درامانقد-تئاتر: در شرایطی که سیاست گزاری­های فرهنگی خاصه در حوزه تئاتر، درام­ نویسی ایرانی را خفه کرده است و رشد طبیعی جریان های این هنر «توسعه گرا» و «مدرن» نزدیک به دو دهه است که دچار وقفه شده، بیراه نیست اگر حال بجای نگرانی از پیشرفت، نگران فراموش شدن میراث درام نویسی ایرانی باشیم که در فرایند مدرنیزاسیون ایران و رشد مسئولیت جمعی و سیاسی فرازهایی کم نظیر داشت. درام نویسی ایرانی از اولین تلاش های مشروطه خواهان دوشادوش وجدان بیدار جامعه روشنفکری و تفکر انتقادی در ایران بوده است اما امروز این میراث به تفننی  پراکنده و غیر قابل اعتنا تبدیل شده که با دیگر جریانات هنری و علوم انسانی کمترین ارتباطی ندارد و بیشتر به بزک و زینت المجالس تجارتی مریض و فاسد می ماند. به همین دلایل است که به یاد آوردن درام نویسان متعهد و آثار پر اهمیت آنها در تاریخ ایران مدرن امری ارزشمند و شایسته توجه است. روح الله جعفری کارگردان تئاتر -که از قضا بیشتر تجربیات اجرایی او بر پایه درام های معاصر اروپایی صورت گرفته است- در تماشاخانه سنگلج دست به یادآوری و خوانش هشدار دهنده تعدادی از درام های باشکوه تاریخ تئاتر ایران زده است. آثاری که هر کدام نقطه عطفی در تاریخ تئاتر ایران محسوب می شوند و نویسندگان آنها با پیشنهاداتی تازه و بدیع راه های تازه ای به زندگی صحنه ای تئاتر ایرانی پیشنهاد دادند. آثاری که تاریخ را سیر کردند، نظری انتقادی به روندهای سیاسی صد ساله اخیر انداختند، تجربیات غربی را در قالب فضاهای ایرانی و برای به وجود آوردن تئاتری درون زا بازآفرینی کردند و خلاصه جدیت و تمرکزی قابل اعتنا را نسبت به هنر تئاتر ایران به وجود آوردند.

جعفری در قالب نمایشنامه خوانی در ده شب، ده متن مهم و گاه کمتر خوانده و دیده شده را پیش چشم مخاطب قرار داد تا میراث گران­قدر تئاتر ایران را یادآوری کند. این اجراها که با حضور مجموعه ای از بازیگران جوان و قدیمی تئاتر ایران ممکن شد تلاشی بود تا از سطح خوانش صرف فراتر رود و به یک اتمسفر اجرایی نیز نزدیک باشد. نمایشنامه های ایرانی انتخاب شده توسط جعفری که اغلب محصول دهه های غبطه بر انگیز 40 و 50 شمسی است در شرایطی نوشته شده اند که تئاتر ایران بیشتر از همیشه در زمان بود، در زمان بودن به معنای در زمان زنده درام نویسی جهان بودن است، به معنای معاصر بودن، چیزی که سالهاست در تئاتر ایران به امری دور از دسترس و به دلایلی که از حوصله این یادداشت خارج است «ناممکن» بدل شده است. اما آن سالها تجربیات متنوع و معاصر بود، تجربیاتی متأثر از تئاتر آوانگارد دهه های ملتهب 60 و 70 اروپا، یا درام نویسی معاصر زبان محور، یا ابزوردیسم، یا تجربیاتی در شیوه های نوین درام نویسی خوش ساخت و البته تجربیاتی بسیار سیاسی – اجتماعی که تئاتر را به کنش بدل می کرد و از همه جالب تر تجربیات درون زایی در نسبت با جامعه ایرانی و نمایش های ایرانی که شیوه ها و بازی های نمایشی پراکنده  را به شکل های نوین درام غربی پیوند می زد. جعفری این گونه های متفاوت را کنار هم در ده شب قرار داده که این در عین حُسن می تواند ضعف پروژه او نیز باشد. شاید هر کدام از این آثار ارزش این را داشتند که با تمرکز و تمرین بیشتر و همچنین روزهای بیشتری اجرا شوند تا تماشاگر و البته اجراگرانی با تمرکز بیشتری آنها را ببینند و از این تجربه در سطح رسانه ها گفتمان سازی قابل اعتنایی صورت پذیرد.

گفته شد که جعفری علاوه بر خوانش صحیح – که برای بازیگری امروز ما که هر چه بیشتر از ادبیات نمایشی و عنصر «سواد» فاصله می گیرد بسیار مغتنم است- تلاش کرده تا فضاسازی خاصی انجام دهد که می تواند دارای پیشنهاداتی برای تجربیات اجرایی بعدی باشد، پیشنهادی که احتیاج به همتی بزرگ تر دارد و نگارنده آرزو دارد جعفری این همت بزرگ تر را خود به خرج دهد و به سمت اجرای این متون رود. ناگفته نماند که در میان متون انتخابی جعفری متنی از ساعدی بزرگ نیز بود که باز هم صحنه های ایران از نام و متون کم نظیر این ستاره تاریخ تئاتر ایران محروم ماند.

 

*نام یکی از متون اجرا شده در این ده شب به قلم بهرام بیضایی

 

منبع: روزنامه شرق

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید