نگاهی به فیلم «داستان های مایروویتز» ساخته نوآ بامبک

 

درامانقد-سینما: فیلم جدید نوآ بامبک درباره یک خانواده افسرده از طبقه روشنفکر نیویورکی است که مهم ترین نقطه اشتراک و پیوندشان ناکامی ها و شکست هایشان است و انگار این نشدن ها و نرسیدن ها و نتواستن ها نسل به نسل از پدر به فرزند انتقال می یابد. زنجیره ای به هم پیوسته از اعضای بخت برگشته یک خانواده که گویی هیچ کدام نمی توانند به دیگری کمک کنند و جلوی سقوط هم را بگیرند و فلاکت ها و بدبختی های هر یک از آنها به وضعیت ناخوشایند دیگران هم دامن می زند و آن را شدت می بخشد. در آخرین شبی که دختر قرار است از پدرش جدا شود و به دانشگاه برود، در خانه پدربزرگ ترانه ای دونفره را اجرا می کنند که در کودکی دختر با هم نوشتند. عنوان ترانه “پدر و مادر و دختر نابغه” است و در آن یکدیگر را شگفت انگیز و خارق العاده خطاب می کنند. اما آنچه ما می بینیم، هیچ شباهتی به یک خانواده نابغه و موفق ندارد. مرد از همسرش جدا شده و حرفه موسیقی اش را رها کرده است و حالا در غیاب دخترش نمی داند باید چطور به تنهایی از پس زندگیش برآید، جز اینکه به خانه پدری اش بازگردد و وقتش را با او بگذراند که خودش یک شکست خورده تمام عیار به حساب می آید و همه او را مبدأ و منشأ ناکامی های خود می دانند.

شخصیتهای نوآ بامبک اساسا افرادی ضعیف، آسیب پذیر و بازنده هستند و بی آنکه هدف بزرگ یا مهمی را دنبال کنند، نمی دانند چطور باید با موقعیت های ساده و عادی پیش رویشان مواجه شوند و به همین دلیل هر رخداد کوچکی که هر کسی براحتی آن را حل و فصل می کند، برای آنها به یک موقعیت لاینحل و بغرنج و پردردسر تبدیل می شود و چنان احساس وحشت و اضطراب و استیصال می کنند که انگار قرار است بزرگترین معضلات جهان را حل کنند. در حالی که آنچه آنها را دچار حس ناتوانی و ترس و نگرانی کرده است، می تواند یک موضوع پیش پاافتاده ای مثل پیدا کردن جای پارک ماشین باشد. در واقع برای کاراکترهای بامبک زندگی سخت تر از آن چیزی است که همه تجربه می کنند و مشکلات رایج شکل و ماهیت هولناک تر و پیچیده تری دارد و آنها هر روز صبح که چشم باز می کنند، گویی باید در جایگاه یک گلادیاتور به نبردی خونین بار با رویدادهای عادی روزمره بروند و شب با پیکری مجروح و و روحی شکست خورده چشمهایشان را ببندند و این انباشته شدن شکست ها و سرخوردگی های مدام و پیوسته در طول زمان است که از آنها شخصیتهایی رنجور، خسته و ناامید می سازد که دیگر توان و طاقت جنگیدن برای چیزهای بزرگ و مهم و جدی را ندارند و دست از تلاش برای دستیابی به موفقیت و خوشبختی برمی دارند و به همین که اوضاعشان بدتر نشود، اکتفا و قناعت می کنند.

در ابتدا ما دنی را به عنوان یک آدم شکست خورده می بینیم و بعد متیو را که ظاهرا آدم موفقی است اما درنهایت معلوم می شود هر دو به یک اندازه خشمگین و تنها و افسرده هستند و هیچ کدام قادر به مدیریت احساسات و روابطشان نیستند. آن دو می توانند همان پسرهای فیلم «ماهی مرکب و وال» باشند که نمی دانستند چطور باید با موضوع جدایی پدر و مادرشان کنار بیایند. آنها حالا هر کدام پدر فرزندی دیگر به حساب می آیند و برای خود خانواده ای تشکیل داده اند. دنی به یکی از دوستان خانوادگی شان می گوید که می کوشد تا شبیه پدرش نباشد و متیو در گفتگو با همکارش بیان می کند که فرد مستقلی است که دیگر دلیلی ندارد از پدرش عصبانی باشد اما بعد در هنگام مواجهه با پدرشان آنها را همان فرزندان آسیب پذیر و شکننده ای می یابیم که در برابر او هیچ قدرت و جسارت و اعتماد به نفسی ندارند و آنها دوباره به همان بچه های تحقیرشده و وحشت زده تبدیل می شوند. براستی آنها چطور می توانند پدران خوبی برای فرزندانشان باشند و آنها را مورد حمایت خود قرار دهند، در حالی که خود این چنین بی پناه و مستأصل هستند و هنوز نیاز به محبت و پشتیبانی پدرشان دارند؟ آنها می خواهند چیزی را به فرزندان خود ببخشند که در تمام این سالها از آنها دریغ شده است. اما همین تلاش نومیدانه آنها برای اینکه ناکامی های خود را برای فرزاندنشان به ارث نگذارند و راه بهتری را پیش رویشان بگشایند، بالاخره سرنوشت خانواده را تغییر می دهد و جلوی تداوم روند ناکامی موروثی آن را می گیرد.

دو برادر در فیلم ما را به یاد دو خواهر در «مارگو در عروسی» نیز می اندازند. یکی قوی و دیگری ضعیف اما زندگی هر دو مثل هم آشفته و در حال فروپاشی است، چه آنکه می خواهد از همسرش جدا شود و چه دیگری که قصد ازدواج مجدد دارد. انگار زندگی برای شخصیتهای بامبک دو روی خوب و بد ندارد و در هر حال فقط بد است و تازه وقتی کورسوی امیدی برای بهبود اوضاع یافت می شود که شخصیتها دست از انکار و گریز از موقعیت بد خود برمی دارند و می پذیرند که در چه منجلابی از تباهی فرو رفته اند. هرچند در این لحظه تابناک نیز تغییر و تحول چشمگیری رخ نمی دهد و شرایط اسف بارشان به اوضاع بهتری دگرگون نمی شود. فقط آنها یاد می گیرند که چطور با خودشان و دیگران با رنج و عذاب کمتری کنار بیایند و بتوانند ساده تر با مشکلاتشان روبرو شوند. انگار اوج موهبتی که بامبک به شخصیتهایش اعطا می کند، این است که به آنها این فرصت را می دهد تا به هیأت یک آدم عادی درآیند که حالا بلد است معضلات و دشواریهای زندگی را به گونه ای از سر بگذراند که انگار یکی از هزاران تجربه ای است که هر کسی در عمرش با آنها روبرو می شود، بدون اینکه نیاز باشد آدمی در جایگاه یک قهرمان شکست ناپذیر قرار بگیرد تا بتواند از پس آنها برآید. مثل «فرانسیس ها» که بزرگترین دستاورد پرسه زدن ها و کلنجارهایش این بود که بفهمد قرار نیست آدم منحصر به فرد و خارق العاده ای باشد و همین که بتواند مثل انبوه آدمهای معمولی دور و برش گلیم زندگیش را از آب بیرون بکشد، قدم در راه آرامش بازیافته گذاشته است.

ما فیلمهای بامبک را دوست داریم، چون به ما و شخصیتهایش اجازه می دهد که بدون هیچ حس ترس و شرم و حقارتی درباره ضعف ها و نقص هایمان حرف بزنیم، خشم و دلخوری هایمان را بیرون بریزیم، به اتفاقات ناگوار و آزاردهنده و عذاب آور زندگیمان اعتراض کنیم و بعد آرام بگیریم. از نظر بابمک همه آن درگیری ها و تنش ها و خشونت های دونفره میان پدر و پسرها و یا دو برادر نیاز است تا آنها بالاخره یک جایی این انباشتگی فشارها و عقده ها را خالی کنند و به صلح و پذیرش با خود و جهان برسند. تازه آنجاست که هر یک از پسرها می توانند به پدرشان بگویند “دوستت دارم” و در کنار هم مثل اعضای یک خانواده باقی بمانند. با دیدن آثار بامبک احساس می کنیم زندگی سخت و طاقت فرسا هست و برای آدم بدشانسی های بسیاری پیش می آید و جهان به گونه ای پیش نمی رود که دلخواه ماست اما می توان از پا نیفتاد و دوام آورد. اگر یاد بگیریم که دشواری ها و شکست ها نیز جزئی جداناشدنی از تجربه زیستن در این دنیاست و دلیلی ندارد که ما همواره قوی و شجاع باشیم و هرگز اشتباه نکنیم و زمین نخوریم. می شود گاهی در برابر انبوه رنج ها و ناکامی ها و حسرت ها و غصه ها تسلیم شد و مثل یک انسان عادی شکست خورد اما بعد دوباره از جا بلند شویم و چشمهایمان را پاک کنیم و ادامه دهیم و با خود بگوییم همه چیز درست می شود. یاد آن جملات درخشان هرمان دکونیک افتادم که می گوید: “گریه کردن را به من یاد بده…و وقتی گریستم…به من یاد بده بگویم چیزی نیست”.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید