درامانقد-تئاتر: این روزها بیشتر از آنکه صحبت از ماهیت نمایش ‏های در حال اجرا باشد صحبت از شرایط تولید و اجرا و حواشی مربوط به دستمزدها و گرانی بلیت‏ های نمایش است؛ اینکه نمایش‏ هایی در سالن‏ها اجرا می ‏شود یا قرار است اجرا شود که با متر و معیارهای معمول تئاتر ایران قابل قیاس نیست و خب، به همین دلیل با صفت «لاکچری» تحقیر می ‏شود. ولی به کدام نمایش لاکچری می‏ گویند؟ به نمایشی که بازیگران ستاره در آن حضور دارند؟ دکور و لباس اشرافی و لوکس دارد؟ یا نمایشی که تنها قشر خاصی می‏ توانند به تماشای آن بنشینند؟ آیا صرف هزینه هنگفت و تبلیغات وسیع دلیل لاکچری بودن است؟ کدامیک از این تعاریف شامل تئاتر لاکچری می‏شود؟

1-گروهی همه‏ عبارات بالا را مصداق یک تئاتر لاکچری می‏ دانند: وقتی نمایشی پر از ستاره است، دکورهای متعدد و وسیع دارد و بلیت ‏اش گران است پس «لاکچری» یا «لوکس» است. برای رد این نمایش‏ ها هم دلایل عامه‏ پسند به قدر کفایت وجود دارد: هم اوضاع اقتصادی فعلی جامعه‏ ایرانی اجرای پر زرق‏ و ‏برق را یک‏جور ریخت ‏و پاش به‏ حساب می ‏آورد هم از نظر ایدئولوژیک، تئاتری را که جدا از فضای عمومی و مرسوم تئاتر تولید شود رد می‏ کند. با این نوع از نمایش همان‏جوری رفتار می ‏شود که یک ماشین گران‏ قیمت: همان استدلال‏ ها درباره‏ آن مطرح می‏ شود؛ از اینکه چه نیازی به چنین نمایشی هست تا اینکه چرا باید چنین اثری که عموم مردم، احتمالا و نه قطعاً آن را نمی ‏بینند اصلاً اجرا شود! ولی نکته همین‏جاست: نه تئاتر اتومبیل گران‏قیمت است و نه سازوکار ارائه‏ آن خارج از قواعد مرسوم. بگذارید خارج از این ایده ‏های ایدئولوژیک خود موضوع را بررسی کنیم و ببینیم اصلا با چه مفاهیمی سروکار داریم.

2- ما تئاتر خصوصی می‏ خواهیم یا نه؟ جواب این سوال تکلیف خیلی چیزها را روشن می‏ کند. بله خب، تئاتر خصوصی حتما به معنی گران‏فروشی نیست اما باید لوازم و قواعد این بخش را بپذیریم؛ باید قبول کنیم یک نمایش بدون کمک دولتی باید بتواند از پس مخارج تولید بربیاید و به سود هم برسد وگرنه نه فقط به صرفه نیست که اصلا ممکن نیست به نتیجه برسد. ما با کار خیریه طرف نیستیم، با یک نوع تجارت فرهنگی روبروییم که می‏ تواند خوب یا بد باشد. اگر تئاتر خصوصی نمی ‏خواهیم تکلیف همه روشن است: مثل سابق، دولت یا نهادهای حکومتی باید هزینه‏ اجراها را تأمین کنند و اهل تئاتر در صف بایستند و خودشان را با شرایط و اولویت‏ها هماهنگ کنند. خوبی یا بدی این بحث چیز دیگری است ولی این یک روش است که سال‏ها، دست‏کم تا اواسط دهه‏ هفتاد اجرا می ‏شد و بعد، کم‏کم به دست فراموشی سپرده شد. اما اگر انتخاب کشور، حضور بخش خصوصی در تئاتر است، باید هم به قواعد آن توجه کند هم قوانین لازم برای آن را مشخص کند. اینجا خبری از یارانه‏ دولتی به تماشاگر نیست، چون دولت تنها حضور نظارتی دارد. او باید از حق تولیدکننده و مصرف‏ کننده هم‏زمان حمایت کند: هم مراقب باشد پول تمیز وارد تولید نمایش شود هم نگران گران‏فروشی باشد. اینها هم تابعی از یک نظام تولید و مصرف قدرتمند است که براساس مقررات و آیین‏ نامه‏ هایی سرمایه‏‏ گذار را مشخص کند و قیمت بلیت را هم براساس هزینه‏ ها و تعداد اجراها و سالن نمایش تعیین کند. اگر از تئاتر خصوصی حمایت می‏ کنیم باید این نکته ‏ها را هم در نظر داشته باشیم.

3- اما بگذارید ببینیم اوضاع در جهان واقعی چه جوری است. درحال ‏حاضر شهر تهران پر است از تماشاخانه ‏های خصوصی که با گروه‏ ها قرارداد می ‏بندند. این گروه‏ ها برای رونق کارشان از ستاره‏ ها استفاده می‏ کنند تا تماشاگر بیشتری جذب کنند. نه، همه‏ ماجرا به حضور بازیگران سینما در تئاتر مربوط نمی ‏شود. در دو سه سال گذشته بازیگرانی مثل شهاب حسینی، علی نصیریان، پارسا پیروزفر، نوید محمدزاده و… اجراهایی داشته ‏اند؛ همه‏ آنها تئاتری ‏اند و تماشایشان روی صحنه جذاب است. پس بخش خصوصی با جذب ستاره‏ ها به رونق کمک کرده و خب، تاوان این حضور هم بالا رفتن دستمزدها بوده است. شما نمی ‏توانید از بازیگر مشهور استفاده کنید اما هزینه‏ اش را نپردازید. اما دستمزد بازیگر فقط یک بخش از بودجه‏ نمایش است. هزینه‏ تولید به سالن، دکور، موسیقی، متن و شیوه‏ اجرا هم برمی ‏گردد. «شاه لیر» را می ‏شود با چهار بازیگر و یک میز اجرا کرد، می ‏شود با دکورهای گسترده و 50 بازیگر هم به صحنه برد. ولی نکته اینجاست: تئاتر خصوصی درحال ‏حاضر گزینه‏ های بیشتری را به تناسب سالن‏ ها به تماشاگر ارائه کرده: هم تئاتر تجربی‏ تر را شامل شده هم نمایش عامه‏ پسندتر. مخاطب به ‏خلاف گذشته با تعداد محدودی اجرا مواجه نیست و می‏ تواند انتخاب کند. اما راستش را بخواهید فرق است بین یک نمایش با دو یا سه بازیگر و با کمترین میزان دکور، طراحی لباس و گریم که در سالنی دولتی اجرا می‏ شود و نمایش دیگری که با صد بازیگر، دکورهای متعدد و موسیقی و خلاصه تجهیزات بیشتر اجرا می ‏شود.

4-در حال حاضر هزینه‏  تولید یک نمایش مثل هر تولید دیگری سه برابر شده و هر اجرایی که بخواهد کمی فراتر از اندازه‏ های معمول هزینه کند نیاز به اسپانسر دارد. اگر کسی بخواهد دست به تولید پروژه‏ای‏ بزرگ در تئاتر بزند، چه راهی پیش رو دارد؟ یا باید حامی مالی داشته باشد یا اینکه از انجام چنین کاری صرف نظر کند. صرف هزینه بالای تولید برای اجرای یک نمایش به معنی لاکچری بودن آن نیست. کما اینکه در سال‌های گذشته کارگردانان شاخص تئاتر از جمله علی رفیعی با هزینه‌های بالا نمایش خود را روی صحنه بردند که بر آنها هم هیچ ایراد و  خرده‌‌ای وارده نیست. حالا اگر کارگردان یا تهیه‌کننده‌ای توانایی جذب اسپانسر داشته باشد و بتواند چنین پروژه‏‏ای را به اجرا درآورد چه مشکلی برای تئاتر بوجود خواهد آورد؟ برای اینکه بدانید اوضاع از چه قرار است بد نیست هزینه‏ ها را مرور کنیم. هزینه دکور،‏ لباس و آکساسواری یکی از از نمایش‏هایی که همین حالا روی صحنه است (یکی که متهم به لاکچری بودن هم هست!) بالغ بر 250 میلیون تومان شده و یکی دیگری ( که قرار است اجرا شود!) یک میلیارد تومان صرف ساخت‏ و ساز دکور، دوخت لباس و وسایل صحنه کرده است. هزینه‏ گروه موسیقی و ارکستر یکی از این نمایش‏ ها حدود دو میلیارد تومان است. بالغ بر 100 بازیگر از میان دانشجویان و هنرجویان تئاتر در یکی از این نمایش ‏های حضور دارند که بین هفت تا ده میلیون دستمزد آنهاست و حدود یک میلیارد تنها به آنها دستمزد پرداخت می‏ شود. بازیگران اصلی این پروژه تا پایان اجرا 9 ماه در این نمایش مشغول به کار هستند. آنها آموزش آواز و تمرینات سخت را پشت سر گذاشتند و دستمزدشان با اینکه برای هر اجرا پرداخت می‏ شود اما به معنی 9 ماه حضور در این پروژه است چون در دوران تمرین پولی دریافت نکرده ‏اند. خب، می‏ توانید بگویید چرا کسی این‏قدر هزینه می‏ کند؟ و می‏ شود جواب داد به همان دلیلی که کنسرت‏-نمایش ‏هایی در کاخ‏ موزه ‏ها برگزار می ‏شود! می‏ گویید چرا باید چنین نمایشی اجرا شود و شاید کسی جواب دهد به همان دلیل که نقاش، نقاشی می ‏کشد! چه کسی محدودیتی برای اجرا، هزینه و بزرگی یا کوچکی اثر تعیین کرده است؟ این خصلت از کجا آمده است؟ طبیعی است که این نمایش ‏ها با این سبک اجرا نیاز به هزینه دارند و اگر از راه قانونی هزینه ‏ها را تأمین کنند قاعدتا نباید به مشکلی بربخورند.

5-بیایید صادق باشیم! سرمایه‏ گذار تئاتر و سینما فقط برای رضای خدا حاضر به تأمین بودجه‏ آثار هنری نیست. این فعالیت‏ ها معاف از مالیات است و بخشی از سرمایه‏ اسپانسرها را خارج از نظام مالیاتی قرار می ‏دهد. بنابراین آنها از پرداخت مالیات بردرآمد نجات پیدا می‏ کنند و سود حاصل از آن بدون کسر مالیات‏ هایی است که از سایر مشاغل دیگر می‏ گیرند. این گروه با تأمین بودجه، انتظار سود کلان ندارند، ولی حتما انتظار سود را دارند. پس نظام تولید اثر ترکیب پیچیده‏ ای از خواست کارگردان، نظام متکی به ستاره‏ ها، نوآوری برای جذب تماشاگر و اجرای خاص است. اما اینها به معنی بی‏ مهار بودن سقف قیمت‏ها ست؟ نه واقعاً! باز بگذارید به عالم واقعیت برگردیم: اگر نگاهی به سامانه‏ پیش ‏فروش نمایش‏ های «بینوایان» و «می ‏سی ‏سی ‏پی نشسته می‏میرد» بیندازیم متوجه می‏شویم که قیمت بلیت‏ها کاملا متنوع است: از حدود 55 هزار تومان تا 185 هزار تومان. گران‏ترین و ارزان‏ترین بلیت ‏ها تقریبا همزمان با هم به فروش می ‏رود. یعنی صندلی‏ های نزدیک به صحنه که بلیت گران‏تری دارند، مثل صندلی‏ های روی بالکن که ارزانترین قیمت بلیت را به خود اختصاص می‏ دهند، همزمان به فروش می‏ رسند و البته بلیت‏‏ های بالکن ‏‏ها به دلیل تعداد محدودشان در هر دو نمایش زودتر از طبقه همکف به فروش می‏ رود. تعداد صندلی ‏های بالکن با طبقه همکف در هیچیک از این دو نمایش برابری نمی ‏کند اما بلیت‏های ارزان‏تر هم به همان نسبت بلیت‏ های گران‏تر فروخته می ‏شود. این قیمت‏ها تفاوت زیادی با سایر نمایش‏ ها ندارد و طبیعی است که مخاطب همیشگی تئاتر می‏ تواند از این بلیت ‏ها استفاده کند. بنابراین این دسته از مخاطبان مشکلی برای خرید بلیت ندارد. به فرض محال تماشاگر تازه‏ ای هم که تا به‏ حال پا به سالن نمایش نگذاشته باشد، با مقایسه قیمت این دو نمایش با تئاترهای دیگر به این نتیجه می‏ رسد که با گران‏ترین بلیت یک نمایش روب‏رو نیست. (پیش از این دو نمایش، تئاترهایی با بلیت‏ های گران‏تر هم روی صحنه رفتند.) بنابراین حداقل و حداکثر قیمت می‏ تواند طیف وسیعی از مخاطبان را که تعدادی از آنها از میان مخاطبان همیشگی هنر نمایش هستند، دربرگیرد و این دو اجرا فقط مخصوص طبقه خاصی نیست.

6- نه، این را به حساب دفاع از قیمت ‏گذاری بلیت‏ ها نگذارید: ما خواهان روشن شدن ساز و کار تعیین کف و سقف قیمت بلیت‏ها هستیم. از نظر ما لازم است برای قیمت‏ گذاری دقیق بلیت به یک ایده‏ تازه رسید؛ مثلا چطور می‏توان از طریق وضع مالیات بردرآمد و محدود کردن سقف معافیت‏ ها، دستمزدها و حتی قیمت بلیت را کنترل کرد. چطور دولت می‏ تواند با اعمال برخی معافیت ‏ها (مثلاً در هزینه‏ های معمول سالن‏ های نمایش) کمک کند تا مصرف‏ کننده‏ بیشتری از اثر هنری بهره مند شود. اما اگر به این ساز و کارها فکر نکرده ‏ایم، نظام صنفی پیگیر اعمال این ساختار نیست و دولت هم محدودیتی وضع نکرده چطور می‏ شود از یک سرمایه‏ گذاری تحت عنوان «لاکچری» جلوگیری کنیم؟ چطور در زمان تأمین سرمایه نظارتی انجام نمی ‏شود و بعد، خود نهاد نظارتی مدعی می‏ شود؟ اینکه اجرای نمایشی با حال‏ و ‏روز اقتصادی مردم همخوانی ندارد هم تعیین تکلیف کردن برای عموم مردم است: اگر مردم نخواهند هر اثری، هر محصولی زمین می‏ خورد. پس نیاز به پیش‏داوری نیست. راستش اگر واقع‏ بین باشیم بخش عمده‏ ای از مسئله حل می ‏شود!

منبع: سازندگی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید