درامانقد-تئاتر: ساتیر واژهای رمزآلود در تئاتر است، به خصوص برای ما ایرانیان. کتابی دربارهاش ننوشتیم یا حتی ترجمه نکردهایم. چیز چندانی دربارهاش آموزش نمیدهند و ردپایش در نمایشهای ایرانی در شکل غربیش دیده نمیشود.
این روزها در تهران نمایشی روی صحنه رفته است که میتواند شمایی از یک ساتیر باشد. «بهمن کوچیک» ترکیبی از خلاقیت سه بازیگر و بازی کردن یک بازیگر است. داستان قصه شخصیتی به نام بهمن کوچیک سیگاررودی است که تمام زندگانیش دوری از سیگار است؛ اما زندگی و سیل حوادث او را به سمتی میبرد که نه تنها سیگاری میشود که به اسطوره مخدرات مبدل میشود.
در جایگاه نویسنده «بهمن کوچیک»، به کارگردانی مهران نائل، آمده است براساس نوشتهای گروهی و بداههپردازی. به عبارت دیگر چهار بازیگر براساس توانایی و استعداد خود بخشی از نمایش را پیش برده است. برای مثال امیر سلطان احمدی با توجه به تواناییش در سرودن و آوازخوانی، آن هم به سبکی مختص خود، بخش موزیکال و آوازخوانی را به عهده میگیرد و نتیجه میشود چند ترانه همگی در یک سبک و سیاق. یا اینکه محمد بحرانی مستعد صداپیشگی و آفرینش آواست؛ پس میتواند چند نقش را توأمان بازی کند.
اما چه چیزی در نمایش وجود دارد که میتوان ادعا کرد با نمایشی ساتیر روبهروییم. «نردبان کمدی تامپسون» عنوان مفهومی است که براساس شش ویژگی، گونههای کمدی در آن تعریف میشود. طبق این نردبان کمدی شامل شش پله است:
۱- رکاکت و استهجان
۲- رویدادهای ناگوار تنانی و بدنی
3- شگردها و شیوههای طرح داستانی
۴- نغز و ظریفگویی
۵ – ناهماهنگی و بیانسجامی شخصیت
۶- کمدی اندیشهها و طنزها
میتوان گفت یک نمایش ساتیری باید از این شش پله نردبان، دربردارنده عناصر یک تا پنج باشد و این مهم در نمایش «بهمن کوچیک» به خوبی قابل رویت است. برای شروع میتوان از وجه نخست آغاز کرد. «بهمن کوچیک» مملو از رکاکت و استهجان است و این رکاکت نه در مفهوم رایج میان عوام، که در معنای حقیقی واژه نمود پیدا میکند: رکاکت به معنای سستی و استهجان به معنای زشت برشمردن و در نمایش مهران نائل همه چیز با نوعی سستی زشت میشود. این زشتی را البته باید خوار شمردن امر واقع دانست. در «بهمن کوچیک» هر چیز کوچک میشود. از رابطه والد و فرزند تا شکل مراودات در دوران سربازی و دانشگاه. در دایره روایتگری «بهمن کوچیک» کسی در امان نیست. هر کسی میتواند وجوه رفتار و تیپیکش مورد استهزا قرار گیرد و این استهزا کاملاً صریح بیان میشود. نمونه بارزش را میتوان اپیزود دوران سربازی دانست که حتی رنگ و بوی تراجنسیتی و … به خود میگیرد.
در پله دوم رویدادهای ناگوار بدنی را داریم که در شکل اجرای نمایش به کرات نمود پیدا میکند. اساساً «بهمن کوچیک» بیش از آنکه نمایشی گفتاری و کلامی باشد، نمایشی فیزیکی است و در این شرایط نمایش به سمت نوعی اسلپاستیک یا همان بزنبکوب تمایل پیدا میکند. شرط مهم رسیدن به این اسلپاستیک نیز چیزی جز بدن و فیزیک نیست. نمایش چهارنفره ترکیبی از فرمهای فیزیکی است که هر کدام مکان و زمان را تعریف میکند. در هر موقعیت بدن از ریخت میافتد و شرایط را برای معرفی موقعیت ایجاد میکند. در این رویه بدن حتی به پله نخست نردبان تامپسون تکیه میزند.
سومین عنصر که شگرد روایی است نیز در «بهمن کوچیک» مشهود است. ابتدا بهمن، شخصیت ثابت نمایش توسط نیروهای انتظامی دستگیر میشود و حال در بازپرسی کاملاً مضحک خاطرات رسیدنش به نقطه کنونی را تعریف میکند؛ اما روایت به نقطه ابتدای منتهی نمیشود. بهمن در انتهای نمایش به یک خدا بدل میشود. مهم آنکه در شیوه اجرایی که بازیگران مدام نقش عوض میکنند، حتی نقش ثابتی چون پدر بهمن – که نام او نیز بهمن است و به نظر رویهای پارودیک بر هملت است – با دو بازیگر دنبال میشود.
پله چهارم نغزگویی است و «بهمن کوچیک» در مخلص کلامی که در آن شنیده میشود، مملو از ظرافت کلامی است. بخش مهمی از خنده مخاطب ناشی از همین ظرافتهای کلامی است که شامل انتخاب دیالوگهای پارودیک، ارجاعات برونمتنی و جابهجای واژگان با تکیه بر جناس است.
اما مهمترین عنصر در «بهمن کوچیک» بدونشک ناهماهنگی و بیانسجامی شخصیت است. در «بهمن کوچیک» آنچه کلیتش را بنا میکند کثرت شخصیت است. تنها یک شخصیت ثابت به نام بهمن روی صحنه وجود دارد و دیگران مدام رنگ عوض میکنند: از افسر نیروی انتظامی تا سرباز مخنث پادگان. این تغییر و تحول نیز بدون تعویض لباس و گریم رخ میدهد. به هیچ عنوان نوری نمیرود تا بیاید. همه چیز بستگی به شیوه بیان بازیگر و فرم بدنی دارد. این مهم نوعی فقدان انسجام پدید میآورد که به اجرا اجازه میدهد به اثر آنامورفیک بدل شود. مدام شکل عوض کند و از فرمی به فرم دیگر بدل شود.
همه این موارد شرایط را برای خلق یک ساتیر فراهم میکند. ساتیری که شما به راحتی نمیتوانید در فضای تئاتری ایران به دنبالش باشید. مهمتر آنکه در ساتیر مقوله خیال و فانتزی و البته استهزا اسطوره اهمیت پیدا میکند. در «بهمن کوچیک» نیز قداست روح و آن منقلبازی ارواح، ختمی است بر ساتیربودگی اثر.
«بهمن کوچیک» اثری است پرانرژی و مملو از خلاقیتهای اجرایی. شاید برخی از شوخیهایش به مذاق برخی خوش نیاید یا اینکه تصور شود برخلاف شعار نمایش، مصرف سیگار «بهمن کوچیک» نیز تبلیغ میشود؛ اما به یاد داشته باشیم این طنز و کمدی در یک ناچیزی شکل میگیرد. همانطور که نمایش پرمخاطب این شبها، روزگاری در خانه هنرمندان بدون فضاسازی تبلیغاتی روی صحنه رفت و محو شد و این خود یک کمدی است.