درامانقد-تئاتر: نمایش «بینوایان» قبل از هر چیز در ساحت تولید و اجرا، تلاشی است برای ارائه یک نمایش استاندارد موزیکال آنطور که در تئاتر تجاری جهان- خاصه برادوی- اتفاق می افتد. گونه­ ای که اینک پر طرفدار ترین و پول­سازترین شکل نمایش عامه پسند در جهان است. نمایش موزیکال در قالب مرسوم خود با ایجاد احساسات اغراق شده و والا نسبت به رخدادهای زندگی قهرمان، در نهایت به تثبیت ارزش­ های آشنا، بسیط و محافظه کارانه منتهی می گردد. ماده اصلی مورد نیاز در این مسیر متنی با چنین پتانسیلی است و «بینوایان» ویکتور هوگو قدیمی­ترین و قابل اطمینان­ ترین متنی است که می­ تواند این احساسات گرایی مورد نیاز در یک نمایش موزیکال را به طور کلاسیک تأمین کند. متنی آشنا از ادبیات رمانتیک که بارها به شکل موزیکال به نمایش و فیلم تبدیل شده و به شکلی پیشینی کلیتی از روند رخدادهای خود را در ذهن مخاطب آماده دارد و تنها جذابیت دیدن دوباره آن روی صحنه ارائه همان رخدادهای آشنا به شیوه ای -اگر نه تازه و متفاوت- دست­ کم اثرگذار و برانگیزاننده است.

یکی از اصول نمایش موزیکال ساده سازی ساختار و عناصر دراماتیک است. نمایش موزیکال به سبب همان اصالت احساس و اتکایی که بر موسیقی به عنوان عنصر اصلی بیانگری دارد، همواره به لحاظ دراماتیک و پیچش های ملحوظ در آن با نوعی سادگی همراه است چرا که بیشتر از چرایی رخدادها و کنش­ها و بازاندیشی موقعیت­ها و ارزش­ها، بزرگ  و برجسته کردن آنچه در ساحت احساس بر کاراکتر رخ می دهد اهمیت دارد.

این ساده سازی به این دلیل است که تماشاگر بیشتر از جاذبه های پیچیده دراماتیک، از تجربه حس والایی و هیجانات آن در نمایش موزیکال لذت ببرد. نمایش بیشتر از جزئیات در پی ساخت کلیتی عظیم و اثر گذار روی صحنه است که مخاطب را مبهوت و شگفت زده کند. این مهمترین کارکرد تئاترهای بزرگ موزیکال است که «بینوایان» حسین پارسایی در پی بازتولید آن است.

نمایش حسین پارسایی به سادگی و روانی موقعیت های معروف و آشنای رمان بینوایان را روی صحنه اجرایی می کند اما این ساده سازی متنی در نهایت در اجرا جای خود را به آن احساس والایی و هیجان دیدن نمایشی موزیکال با مختصاتی که ذکر شد نداده است. «بینوایان» فاقد آن تحرک و میزانسن پویایی است که بتواند آن هیجان لازم در چنین نمایشی را -با توجه به نمونه های خارجی خود- ایجاد کند. موقعیت­ ها در بسیاری از صحنه های تکی یا چند نفره در میزانسنهایی تخت و ساکن رخ می دهد و اگر طراحی حرکت جمعی را کنار بگذاریم، در اجرا میزانسن به صحنه تحرک و پویایی نداده و این عدم تحرک در نهایت در ایجاد آن احساسات حماسی و عظیمی که در نگرش رمانتیک و شبه حماسی بینوایان به سرنوشت وجود دارد خلل ایجاد کرده است.

البته یکی از دلایل به وجود نیامدن این تحرک، مشکلات سالنی است که برای اجرا انتخاب شده. این سالن اساساً برای تئاتر مناسب نیست و مشخص است که برای همایش طراحی شده و گویی تنها نوعی بلند پروازی بی پشتوانه سبب این کارکرد نامناسب شده است.  عمق کم صحنه رویال هال اسپیناس پالاس برای نمایشی با این عظمت و این تعداد عوامل بسیار کم است و لذا بخشی از اماکانات صحنه را از کارگردان می گیرد اما علت اصلی باز هم فقدان میزانسن و رویکرد درست در طراحی آن برای ایجاد هیجان روی صحنه است. نمایش به همان اندازه که در متن ساده سازی شده و تنها از کلیشه ها پیروی کرده است در ایده اجرایی و طرح کلی و کارگردانی نیز با ساده انگاری به سرانجام رسیده است.

همانطور که گفته شد ارزش اجرایی متنی که بارها اجراهایی از آن دیده شده در نوع عینی کردن لحظه های معروف آن است. مثلاً جایی که ژان وال ژان بر خلاف مصلحت و بنا به اجبار وجدان خود، پیش چشم بازرس ژابر گاری افتاده روی یک کارگر بینوا را یک تنه بلند می کند یکی از لحظات دراماتیک و تصاویر معروف و مهم نمایش است اما پارسایی با سادگی و عدم طراحی جذاب این صحنه را به شکلی گذرا به اجرا در آورده و از این نمونه ها در نمایش کم نیستند.

مشکل «بینوایان» فقدان ایده است. آشکار است که برای این نمایش زحمت زیادی کشیده شده. تمرین زیاد و تلاشی برای رسیدن به یک استاندارد جهانی، اما مشکل اینجاست که ذهنیتی استاندارد در ابعاد جهانی پشت اجرا نیست. نمایش در نهایت به آن عظمت و زرق و برقی که در اذهان ساخته شده دست نیافته چرا که با وجود ابزار عظمت و والایی، خود احساس والایی و عظمت را روی صحنه به وجود نمی آورد.

به جز بازی درخشان هوتن شکیبا( همانطور که انتظار می رفت) و اجرای قابل قبول سحر دولتشاهی که در نهایت منجر به جذاب شدن صحنه های حضور خانواده تناردیه شده است، صحنه پارسایی از زندگی و اتفاق اجرایی زنده تهی است. نمایش موزیکال بینوایان در نهایت به اجرایی سرد و کسل کننده تبدیل شده است چرا که فاقد جانی زنده و گیراست. حضور بازیگرانی نامناسب و نا آماده برای تئاتری موزیکال که اصلی ترین آنها را می توان نوید محمدزاده دانست آشکارا به نمایش لطمه زده. محمدزاده نه صدای مناسبی برای چنین اجرایی دارد و نه حتی تلاش شده از پتانسیل هایی که او داراست به شکلی استفاده شود که این ضعف پوشانده شود و منجر به ویژگی او گردد.

در نهایت نمایش «بینوایان» با همه هیاهویی که به راه انداخت نمایشی عظیم نیست، بلکه یک اجرای شلوغ و پر تعداد است که اثبات می کند ذهنیت و سلیقه پشت یک نمایش برای بزرگ شدن آن، مهمتر از ابعاد پروژه است.

 

چکیده ای از این یادداشت پیشتر در روزنامه سازندگی منتشر شده است.

 

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید