درباره نمایش «خانه عروسک» به کارگردانی سعید حشمتی
درامانقد-تئاتر: این روزها مباحث مربوط به اقتباس از اثر ادبی نقل محافل ادبی و هنری است. با رشد تئاترها به واسطه گشایش سالنهای خصوصی، اقتباسهای دراماتیک نیز جلوه بیشتری یافته است. نویسندگان و کارگردانان به فراخور حال و اندیشه خود، به سراغ متون یا رویدادها رفته تا از دل آنها، داستانی دراماتیک روایت کنند. در چنین شرایطی انتخاب متون بزرگ و ثابتشده ادبیات دراماتیک و تغییر دادن آن به نفع اجرا، به یکی از روشهای ثابت تئاتر در ایران بدل شده است.
عموماً این روش بر متون ویلیام شکسپیر نمود بیشتری دارد. در سالهای اخیر نسخههای متفاوتی از هملت و مکبث در تهران روی صحنه رفته است که هر یک به واسطه مولفزدگی کارگردانانش، واجد طراحی مختص به خود بوده است و شاید مهمترین اشتراکشان تلاش برای متفاوت بودن نسبت به نسخههای پیشین بوده است.
در تماشاخانه باران این روزها نمایش «خانه عروسک» به کارگردانی سعید حشمتی روی صحنه رفته است که نمیتوان آن را اقتباسی نعل به نعل از متن هنریک ایبسن دانست. داستان نورا، دختر لوس و ولخرج که در جریان قرض 5هزار کرون و جعل امضای پدرش به چنان پختگی دست مییابد که شوهرش را ترک کند و مبدل به زنی محکم شود، در اجرای کنونی به واسطه شکل اقتباس، به گونهای روایت میشود که شاکله اثرگذار متن ایبسن دستخوش دگرگونی شده است.
در متن هنریک ایبسن ترتیب روایت در پرده بدین نحو است که نورا، قهرمان درام با کنش ولخرجی وارد صحنه میشود. در آستانه کریسمس او به شدت شاد و سرخوش است و در مدت زمانی نیم ساعته شادی او با حضور شخصیتهای متعدد پررنگ میشود. در این گذرگاه بخشی از پرده با حضور سه تا چهار شخصیت دنبال میشود تا آنکه در پایان پرده نخست کروگستاد وارد میشود. همه چیز تغییر میکند و نورای سرخوش و شاد نمایش مبدل به زنی میشود که ترس و واهمه بر او مستولی شده است.
حشمتی با دراماتورژی مهدی حسینی اقدام به دگرگونی روایت کرده است. او داستان را از انتها آغاز میکند. نورای شاد از در وارد میشود، درخت کاج کریسمس را روی زمین میگذارد و بلافاصله کروگستاد بدذات در آستانه در ظاهر میشود. کروگستاد داستان جعل امضای نورا را لو میدهد و نورا تا پایان آن زنی است که تازه در پرده دوم تجربه میشود.
پرسشی که مطرح میشود آن است که چرا باید ترتیب یک رویداد در نمایش دستخوش دگرگونی شود و اثر این دگرگونی چه بوده است؟ پاسخ کمی مبهم است و باید آن را در برخورد خود با اثر حشمتی سنجید. در خواندن متن ایبسن آنچه درک میشود سیر تحول یک شخصیت است. شخصیتی که به ولخرجی و الکی خوش بودن شهره است. ایبسن یک پرده از نمایشنامه خود را صرف آن میکند تا قرض گرفتن 5هزار کرون توسط نورا را بزرگ جلوه دهد. نشان میدهد چرا قرض گرفتن پول توسط یک زن مذموم است. تصویری از نروژ مردسالار را نشانمان میدهد.
در عوض حشمتی فرض را برآن گرفته است که ما همه نورا را سریع درک میکنیم. او همچون تمهید فیلمسازی هیچکاک مخاطب را یک قدم از شخصیت پیش میاندازد. اگرچه در تمام صحنهها – به جز مواجهه کروگستاد و توروالد – عملاً نورا حی و حاضر است و در آن ده دقیقه فقدانش هم همه چیز را میشنود. با این حال شیوه حشمتی به نوعی ایجاد تعلیق میکند. اکنون مخاطب در پردههای آتی منتظر است بداند چه بلایی سر نورا میآید. یا از همان ابتدا در یک همذاتپنداری از نورا میخواهد به شوهرش همه چیز را بگوید.
رویه حشمتی زمانی حاد میشود که او پایان را هم عوض میکند. در نسخه حشمتی نورا ساکی که به نظر مخاطب آشنا به متن، ساک خروج نورا از خانه است را تا آستانه در برده و در نهایت شوهرش را از خانه بیرون میکند. در واقع در دراماتورژی رویهای افراطی نسبت به برداشتهای فمنیستی از «خانه عروسک» پی میگیرند. در متن اصلی این نورا است که خانه را ترک میکند.
حال باید پرسید آیا حشمتی موفق به خلق اجرایی با تعلیق شده است و پاسخ به زعم نگارنده خیر است. شکل اجرا چنین فرصتی نمیدهد. نمایش ضرباهنگ کندی دارد و اصولاً بازیگران تند و تیز بر صحنه نمایان نمیشوند به جز شخصیتهای نورا و کروگستاد که وجوه پلیسی دوئلهایشان به آنان کمک میکند روی صحنه پرانرژی ظاهر شوند، الباقی ماجرا با اندکی رخوت پی گرفته میشود. لحن بازیگران گاهی چنان فرومیافتد که به نظر میرسد هدف نشان دادن سرمای آرام کننده نروژ است تا سرخوشی نورای ولخرج.
با این حال «خانه عروسک» توسط یک گروه آماتور اجرا شده و قرار نیست یادآور «خانه عروسک»های کلاسیک تئاتر ایران باشد. این یک آزمون و خطا برای گروه این اجراست که با دگرگونی در روایت یک متن، شاید قصد آزمودن چیزی را داشته باشند؛ اما این آزمودنها در دوره حزماندیش کنونی تلفات مالی و روحی بسیار دارد و خواهد داشت.