درامانقد-سینما: خیلی‌ها در سراسر جهان فرصت تماشای اولین فیلم بلند تری ادوارد شولتس با عنوان «کریشا» را از دست دادند؛ فیلمی که یک شاهکار سینمایی کوچک به حساب می‌آید و حالا در کنار «شب می‌آید»، کارگردان جوان‌شان را به عنوان یکی از بااستعدادترین فیلم‌سازان مستقل سینمای آمریکا در کانون توجه قرار داده است. در ادامه می‌توانید بخش‌هایی از حرف‌های شولتس را درباره دو فیلم اول کارنامه‌اش بخوانید:

 

رویارویی با آن‌چه از آن گریزانیم!

فیلم‌نامه‌های «کریشا» و «شب می‌آید» را تقریباً در یک دوره‌ی زمانی نوشتم و به همین خاطر این دو فیلم به‌شدت درهم‌پیچیده‌اند. این فیلم‌ها به طرق مختلفی به مضامین یکسانی می‌پردازند و وجه‌اشتراک‌های زیادی دارند. هر دو فیلم از رابطه‌ی من با پدرم الهام گرفته شدند؛ و هر دو درباره رویارویی و نگریستن به چیزهایی هستند که ما نمی‌خواهیم با آن‌ها مواجه شویم.

 

نوشتن فیلم‌نامه پس از مرگ پدر

این فیلم خاستگاه بسیار شخصی‌ای دارد. صحنه‌ی افتتاحیه دقیقاً همان چیزی است که در بستر مرگ به پدرم گفتم. اما «کریشا» به گونه‌ی دیگری اتفاق افتاد و آن را از بازگشت پسرعمویم به یک محفل خانوادگی الهام گرفتم. البته «شب می‌آید» هم وامدار یکی از تلخ‌ترین و ناخوشایندترین وقایع زندگی من در کنار پدرم بود. پس از آن روز هر روز زندگی‌ام در کنار پدرم متفاوت از قبل شد. همیشه به این موضوع فکر می‌کردم، تا این‌که آن را در صحنه‌ی ابتدای فیلم پیاده کردم. باقی داستان کاملاً ساختگی است.

 

ترس و عذاب از تماشای دوباره فیلم!

به همین دلایل است که خیلی برایم دشوار است دوباره «شب می‌آید» را تماشا کنم یا هنگام دیدنش رابطه‌ی درست و سالمی با آن برقرار کنم؛ چون وقتی فیلم را می‌بینم به این فکر می‌کنم که آن زمان افکارم کجاها رفته که این چیزها را نوشته‌ام و یک بار دیگر با غم و اندوهی مواجه می‌شوم که در آن زمان دچارش شده بودم.

 

فیلم‌برداری در 26 روز!

«شب می‌آید» را در 26 روز گرفتیم که خیلی بیش‌تر از زمان فیلم‌برداری «کریشا» بود! من فیلم اولم را در 9 روز فیلم‌برداری کردم.

 

شرایط ایده‌آلی در کار نخواهد بود!

من هرگز با فیلم‌سازی برخورد نکردم که بگوید: «همه چیز عالی بود و هر چیزی که لازم داشتم در اختیارم بود.» من در «شب می‌آید» با آدم‌هایی همکاری کردم که تجربه‌های به‌مراتب بیش‌تری داشتند و به شرایط کار فیلم‌سازی عادت کرده‌اند. با این وجود و در مقایسه با «کریشا» همه چیز برای من کُند به نظر می‌رسید. در آن فیلم گروهی پنج‌نفره داشتیم و در خانه‌ی والدینم آن را فیلم‌برداری کردیم. اما در این فیلم باید نورپردازی را در نظر می‌گرفتیم، گروه بزرگ‌تری مشغول کار بود و خلاصه این‌که همه چیز خیلی حرفه‌ای‌تر بود.

 

اخراج از دانشکده و ساختن فیلم کوتاه

سرگذشت عجیب‌وغریبی دارم. من از دانشکده اخراج شدم ولی آن قدر خوش‌شانس بودم که به‌نوعی با ترنس مالیک همکاری کنم. وقتی اخراج شدم باید مدرسه‌ی سینمایی خودم را برپا می‌کردم. از این رو دست به ساخت فیلم‌های کوتاه شخصی زدم تا این‌که با فیلم کوتاه «کریشا» به بیان هنری خودم رسیدم و یک شروع واقعی را تجربه کردم.

 

همکاری با ترنس مالیک؟!

من یکی از پنج کسی بودم که روی نسخه‌ی آی‌مکس فیلم «سفر زمان» ترنس مالیک کار کردم. ما به دور دنیا سفر می‌کردیم که اتفاق واقعاً سوررئالی بود. تصاویری که ما فیلم‌برداری کردیم برای «سفر زمان» بود ولی بخش قابل توجهی از آن‌ها در «درخت زندگی» و فصل پیدایش مورد استفاده قرار گرفتند.

 

ترجمه و تلخیص: رضا حسینی

منبع: جردن روئمی، پلی‌لیست

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید