درامانقد-سینما: «درساژ» نوشته حامد رجبی اولین ساخته پویا بادکوبه، فیلمی درباره بلوغ است؛ درباره بزرگ شدن؛ درباره تلاش دختری که میان تمام کودکان اطرافش -از دوستان هم سن و سالش گرفته تا خانواده اش- تنها کسی است که می خواهد بزرگ باشد.

داستان از یک شیطنت کودکانه شروع می شود. اما وقتی این شیطنت – دزدی از یک مغازه به عنوان سرگرمی- تبدیل به یک خطر می شود آنگاه دیگر همه چیز جدی تر از یک سرگرمی است و حالا واقعیت با تمام دشواری و اضطراب خود به سرخوشی گلسا و دوستانش هجوم می آورد. اما در گلسا اتفاق مهمتری از جدی شدن یک شوخی می افتد، او سلوک دشواری از کودکی به پختگی را تجربه می کند. نکته اصلی دراماتیک در «درساژ» همین تحول است. آنچه از شخصیت گلسا شخصیتی دراماتیک می سازد عمل خلاف انتظار او و تبدیل این گذر از یک بحران به یک سلوک برای بالغ شدن است. گلسا ابتدا با کنش پنهان کردن فیلم دزدی خود و دوستان اش، یک کنش یا بهتر است بگوییم سؤالی داستانی ایجاد می کند. اما این سؤال برای اینکه از او شخصیتی دراماتیک بسازد کافی نیست، بلکه نوع رویکرد و اعمال بعدی او در کشمکش های حاصل از این کنش است که از او شخصیت می سازد. به دلیل روند کند و عدم حضور فعال گلسا در کشمکش هایی که تا میانه فیلم ادامه دارد اینطور به نظر می رسد که او شخصیت تخت و منفعلی است که بیهوده فیلم روی لحظات تنهایی و سکوت اش متوقف مانده، اما این تصور خیلی زود شکسته می شود. عصیان گلسا از میانه و با دیدن بی پناهی و تنهایی اش شکلی دیگر پیدا می کند، او شروع به کار کردن و مستقل شدن می کند، در مواجهه با دوستان و اطرافیان اش حتی از قبل سرکش تر می شود، اما سرکشی آگاهانه ای که با قدرت و اعتماد به نفس همراه است. او گویی برای قوی تر کردن خود به جسم اش فشار می آورد و داوطلب کارهای سخت می شود؛ تا خانه می دود، وابستگی اش را از اشیاء پیرامونش که در تأکید روی تلفن همراه متبلور است و حتی پول از دست می دهد و اینگونه تنها شخصیت کنش مند فیلم در میان همه آدمهای گیر افتاده در یک وضعیت قفل شده و پر فساد اجتماعی می شود. گلسا مدتی ساکت مانده بود تا مانند یک کودک دنیا به دادش برسد اما او از انفعال به جایگاه اصلی پیش برنده کنش ارتقاع پیدا می کند و این تحول، «درساژ» را از یک فیلم اجتماعی صرف که نمایشگر وضعیت بحرانی آدمهای بی مایه است، به یک درام جذاب و شخصیت محور تبدیل می کند که اساساً نگاه ویژه ای به انسان و تحول فرد در جامعه دارد. تحولی که هم مقید به مرزهای یک فیلم نوجوانانه است و هم بینشی وسیع تر از تحولات یک برهه سنی حساس می سازد.

دوربین پویا بادکوبه دارای تنش است، روی چهره ها و مکان­ها لرزشی خفیف دارد، اما با این وجود التهاب کاذب ایجاد نمی کند و اتفاقاً بجای فاصله گرفتن از آدمها روی صورت ها بیشتر از موقعیت هایی که شخصیت ها در آن قرار دارند می ماند. ما تشنه دیدن واکنش های جزئی گلسا و آن نگاه نافذ و صورت گاه سنگی او هستیم، برای همین هر چقدر که دوربین -حتی در حال دویدن- به صورت گلسا نزدیک می ماند زیاد نیست بلکه با توجه به فیلمنامه ضروری است.

«درساژ» اگر چه نقطه عظیمت و عوامل کمک کننده در پیشبرد درام­اش مایه های اجتماعی و جغرافیایی دارد و صاحب دلالت هایی معنادار نسبت به جامعه امروز ایران است، اما از سطح آنچه به غلط «سینمای اجتماعی» ایران خوانده می شود فراتر می رود و به یک تصویر انسانی از یک برهه حساس از زندگی یک انسان خاص و جذاب می رسد و به همین دلیل در نهایت برای مخاطب خود تصویری فراتر از زمان و جغرافیا می سازد.

این مطلب ابتدا در شماره اردیبهشت ماه ماهنامه «هنر و تجربه» منتشر شده است.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید