درامانقد-تئاتر: نمایش «آنتی جون» چهارمین تولید گروه بچه های شاهکار به نویسندگی و کارگردانی سامی صالحی ثابت در اجرای ویژه خود روز شنبه 10 آذر در کافه پردیس تئاتر شهرزاد میزبان هنرمندان و اهالی رسانه بود. پس از این اجرای ویژه، جلسه نقد و بررسی نمایش با حضور دو منتقد مطرح تئاتر و سینما دکتر رامتین شهبازی و علیرضا نراقی برگزار گردید.

در ابتدای جلسه دکتر شهبازی ضمن اشاره به تمرکز سامی صالحی ثابت کارگردان اثر بر روی اجرای تئاتر با نوجوانان گفت: این کار طاقت فرسایی ست که نیازمند علاقه و عشق فراوانی است. من امروز حرکتهای خوبی در بازیگری دوستان دیدم. امیدوارم در آینده این حرکت ادامه پیدا کند و این بازیگران بتوانند به صحنه های بزرگتر و بهتر با خلاقیت بیشتر راه پیدا کنند. کاری که سامی صالحی ثابت انجام داده است و دوستان نوجوان آن را عملی کرده اند کار ارزشمندی ست. خوانش های متفاوت خوانشهای پساساخت گرایانه حرکتهای عرفی هستند که این روزها در تئاتر جهان در برخورد با متون کلاسیک در حال انجام است. حتی این نگاه در متون مدرن و پست مدرن که امورز مورد بازخوانی قرار می گیرند نیز وجود دارد. تبدیل نمایشنامه آنتیگونه سوفوکل که جزو آثار کلاسیک جهان به حساب می آید به زبان نوجوانان وانتقالش به دغدغه نوجوانان جالب توجه است.

وقتی ما در مورد اینچنین اجرایی صحبت می کنیم و اینچنین اجرایی را می بینیم؛ رسم بر این است که این قدرت و توانایی را داشته باشیم که همه آن چیزی را که به عنوان سابقه ذهنی از یک متن می شناسیم-هر متنی- به کنار بگذاریم. در اینچنین اجراهایی شما ممکن است یک نمایشنامه را به بازی بگیرید. ممکن است یک رمان یا یک داستان کوتاه را به بازی بگیرید و یا حتی ممکن است یک اجرای صحنه ای دیگر را به بازی بگیرد. زمانی که شما شروع می کنید به بازی کردن با متن های قدیمی، بایستی که قواعد بازی را رعایت کنید. همانطور که دوستان بازیگر در این اجرا ما تماشاگران را به بازی می گرفتند. شما یا در این بازی شرکت می کنید و همراه می شوید و لذت می برید یا اینکه در این بازی شرکت نمی کنید و از آن بازی لذت نمی برید و بازی را ترک می کنید. این حضور در بازی و ترک آن در این جنس نمایشها در لحظه و در آن اتفاق می افتد. بنابراین من مخاطب که وارد سالن می شوم یا قبول می کنم وارد بازی شوم یا قبول نمی کنم. بنابراین چیزی که تماشاگر می بیند یک اتفاق است که بدون واسطه ذهنی و در حقیقت آن لحظه با آن مواجه می شود. مواجه شدن با این مقولات را در فلسفه، پدیدار شناسی می گویند. یعنی اینکه ما با بدون واسطه با پدیدارها مواجه می شویم.

این مدرس دانشگاه در ادامه افزود: دوستانی که کار تجربی انجام می دهند در واقع دارند ما را بلاواسطه با آن اثر مواجه می کنند. بنابراین خیلی مهم است که مخاطب هم یک مخاطب سرحال و پای کار باشد که با شما مشارکت و همراهی کند. پس یک بازی از سمت گروه اجرایی شروع می شود و یک بازی از سمت تماشاگر. و این فضایی که بینابین این دو شکل می گیرد آن تئاتر را می سازد و به آن شکل می دهد. تحقق و انجام این امر بسیار دشوار است و به هیچ وجه کار راحت و در دسترسی نیست. بسیاری از کارگردانهای بزرگ و باتجربه که در پی تحقق این امر هستند؛ خیلی اوقات در ارتباط برقرار کردن با تماشاگر موفق نمی شوند.

 

شهبازی در ادامه ضمن انتقاد از بروشور نمایش گفت: زمانی که ما انتظار داریم مخاطبمان بدون واسطه با کار برخورد کند و اینکه ساختارها را به بازی می گیریم در آن هنگام توضیحات درون بروشور می تواند آزار دهنده باشد. تحلیل یک متن اجرایی از بروشور کار شروع می شود. به عنوان یک منتقد، تحلیل شما از بروشور شروع می شود. چیزی که در بروشور این کار- صفحه سوم- نوشته شده است ناخودآگاه امکان برخورد بلاواسطه را از ما می گیرد. متن بروشور ناخودآگاه یک سری ساختار و تعاریف اولیه در ذهن تماشاگر ایجاد می کند و با خواندن آن ذهن تماشاگر جهت می گیرد. یکی از چالشهای من با اجرا این بود که من تماشاگر چگونه می توانم ذهنم را از آن چیزی که –در بروشور- خواندم رها سازم؟ بنابراین این چالش سبب شد که من بخشهایی از کار را از دست بدهم.

پرسش بعدی من این بود که بدانم مخاطب این اجرا چه کسی ست؟ مخاطب این کار بزرگسال است یا نوجوان؟ اگر مخاطبین نوجوانان هستند باید کارکرد بروشور متفاوت باشد و اتفاقا بروشور می تواند اینجا کارکرد مناسبی داشته باشد. اما اگر مخاطبین بزرگسال یا آدمهای حرفه ای باشند- که با توجه به مکان اجرا یعنی سالن شهرزاد من گمان می کنم این حتمال به واقعیت نزدیکتر باشد- کارکرد بروشور فرق می کند.

این پژوهشگر حوزه سینما و تئاتر در ادامه گفت: این اجرا خوانش پساساخت گرایانه از متن آنتیگونه است. تبدیل اسم آنتیگونه به آنتی جون برای تماشاگر یک خوانش فرهنگ عامه ای و عامه پسند ایجاد می کند. بازیی که نمایش با تیپ سیاه انجام می دهد در واقع یک نقش دایره گون و دوار است. در آغاز جوجه کلاغ نقش سیاه نمایش را بازی می کند تا اینکه در انتهای نمایش این نقش چرخیده و به آنتی جون محول می شود. شاید بهتر می بود که به جای میزانسن دوسویه یک میزانسن تخت حوضی می داشتیم تا آن چیزی که معیار و هدف نمایش بود بهتر به تماشاگر منتقل می شد. البته این یک پیشنهاد است که می تواند درست یا اشتباه باشد.

اینکه در این اثر، شخصیتها را به یک امر متکثر تبدیل می کنیم ، این هم باز یک امر درست است. این یعنی سامی صالحی ثابت توانسته است که تک آوایی را که در متون کلاسیک وجود دارد و ما را امروز به خوانش های ساخت گرا و خوانشهای قطعی می رساند؛ به یک اثر چندآوایی و متکثر تبدیل کند. ترفند او سبب شده ما بتوانیم از چند منظر اثر را درک کنیم. اینکه این اتفاق چقدر در حوزه متن نوشتاری اتفاق می افتد و چقدر در حوزه متن اجرایی، هر کدام بحث جداگانه می طلبد! اجرای چنین متونی به تمرین بسیار زیاد احتیاج دارد. به تجربه و تمرین و اینکه بازیگر بداند کجاها نقاط عطف خودش را پیدا کند، کجا بتواند بازی خودش را بچرخاند. کجا ناگهان از یک شخصیت به شخصیت دیگر تبدیل بشود آن هم در حالیکه رگه های شخصیت اول هنوز در شخصیت دوم وجود داشته باشد و بالعکس! اینها همه دشواریهای سر راه بازیگر اینگونه نمایشهاست که بازیگران نوجوان این نمایش تا حدود زیادی از پس ان برآمده اند. استفاده ای که این بچه ها از بدن خودشان می کنند؛ استفاده های که از کلام و آوا می کنند؛ ایستها و حرکتهاشان تا حدود زیادی توانسته است این بار را به من تماشاگر منتقل کند. همچنین فضای کافه که این نمایش در ان اجرا می شود و دغدغه هایی که در خلال بازی مطرح می شوند ما را به دنیای امروز نزدیکتر می کند.

رامتین شهبازی در خاتمه بخش اول سخنانش گفت:

دوست می داشتم یک سری مسائل تلویحی تر بیان می شد. نوجوانی که تنهاست و برای تنهای خودش دنبال همدم می گردد و بعد وارد بازی همدم خودش می شود؛ اینها می توانست یک مقدار در اجرا و در دیالوگها پرده پوشانه تر باشد تا جنبه های کشف کار را برای من تماشاگر بیشتر کند.

 

در ادامه علیرضا نراقی منتقد دیگر حاضر در جلسه به بیان نظرات خود پرداخت:

من مقداری با صحبتهای آقای شهبازی مخالفم. اتفاقا می خواستم در شروع بحثم بگویم بروشور یعنی همین بروشور «آنتی جون»! منظور این است که کارگردان یک ورودی به ما بدهد که ما به عنوان تماشاگر بدانیم که قرار است با چه چیزی روبرو شویم. البته من متوجه صحبتهای آقای شهبازی که نباید مخاطب با پیش فرض وارد بشود و بی واسطه با خود متن با خود اثر مواجه شود هستم. اما از طرف دیگر چیزی که وجود دارد این است که تماشاگر همیشه با پیش فرض وارد سالن تئاتر می شود. یعنی همیشه مجموعه ای از پیش فرضها وجود دارند؛ از نام نمایش گرفته تا مکانی که نمایش در آن اجرا می شود و … تماشاگر فارغ از پیش فرضها وارد سالن نمی شود. به نظر من این می تواند یک انتخاب باشد که کارگردان این پیش فرض را در جهتی که مد نظر خودش است هدایت بکند. ضمن اینکه در بروشور این اجرا چیزی وجود دارد که آن احترام به مخاطب است. تماشاگر باید بداند چه چیزی را می خواهد ببیند.

او در ادامه در رابطه با چگونگی روبرو شدن با نمایش گفت: به عقیده من ما در درجه اول با متن آنتیگونه سوفوکل مواجه نمی شویم. ما در واقع در فضای نمایشی گروه بچه های شاهکار قرار می گیریم. فضایی که آنها دارند به شکل بازی، روایتی از آنتیگونه سوفوکل -که در ذهن ما وجود دارد- را ارائه می دهند. به همین دلیل است که ما در طول نمایش شیوه های مختلف بازیگری را شاهد هستیم. ما در این اجرا شیوه های مختلف نمایشی را می بینیم. از نمایش ایرانی گرفته تا شیوه های بازیگری که هیچ ربطی به نمایش ایرانی ندارند. به عنوان مثال کاری که بازیگر نقش کرئون انجام می دهد کاری متفاوت است یا کار بازیگر نقش روبات(پهلوان کچل)!

بنابراین آنچه به نظر من می رسد این است که چیزی که ما در ابتدا با ان مواجه هستیم فضای بازی این بچه هاست. فضای کار کردن این بچه ها. این فضا واسطه ای ست که ما در آن و به واسطه آن وارد متن آنتیگونه سوفوکل بشویم. در واقع این را هم باید درون آن چارچوب و زمینه ای دید که در گروه بچه های شاهکار به ما معرفی می کند. این فرم به ما می گوید که با توجه به این بازی-نوجوانان- شما دارید یک اقتباس ساختارشکنانه از متن آنتیگونه را می بینید.

این منتقد سینما و تئاتر در ادامه افزود: به گفته منتقد ادبی، نمایشنامه نویس، فیلسوف و فمینیست پساساختارگرا  «هلن سیکسو»، میان روایت مردانه و روایت زنانه تفاوت وجود دارد. روایت مردانه به سمت وحدت به سمت یگانگی پیش می رود. روایت مردانه موضوع روشن و سبکی واحد دارد اما روایت زنانه در نقطه مقابل آن است. و این را هم از بدن زن می گیرد. روایت زنانه همچون بدن زن شکل متنوعی دارد. ساختار ذهنی متحول و متنوعی دارد. شما در آن واحد از چند زاویه متن را مشاهده می کنید. در روایت زنانه روای های متفاوتی وجود دارد. حس من این بود که این نمایش و این شکل اجرایی را می توان با توجه به این نظریه سیکسو دید. با توجه به اینکه شما مدام از زوایای مختلفی متن را نگاه می کنید و یا در متن ناگهان نقطه ای گذاشته می شود که بچه ها در آن نقطه از نقش خارج می شوند یا روایت را متوقف می کنند و وارد روایت دیگری می شوند و اینها با نظریه سیکسو مطابقت دارد.

یکی دیگر از نکات دیگری که در اجرا اتفاق افتاده است و مربوط  می شود به همین ساختار گریزی متن، انتزاع کردن مسئله نمایش آنتیگونه سوفوکل است. مسئله اصلی آنتیگونه سوفوکل  رویارویی قانون ایزدی با قانون جامعه یا قانون سیاسی ست. یا بحث انتخابی که برای یک طرف انتخابی احساسی و برای طرف دیگر انتخابی سیاسی ست. و تقابل این دو به نظر من کاملاً در این نمایش وجود دارد. در این اجرا مسئله اصلی انتیگونه سوفوکل انتزاع شده و با رویکرد جدیدی به آن نگاه شده است. به حدی که ساختار متن اصلی در این اجرا کاملاً از بین رفته است. به نظرم نکته مهمی ست که در این ساختار گریزی مسئله نمایش دفن نشده و ما همچنان با مسئله نمایشنامه انتیگونه سوفوکل مواجه هستیم.

من احساس می کنم که خیلی از تحلیل ها در متن «آنتی جون» وجود داشت. به عنوان مثال احساس آنتیگونه نسبت به برادرش، که در تاریخ ادبیات نمایشی و در تاریخ نقد بسیار در مورد آن بحث شده است. اینکه شکل عشق آنتیگون به برادرش چه شکل و چه جنسی ست؟ برادر خواهری، فرازمینی یا …؟! و در اجرای آنتی جون با گرفتن جایگاه برادر و جایگزین کردن یک وسیله بازی، یک همدم نوجوان –یک روبات- به جای برادر واقعی، ابعاد مختلف این رابطه به نوعی دیده شده است و می توان آن را در نمایش لمس کرد.

در ادامه دکتر رامتین شهبازی در پاسخ به دفاع نراقی از بروشور اجرا بیان کرد: من با اینکه بروشور بیانگر و توضیحگر باشد مشکلی ندارم. اما وقتی اجرا پساساختارگراست      نمی توانیم خودمان ساختار بسازیم. مگر اینکه ساختار خودمان را به بازی بگیریم. اینکه در بروشور این اجرا توجه را جلب بکنیم به اینکه توی مخاطب از چه منظری به آنتیگونه نگاه کن؛ من با این مشکل دارم. شاید درک دنیای نوجوانان برای ما دشوار باشد؛ اما آنهائیکه گمان می کنند قدرت عمودی در جامعه وجود دارد و دلخوشند که با به ساختار کشاندن نوجوان داریم او را کنترل می کنیم – مثلا نظام مدرسه- با دیدن این اجرا متوجه خواهند شد که به هیچ وجه اینگونه نیست و اتفاقا بازی قدرت فوکویی در جامعه امروز پابرجاست. این بازی قدرت در جای جای این نمایش قابل لمس است. آنتی جون جائی کرئون را متوقف می کند تا بازی خودش را انجام دهد. روبات(پهلوان کچل) روی بازی گربه ها تأثیر می گذارد، آنتی جون روی روبات و بعد روبات روی آنتی جون، جوجه کلاغ کرئون را به بازی می گیرد، جلوتر جوجه کلاغ بلندگو را در دست خودش می گیرد، اینها بازیهای قدرت شبکه ای ست که بسیار خوب در این نمایش نشسته است.

علیرضا نراقی سپس به تحلیل بازی بازیگران نوجوان این نمایش پرداخت: همانطور که گفتم شکلهای مختلفی از بازی در این اجرا وجود دارد. این نمایش نمایش بازیگر است. ضمن اینکه فضا و ریتم نمایش بسیار درست و به جاست. تصاویری که می بینیم به واسطه زبان بازیگران است. از لحاظ بدنی بازی بچه ها واقعاً عالی ست و از نظر توان بدنی خیلی خوب هستند. من دو بار این نمایش را دیدم. دیروز و امروز. هر دو بار به نظر می رسید در بازی این بازیگران ریتم به خوبی حفظ می شود. همه چیز دقیق و سرجای خودش. شب اول گمان می کردم جاهایی بداهه اجرا می شود. اما در امشب که برای بار دوم اجرا را دیدم فهمیدم همه چیز از قبل پیش بینی شده تا احساس کنیم بازی در همان لحظه اتفاق می افتد. اینکه بازیگر بتواند آنچه مقرر شده را به نوعی ارائه دهد که ما متوجه قرارداد و توافق نشویم و گمان به بداهه بودنش بریم؛ کار بسیار دشوار و درخشانی ست.

اینکه بازیگر و نقش را هر دو و همزمان با هم می دیدیم از دیگر امتیازات بازیگری این اجراست. هم بازی درون صحنه را می بینید و در عین حال بازی بیرون از انتی جون را نیز می بینید. برای مثال ارائه سویل مهراندیش –بازیگر نقش انتی جون- به نقشش شبیه و نزدیک شده است. و مهم این است که در این اجرا پیوستگی بین فاصله گذاری و نقش دیده می شود.

رامتین شهبازی در تأیید صحبتهای نراقی در خصوص بازی بازیگران نوجوان این نمایش افزود: بازیگر آنقدر حرفه ای می شود که می داند کجا بازی می کند و کجا بازی نمی کند. و من امیدوارم این ویزگی در بازی این بچه ها بماند. و امیدوارم درگیر دنیای حرفه ای نشود . برای نمونه هلیا حسن زاده بازیگر نقش جوجه کلاغ زمانی که از نقشش خارج می شد؛ بیرون صحنه با دغدغه و جدیت بازی دوستانش را دنبال می کرد. در این اجرا نوجوانان بیرون صحنه همزمان با ایفای نقش دوستانشان روی صحنه، با آنها لب می زدند. و این منحصر بفرد و عالی ست. همه دوست داریم در بازی باشیم. اما در سن و سال نوجوانی ماندن در دل بازی محسوستر است. سر ضرب گرفتن بازی همدیگر یکی دیگر از نقاط قوت بازی این بازیگران نوجوان است. ویژگیی که در بازی بازیگران حرفه ای بزرگسال هم خیلی اوقات دیده نمی شود. امیدوارم این کیفیت و ماجرا برای این بازیگران نوجوان ادامه داشته باشد.

در ادامه سویل مهراندیش و علیرضا خدابخش دو بازیگر نقشهای آنتی جون و کرئون به بیان تجریبات خود و دوستان نوجوانشان در این اجرا پرداختند. سویل مهراندیش گفت:

تجریبات و کشفیاتی که من در اجراهای عموم به دست آوردم هیچ شباهتی به تمرینات نداشت. در این سیزده شب اجرا تجربیاتی را کسب کردم که بدون حضور تماشاگر هرگز نمی توانستم کسب کنم. اعتراف می کنم خودم خیلی جاهای متن «آنتی جون» را نمی فهمم. چرا که متن شباهت مستقیمی به نوجوان امروز دارد. از نگاه بزرگسالان یک نوجوان، فردی ساده و بچه به نظر می آید. آنها نوجوان را فردی می بینند که نهایت دغدغه اش خوب بودن در همه چیز و تأیید گرفتن از همه است. ولی همانطور که گفتم نوجوان همچون متن انتی جون بسیار پیچیده و عمیق است.در پاسخ به این پرسش که مخاطب این نمایش کیست؟ می گویم منطقی نیست که بگوییم فقط نوجوانان مخاطب اجرای ما هستند. این مثل این می ماند که بگوییم بیاید برای خودمون گریه کنیم. هدف این بود که ما کسانی که نوجوان را نمی شناسند دعوت به شناخت و تماشا کنیم. من به عنوان یک نوجوان به همراهی بزرگسالان نیاز دارم. والدین، معلم کارگردان می بایست در مسیر رشد و بیداری همراه ما نوجوانان باشند.

علیرضا خدابخش نیز از تجربه شخصی و تولد دوباره اش در این  اجرا و اینکه طی این اجرا توانسته توانمندی و ظرفیت غنی و بالای نوجوانان در درک و رویارویی با مسائل دشوار و جدی زندگی را به اثبات برساند؛ سخن گفت. در انتها حاضرین در جلسه به بیان نقطه نظرات خود پرداختند و پرسشها و انتقادات خود را نیز مطرح کردند که کارگردان و بازیگران به آنها پاسخ گفتند. این جلسه با حضور هنرمندان، منتقدان و متخصصین ادبیات کودک و نوجوان چون آناهیتا غنی زاده، فاطمه خدا بنده لو، دکتر مهدی حجوانی، حمیدرضا قنبری، رحیم رشیدی تبار و حمید رحیمی و علاقه مندان به نسل نوجوان و جوان برگزار گردید.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید