سی» موسیقیدانی پرتلاش اما ناموفق است که همراه همسرش«ام» در خانه کوچکی در منطقه فورت ورث شهر دالاس زندگی میکنند. شبی صدای مهیب بنگ از پیانوی خانه میآید، اما نمیتوانند منشا صدا را پیدا کنند. چند وقت بعد«سی» در تصادف اتومبیل کشته میشود. در سردخانه روح «سی» بیدار میشود در حالی که ملحفه ای سفید دارای دو سوراخ برای چشمانش او را پوشانده است. «سی» بیهدف در بیمارستان این سو و آن سو میرود، هیچکس توانایی دیدن اش را ندارد، در انتهای راهرو دری را با نوری درخشان میبیند و از در عبور میکند. «سی» به خانه بر میگردد،همسرش را در حال سوگواری میبیند. روزها و هفتهها همسرش را زیرنظر دارد این روزها و هفته ها همچون ثانیه ی هایی بر روح «سی» میگذرند. «سی» روح دیگری را در خانه میبیند. روح بی کلام به «سی» تفهیم میکند که در انتظار کسی است اما چه کسی؟ نمیداند. شبی «ام» با همراه جدید زندگی به خانه میآید. «سی» که خشمگین شده لامپ های خانه را روشن و خاموش میکند؛کتابها را از قفسه ها پایین میریزد. صفحه و بخشی از کتابی را باز میکند تا «ام» را آشفته نماید. چند وقت بعد«ام» ترانه ای را گوش میدهد که «سی» زمان حیاتش برای او ساخته بود. سرانجام «ام» تصمیم میگیرد از این خانه اسباب کشی کند، اما پیش از ترک خانه یادداشتی را در شیار دیوار قرار میدهد و روح «سی» را ترک میکند.
کمی بعد مادری تنها همراه با دختر و پسرش ساکن خانه میشود. روح «سی» در خانه میگردد و شاهد فعالیت های خانواده جدید در خانه است. شبی «سی» حضور خود را با رفتن داخل کمد اتاق بچه ها و باز کردن در کمد به آنها اعلام میکند. باوجودی که دختر نمیتواند روح «سی» را ببیند اما پسر میبیند. شبی روح «سی» غمگین از تنهایی و آشفته حال بشقابها را از قفسه ها زمین میریزد و میشکند و چراغهای خانه را خاموش و روشن میکند. خانواده میترسند و آنها نیز از خانه میروند. ساکنین جدیدی به خانه میآیند، آنها نیز پس از مدتی خانه را تخلیه میکنند. خانه بی سکنه مانده است. روح «سی»تلاش میکند تا یادداشت «ام» را از داخل دیوار بیرون بیاورد. بولدورزی میخواهد خانه و خانه کناری را خراب کند. در حالی که روح ساکن خانه بغلی و «سی» روی ویرانه های خانه ها نشسته اند روح خانه بغلی میگوید نمی داند منتظر چه کسی است که قرار است بیایید بنابراین روح ناپدید می شود و جامه سپیدش روی زمین می افتد. روح «سی» شاهد ساختن آسمانخراشی بر ویرانه های خانه است. او روی بام این آسمانخراش قدم می زند و کلان شهری پهن آور و آیندهگرایانه را می بیند و از بام خودش را به زمین پرتاب میکند.
پس از به هوش آمدن خودش را میان ساکنان قرن نوزدهمی می بیند که کمپ زده اند. دختر جوانی را میان آنها می بیند که یادداشتی را نوشته و زیر تخته سنگ قرار میدهد. صدای بومیان آمریکا را از دور می شنود وقتی سر میچرخاند می بیند همه کسانی که کمپ زده بودند سلاخی شده اند. دختر نیز کشته شده است. روح «سی» سالها انتظار می کشد تا دوباره به خانه قبلی خود بازگردد، جایی که خانه «ام» و «سی» در زمان حیاتش بود. او تمام روابط میان خود و «ام» را میبینید. شبی روح «سی» روی پیانوی خانه نشسته بود که صدای بنگی را ایجاد میکند. همان صدایی که زمان زنده بودن در خانه شنید. روح «سی»می بیند «ام» خانه را ترک میکند به سراغ یادداشت می رود، کاغذ را باز می کند و می خواند. روح سی نیز ناپدید میشود و جامه سفید بر زمین میافتد.
واکنش منتقدان:
«داستان یک روح» از جمله فیلمهای کمهزینه و موفق شش ماه نخست سال است. در سایت راتن تومیتوز 92درصد از 193 نقد مثبت ارزیابی و امتیاز میانگین 7.9از 10 به فیلم اعطا شده است. سایت متاکریتیک براساس 46 نقد منتشر شده امتیاز 84 از 100 را به فیلم داده و به «ستایش جهانی» فیلم اشاره کرده است. در ادامه بخشهایی از نظر منتقدان را مرور میکنیم:
جاستین چانگ(لس آنجلس تایمز): داستانی ساده و پراسترس از عشق و فقدان که پنجرهای را به ابدیت میگشاید. در سکانسی خیرهکننده که در یک برداشت رونی مارا با استرس یک «پای» کامل را میخورد، تراژدی اینگمار برگمانی وشوخی از نوع بلا تاری در هم میآمیزد. (امتیاز 100از 100 براساس سایت متاکریتیک)
ای.اُ. اسکات(نیویورک تایمز): «داستان یک روح» پرتعلیق، به تلخی مفرح و در لحظاتی به طور سوزناکی احساساتی است.(100از100)
نوئل موری(د پلی لیست): «داستان یک روح» ساختار و ریتم موزیکال دارد، دیوید لوری درباره یک موضوع، یک لوکیشن و شخصیتهای یکسان داستان را تکرار میکند. ماحصل میتواند شاعرانه و شورانگیز یا ناتورالیستی و مینیمالیستی باشد؛ اما در هر دو مورد «داستان یک روح» بینهایت مسحورکننده و دارای کیفیتی قابل قبول است که بینهایت جذابیت دارد.(91 از 100)
دیوید رونی(هالیوود ریپرتر):حس گذر زمان هیپنوتیسم کننده است، وهرچه تصویر یک روح زخم خورده و ناظر،ناتوان در برقراری ارتباط یا بیان احساسات را مدت بیشتری تماشا میکنیم زیباتر و سهمگینتر میشود.(90 از 100)
پیتر تراورس(رولینگ استون):«داستان یک روح» تجربهای شاعرانه و ژرف است که نمیخواهید از دست بدهید.(88 از 100)
پیتر دبروگ(ورایتی): باوجودی که شیوه فعلی دیوید لاوری در ارایه ماجرا شاید ترسناک نباشد؛ اما یقینا تماشاگرانی را دلمشغول میکند که با این تجربه همراه میشوند.(80 از 100)
دیوید ادلستین(نیویورک مگزین):حتی در عصبیترین لحظات فیلم ، یک ویژگی دوست داشتنی درباره «یک داستان روح» وجود دارد.(70 از 100)
مارجری بومگارتن(اوستین کرانیکل): به نظر میآید«داستان یک روح» بیشتر شبیه یک تمرین خلاقانه است تا دارای ساختار روایی کاملی باشد.»(67 از 100)
واقعا فیلم تاثیر گذار و شاعرانه ای بود. نسل امروز حوصله دیدن زیبایی و سکوت رو ندارن بنابراین خیلیها که سطحی تر به موضوع فیلم نگاه می کنند گاها از فیلم خوششان نمی یاد. فیلم مثل ترانه های سیاوش قمیشی هست.باید حست مثل شاعر باشه تا شعر و درک کنی.